سرمقاله
صفحات روزنامه
اخبار آنلاین
هفته گذشته همزمان با تغییر رئیس جبهه اصلاح طلبان برشی از مصاحبه نگارنده با خبرگزاری فارس منتشر شد که البته منتظر انتشار کامل آن هستم. در بخشهای منتشرشده که واکنشهای بسیاری را برانگیخت عرض کردم؛ کف و سقف اصلاحطلبی فاصله بسیار زیادی پیدا کرده است، آنچنان که تغییر کف با سقف به تغییر رویکرد و پلتفرم منجر میشود. به عبارتی اصلاحطلبان هم اکنون به تکثر غیرقابل اجماع رسیدهاند. البته هم تفاوت کف و سقف زیاد شده و هم شوربختانه از ظرفیتهای نهادهای اجماع ساز کاسته شده است. هم اکنون جبهه اصلاح طلبان دارای چهار ضلع است؛ ضلع اصلی آن را حزب اتحاد ملت تشکیل میدهد. اعضای این حزب مشارکتی های قبل با رویکرد تحول خواهی هستند و البته در شرائط کنونی خود را متعهد به بیانیه میرحسین و مصطفی تاجزاده میدانند. مسیر کنونی جبهه تحتتاثیر هژمونی این حزب میباشد. حزب کارگزاران ضلع دیگر جبهه را شکل میدهد؛ حزبی که خود را وارثان مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی می داند؛ در سیاست محافظه کار و در اقتصاد لیبرال میباشند. حزب اعتمادملی ضلع سوم به حساب میآید. مشی کلی این حزب ادامه راه مجمع روحانیون و آقای کروبی است و البته خود را همچنان متعهد به اندیشه های امام و جمهوری اسلامی میداند. حزب ندا به عنوان حزبی جوان نیز ضلع چهارم جبهه را تشکیل میدهد. در کنار این احزاب، اقطاب اصلاحطلبی شامل آقایان خاتمی، خوئینیها، حسن خمینی و حسن روحانی را هم داریم.
با تمرکز بر تفاوتهای فکری و رویکردی احزاب و اقطاب فوق (از جمله اختلاف درخصوص انتخابات به طوری که جبهه قابل تقسیم به هواداران تحریم و هواداران مشارکت میباشد) معنای تکثر غیرقابل اجماع بیشتر روشن میشود. در گذشته اختلاف اصلاح طلبان به چگونگی سیاستورزی خلاصه میشد، اما اکنون دامنه اختلاف به مبانی، روشها و نگرشها گسترش یافته است. تکثر کنونی یک واقعیت انکارناپذیراست. با چنین تکثری حفظ عنوان جبهه یک تعارف میباشد؛ تعارضات درون جبهه همه عرصه ها را دربرگرفته است. در چنین شرایطی منطقاً باید ظرفیت و هاضمه نهادهای اصلاح طلبی زیادتر شود اما شواهد نشان می دهد در جهت عکس آن در حال حرکتیم. اتفاقات سال گذشته بر همه چیز سایه افکنده است. درست تر بگویم ما با یک ایران دیگر روبهرو هستیم. علی الاصول همه جریانها باید در پرتو واقعیات جدیدِ آشکارشده، خود را بازتعریف کنند. فروکاست این بازتعریفی به انتخاب یک دبیرکل با این معیار که هرچه باشد باشد فقط از جامعه بانوان باشد شوخی با صورت مسئله است. به طورکلی جریانهای درون کشور پس از اتفاقات سال گذشته با دو نسخه روبهرو هستند. یک نسخه انقباضی است. یعنی نسخه ای که میگوید باید مرزهای سیاسی و خودی و غیرخودی را برجسته تر کرد. نسخهای که جبهه پایداری در حاکمیت دنبال میکند. معتقدند برای حل بحران کنونی باید به خالص سازی روی بیاورند. نسخه دیگر انبساطی است. یعنی باید هر جریان و گروه چند درجه آغوش خود را بازتر کند و چند گام از مواضع قبلی خود عقب بنشیند تا امکان مفاهمه ملی و امکان ارتقاء یابد و امکان ایده جدید متولد شود. حال در تشتت کنونی علی الاصول باید ظرفیت جبهه اصلاحات ارتقا یابد نه برعکس. اگر بنا باشد این تکثر به انشقاق و جدایی منتهی نشود و برغم اختلافات بنیادی در مواقع حساس در قالب ائتلاف خودنمایی کند به نظرم بایست دارای رهبری کاریزما باشد. در وضع کنونی این نقش را آقای خاتمی عهده دار است و این امکان برای ایشان فراهم است اما بخشی از اضلاع فوق تلاش دارند تا ایشان را بنفع خود مصادره نمایند. اگر این اتفاق رخ نماید فاتحه ائتلافهای اصلاح طلبانه را باید خواند و شاهد جبهه تک حزبی باشیم!