سرمقاله

بحران ارتباط در مدیریت کشور ‪/‬ ژوبین صفاری

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • آغاز ثبت‌نام دهمین دوره کارآموزی همراه اول
  • امضای قرارداد توسعه زیرساخت شهر هوشمند بین ایرانسل و شهرداری قائمشهر
  • اعلام بسته تخفیفی ایرانسل به مناسبت عید فطر
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 1265  |  صفحه ۱  |  تاریخ: 22 آذر 1401
    بحران ارتباط در مدیریت کشور ‪/‬ ژوبین صفاری

    روابط عمومی‌ها در سازمان‌ها و نهادها به خصوص اگر دولتی باشند، مظلوم‌ترین واحد در چارت اداری سازمان‌ها هستند. شاید معدود شرکت‌های خصوصی به درک اهمیت واحد ارتباطات در سازمان خود رسیده‌اند و البته موفقیت‌های خود را متصل به پویایی این واحد بدانند. به خصوص اگر مدیریت این شرکت‌ها و یا سازمان‌ها از علم روز بهره برده باشند. اما اهمیت ندادن به ارتباطات در سازمان‌ها ناشی از عقب‌ماندگی نگاهی است که در سیستم مدیریتی جریان دارد و روابط عمومی را مثابه ماشین چاپ بنر و تبریک و تسلیت می‌داند و کارکردهای مهم ارتباطی چه درون سازمان و چه خارج از آن را درک نمی‌کند. همانگونه که در سیستم مدیریت کشور اهمیت سایر علوم انسانی مانند جامعه شناسی، روانشناسی اجتماعی و البته علوم ارتباطات که همپوشانی با سایر علوم انسانی دارد؛ درک نشد. به بیان ساده‌تر شاید بتوان ریشه بسیاری از مشکلات امروز را در بحران ارتباط دانست. ارتباطی که اساساً با جامعه به صورت جسته و گریخته و یا به صورت سنتی و غیر علمی برقرار است. نمونه آن در دولت قبل بیانات رئیس جمهوری بود که می‌گفت هر روز صبح در چشم مردم نگاه کرده و میزان امید و رضایت را در بین مردم می‌سنجد. این همان عمق فاجعه درک نکردن ارتباط با مردمی است که در ابعاد متکاثر و متنوع تعریف شده‌اند. همین نگاه اما به دولت بعدی هم سرایت کرده و رئیس جمهوری فعلی می‌گوید در صحبت با مردم فلان منطقه گفته شد که حتی یک بیکار هم وجود ندارد. و او هم درواقع رودررو به آمار بیکار منطقه پی برده است. این نشان می‌دهد که مدیریت اجرایی در سطح کلان اعتقادی به تحلیل مشکلات از طریق علمی و به روز ندارد و همچنان به شیوه بسیار سنتی قصد دارد جامعه و مشکلات آن را دریابد. در حالی که داده‌های علمی هم انرژی کمتری مصرف کرده و هم هزینه کمتری برای تحلیل و فهم مشکلات به بار خواهد آورد. بنابراین به نظر می‌رسد ما در سیستم مدیریتی با بحران ارتباط روبه‌رو هستیم. بحرانی که مردم را در دایره محدودی از نگاه رودررو و یا گزارش اطرافیان تعریف کرده و نمی‌تواند به خواسته‌های حداکثری پاسخ دهد. همین نگاه و همین عدم توجه به علم اقتصاد هم می‌تواند یکی از دلایل مشکل در اقتصاد کشور باشد که در جای خود قابل بررسی است. اما باید دانست که توسعه یافتگی در بسیاری از کشورها از مسیر علوم انسانی و در صدر نشستن آن بین سایر علوم در این کشورها عبور کرده است، البته علومی که بر پایه تجربه علمی به دست آمده است و نه نظرات بی‌پایه‌ای که مبنای تحقیقی و علمی ندارند.