سرمقاله

آیا کنترل تورم امکانپذیر است؟ / پیمان مولوی

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • تجهیزات لازم برای راه اندازی کارگاه میوه خشک کنی
  • در 5 مرحله ساده، لکه قهوه خشک شده روی مبل را پاک کنید
  • جشنواره بلک فرایدی در نخل مارکت
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 12703  |  صفحه ۴ | فرهنگ و هنر  |  تاریخ: 28 تیر 1402
    خاطره‌نگاری برای سالروز درگذشت خسرو شکیبایی
    صدایی که سبز بود
    ۲۸ تیر ماه سال ۱۳۸۷، جمعه روزی بود که برای مخابره خبرها، شیفت کاری‌مان را شروع کردیم. امید داشتیم که جمعه پر خبری را سپری نکنیم اما تلفن زنگ خورد؛ ای کاش خبر واقعیت نداشت. برای تاییدش مجبور شدیم با وجود همه سختی‌ها با پرویز پرستویی تماس بگیریم و او هم ناباورانه خبر را تایید کرد. «خسرو شکیبایی درگذشت!»
    و حالا ۱۵ سال بعد گزارش تصویری و خبرهای تشییع این بازیگر سرشناس را مرور می‌کنیم و عکس‌های جمعیت گسترده مردم در مراسم تشییع، ما را به یاد جمله ای از خسرو شکیبایی می‌اندازد که می‌گفت: «مردم بدون من، همیشه مردم‌اند؛ من اما بدون مردم، مُرده‌ام.»
    این بازیگر سینما و تئاتر ایران در گفت‌وگویی سالها قبل درباره‌ی تماشاگران فیلم‌هایش این جملات را مطرح کرد و گفته بود: «ما ماحصل نیروی ذهنی و خاطرات عزیز مردم هستیم. هنر بدون مردم مثل درخت بدون ریشه است بازیگر بدون تماشاگر یعنی هیچ.»
    پرویز پرستویی: خسرو شکیبایی از جان گذشته بود
    و در ادامه به یادداشت پرویز پرستویی که در نهمین سالروز درگذشت این بازیگر برای ایسنا نوشته بود، برمی‌خوریم و آن را بازنشر می‌کنیم.
    پرویز پرستویی با یادآوری عشق خسرو شکیبایی به کارش گفته بود: «آدم‌هایی مانند خسرو باعث می‌شوند رفتار، منش، شکل کارکردن و ازخودگذشتگی را یاد بگیریم.»
    این بازیگر سینما با یادآوری ۲۸ تیر ماه ۸۷ روز تلخ درگذشت خسرو شکیبایی یادآور شده بود: «در شمال بودم که ساعت ۸ صبح موبایلم زنگ خورد و نام شکیبایی روی آن افتاد. گوشی را برداشتم و سلام کردم. صدایی که شنیدم شبیه خسرو بود اما او نبود. گفت من خسرو نیستم، پویا پسر خسرو هستم. شوکه شدم و او ادامه داد: خسرو فوت شد.
    خسرو برایم بسیار مهم بود. شاید تنها در دو کار «شکار» و «روانی» را با هم همکاری داشتیم اما بیشتر از خود کار رفاقت کردیم. قبل از ورودم به عرصه بازیگری به دیدن تئاترهای حرفه ای می‌رفتم و شیفته بازی خسرو بودم و صدای دلنشین او همچنان در گوشم طنین‌انداز است.
    به سرعت از شمال راهی تهران شدم و از همان جا به کسانی که می‌شناختم این خبر بد را منتقل کردم و در عرض یک ساعت دنیا خبردار این اتفاق ناگوار شد. به خانه سینما رفتم و در آنجا علیرغم اینکه بسیار سخت بود درباره برنامه‌های خسرو تصمیم بگیریم اما سعی کردیم آنچه در شأن او بود اتفاق بیفتد.»
    پرستویی درباره روز تشییع هم یادآور شده بود:« آن روز هم بسیار عجیب بود و شلوغی بیش از حد باعث شد پیکر خسرو مخفیانه از درب پشت تالار وحدت وارد و بعد از آن به جای آمبولانس با پاترول از پشت تالار به بهشت زهرا (س) منتقل شود و خودم هم با موتور به آنجا رفتم.
    در بهشت زهرا هم با وجود آنکه رئیس آنجا معتقد بود به خاطر شلوغی امکان خاکسپاری وجود ندارد اما با آرام کردن مردم به سختی این کار انجام شد. با دیدن آن صحنه‌ها فهمیدم یک هنرمند چقدر می‌تواند در دل مردم جا داشته باشد. معتقدم علاوه بر بازی ویژه‌ای که او داشت اما مردم بیشتر خسرو را به خاطر مناعت طبع‌اش دوست داشتند و خلوصی که در مقابل مخاطبانش داشت و همیشه خودش را در مقابل آن‌ها پایین می‌آورد.
    بازیگر «آژانس شیشه‌ای» اینگونه سخنانش را به پایان برد: «خسرو شکیبایی از جان گذشته بود و تمام وجودش را برای بازیگری هزینه می‌کرد و مطمئنم که همیشه کنار ما هست و یادش گرامی خواهد بود.»
    خسرو شکیبایی را سال‌ها با حمید هامون در فیلم «هامون» داریوش مهرجویی باورش کردیم و به خاطر این فیلم، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را در هشتمین دوره‌ی جشنواره فجر گرفت، سال‌ها بعد به خاطره فیلم «کیمیا»ی احمدرضا درویش، دوباره این سیمرغ را به خانه برد. او سومین سیمرغ خود را هم را برای بازی در نقش عادل مشرقی فیلم «سالاد فصل» فریدون جیرانی گرفت. از آخرین افتخارات شکیبایی هم دیپلم افتخار برای فیلم «اتوبوس شب» زنده یاد کیومرث پوراحمد بود.
    خسرو شکیبایی که خاطره‌ی بازی‌اش را در فیلم‌های «کاغذ بی‌خط»‏، «یک‌بار برای همیشه» و مجموعه‌های تلویزیونی «مدرس»، «روزی روزگاری» و‏‏ «خانه‌ سبز» از یاد نبرده‌ایم، کم‌تر اهل گفت‌وگو و مصاحبه بود و با بیان صمیمانه‌اش از خبرنگاران می‌خواست که از او توقع مصاحبه نداشته باشند و دلگیر هم نشوند.
    او با بازی در نقش کوتاهی در فیلم «خط قرمز» (مسعود کیمیایی، ۱۳۶۱) اولین حضورش را در سینما رقم زد و با «هامون» در خاطره‌ها ماندگار شد.
    شکیبایی در حدود ۴۰ فیلم سینمایی حضور داشته است؛ فیلم‌هایی همچون: «پری»، «رابطه»، «سایه به سایه»، «درد مشترک» و «خواهران غریب» و با فیلم‌سازان شاخصی چون داریوش مهرجویی، ناصر تقوایی و مسعود کیمیایی همکاری داشت.
    آخرین نقش‌آفرینی این هنرمند در فیلم تلویزیونی «پیوند» سعید عالم‌زاده و آخرین نمایش فیلمش، «آشیانه‌ای برای زندگی» حمید طالقانی بود که به مناسبت روز پدر از تلویزیون پخش شد.
    شکیبایی متولد سال ۱۳۲۳ در تهران، فارغ‌التحصیل بازیگری از دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود. در زندگی‌نامه‌ی او به این موارد اشاره شده است: علاقه به کشتی کچ و شرکت در چند مسابقه‌ی آماتوری و غیرحرفه‌یی (۱۳۴۰)، عضو گروه نمایشی توسکا و بازی در نمایش پنجه‌ی عدالت، گوینده‌ی فیلم در استودیو شهاب (۴۹-۱۳۴۷)، فعالیت در تئاتر (۱۳۵۴) و انتشار چند نوار از شعرهای شاعران معاصر.
    از نمایش‌های او هستند: پنجه‌ عدالت، زیر گذر لوطی صالح، تراژدی کسری، هنگامه‌ شیرین وصال، بلیت تئاتر، پنجه به دست آوردن، صیادان، با خشم به یاد آر، بازرس، سنگ و سرنا، همه‌ی پسران من، شب بیست و یکم و بیا تا گل برافشانیم.
    از فیلم‌ها، نمایش‌ها و مجموعه‌های تلویزیونی‌اش هم به این موارد می‌توان اشاره کرد: زیر گذر لوطی صالح، سنگ و سرنا، لحظه،‌ کتیبه، سمک عیار، لحظه، ‌کوچک جنگلی، مدرس، تهران ۵۳، روزی روزگاری، میثاق خون، خانه‌ی سبز، میراث مشترک (گوینده گفتار متن)، سرزمین سبز، کاکتوس، در کنار هم، پهلوانان نمی‌میرند و سرزمین سبز.
    اما فیلم‌شناسی خسرو شکیبایی به این شرح است: خط قرمز، دادشاه، صاعقه، دزد و نویسنده، رابطه، ترن، شکار، هامون، عبور از غبار، ابلیس، جست‌وجو در جزیره، بانو، پرواز را به خاطر بسپار، سارا، یک بار برای همیشه، بلوف، پری، درد مشترک، لژیون، کیمیا، عاشقانه، خواهران غریب، سایه به سایه، سرزمین خورشید، روانی، زندگی، ‌میکس، کاغذ بی‌خط، دختری به نام تندر، مزاحم، صبحانه‌ای برای دو نفر و اتوبوس شب.