سرمقاله

مسئولان درتله زمان ‪/‬ محمدعلی وکیلی

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • تجهیزات لازم برای راه اندازی کارگاه میوه خشک کنی
  • در 5 مرحله ساده، لکه قهوه خشک شده روی مبل را پاک کنید
  • جشنواره بلک فرایدی در نخل مارکت
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 12846  |  صفحه ۹ | تولید و تجارت  |  تاریخ: 31 تیر 1402
    واکاوی رشد پایه پولی و شرایطی که می‌تواند اقتصاد را پایدار نگه دارد
    با نقدینگی در مسیر تورم
    مسعود نیلی، اقتصاددان معتقد است: «تقریبا ناممکن است که یک اقتصاد بتواند سال‌های زیادی تورم ۵۰ درصدی را به صورت پایدار تحمل کند. این تورم مزمن نیست بلکه تورم در حال گذار است؛ یعنی یا به سمت محدوده‌های بالاتر می‌رود یا باید به محدوده پایین‌تر برگردد.»
    نیلی در گفت‌وگو با دنیای اقتصاد گفت:«توجیهاتی که هر روز درباره مساله هدایت نقدینگی به سمت تولید با فرم و محتوای موردپسند و زیبایی به مردم ما خورانده می‌شود، از سمت ذی‌نفعان صورت می‌گیرد. من نمی‌خواهم بگویم که مسوولان خودشان ذی‌نفع هستند، اما پرواضح است که اگر کسی در وضعیت کنونی اقتصاد اوضاعش بهبود یابد، سوار بر تورم است.»
    این شرایط در حالی است که براساس گزارش بانک مرکزی، حجم کل نقدینگی در اقتصاد ایران در پایان سال گذشته از مرز ۶ هزار و ۳۳۷ هزار میلیارد تومان عبور کرد که از میزان سهم پول معادل هزار و ۶۲۹ هزار میلیارد تومان و سهم شبه‌پول، چهار هزار و ۷۰۷ هزار میلیارد تومان بود. به این ترتیب نسبت پول به نقدینگی در پایان سال ۱۴۰۱ به ۲۵.۷۱ درصد رسید. رقمی که در ابتدای سال معادل ۱۹.۷۴ درصد بود و تنها در طول یک سال، حدود ۶ درصد رشد کرد تا رکوردی جدید را ثبت کند.
    تفاوت پول و شبه‌پول چیست؟
    نقدینگی از دو جزء پول و شبه‌پول تشکیل می‌شود. البته تعریف اقتصادی پول از تعریف عامیانه آن متفاوت بوده و شامل سپرده‌های دیداری و اسکناس و مسکوک در دست اشخاص است. سپرده‌های دیداری هم آن دسته از سپرده‌ها هستند که سپرده‌گذار از آن‌ها سودی دریافت نمی‌کند، اما می‌تواند از آن‌ها برداشت کند.به گزارش تجارت نیوز شبه‌پول نیز بخشی از نقدینگی است که قدرت نقدشوندگی کمتری نسبت به پول دارد و شامل سپرده‌های مدت‌دار، اوراق بدهی، اسناد خزانه و… می‌شود.از آنجا که نقدشوندگی پول نسبت به شبه‌پول بیشتر است، افزایش این بخش از نقدینگی می‌تواند در کوتاه‌مدت تورم‌زا باشد. از همین روی دولت‌ها تلاش می‌کنند با اعمال سیاست‌های گوناگون، پول را به سوی تبدیل شدن به شبه‌پول هدایت کنند.با این حال بررسی‌ها نشان می‌دهند که بانک مرکزی نتوانسته در تحقق این هدف نیز موفق باشد و سهم پول از نقدینگی به طور نگران‌کننده‌ای در حال افزایش است.
    گزارش بانک مرکزی نشان می‌دهد که اگرچه در سال ۱۴۰۱، سرعت رشد نقدینگی با کاهش ۷.۹ واحد درصدی نسبت به سال ۱۴۰۰ مواجه شده، اما این اتفاق به واسطه کاهش نرخ رشد شبه‌پول از ۳۸.۱ درصد در سال ۱۴۰۰ به ۲۲.۴ درصد بوده است.
    این در حالیست که نرخ رشد پول یا همان بخش تورم‌زای نقدینگی، در سال ۱۴۰۱ سرعت گرفته و با افزایش ۲۲.۴ واحد درصدی به ۶۵.۴ درصد رسیده است.
    رشد افسارگسیخته و رکوردشکنی‌های متوالی نسبت پول به نقدینگی، از آن جهت نگران‌کننده است که می‌تواند نشان‌دهنده افزایش انتظارات تورمی در اقتصاد باشد. در یک اقتصاد با ثبات، مردم مایل هستند که تنها به اندازه نیاز‌های روزمره خود پول نگهداری کنند و منابع مازاد خود را پس‌انداز یا سرمایه‌گذاری کنند؛ چرا که پول، بخشی از نقدینگی است که سودی به صاحب خود نمی‌دهد.
    با این وجود، سرکوب نرخ بهره از طرفی و افزایش انتظارات تورمی میان فعالان اقتصادی از سویی دیگر، باعث شده که مردم منتظر افزایش بیشتر قیمت‌ها در آینده نزدیک باشند؛ بنابراین آن‌ها پول‌های خود را از سپرده‌های مدت‌دار خارج کرده و صرف خرید دارایی‌های مختلف می‌کنند که خود این فرآیند هم می‌تواند باعث افزایش نرخ تورم شود.
    اما آیا تورمِ ایران در حال گذار است؟ اگر اقتصاد ایران قابلیت گذار از تورم را دارد و بهترین راهکار برای گذر از این بحران چیست؟ حجت الله صیدی، مدیرعامل پیشین بانک صادرات و کارشناس اقتصاد، در گفتگو با فرارو، به این پرسش‌ها پاسخ داده است.
    آیا تورم ما واقعا از حالت مزمن خارج شده است؟ چگونه می‌توان هیولای تورم در اقتصاد ایران را کنترل کرد؟
    راه حل گذار از تورم کشورچیست؟ صیدی: پاسخ این پرسش مهم شما هم مثبت است و هم منفی. اجازه بدهید اول صفت مزمن را تعریف کنیم تا ببینیم آیا ما با تورم مزمن مواجهیم یا تورم غیر مزمن و در حال گذار؟ همه می‌دانیم که مزمن یعنی دیرپا، زمان‌بر، ریشه‌دار، قدیمی و کهنه. حالا می‌توانیم ببینیم آیا تورم ایران مزمن است یا نه؟ بنده معتقدم بخش مهمی از تورم ایران که چیزی در محدوده‌ی ۱۵ تا ۲۰ درصد است، قطعاً مزمن است. مهم‌ترین شاهدش، غیر از آمار، این است که کشور به آن عادت کرده، مانند بیماری مزمنی که بدن با آن کنار می‌آید. سال‌ها و حتی دهه‌هاست که وقتی فعالان اقتصادی یا کارشناسان مالی می‌خواهند طرحی را ارزیابی کنند یا پیش‌بینی از آینده داشته باشند، نرخی دو رقمی در محدوده‌ی ۲۰ درصد را به عنوان نرخ تورم قطعی تلقی می‌کنند و کمتر کسی در آن شبهه وارد می‌کند. این یعنی چه؟ بعنی اقتصاد به این پدیده‌ی مزمن عادت کرده و مانند یک فرض بدیهی با آن برخورد می‌کند. شاهد دیگرش این است که هر گاه دولت موفق شده نرخ تورم را کاهش دهد و در مواردی نادر به زیر ۱۰ درصد برساند، نتیجه‌ی این تلاش، پایدار نبوده و با یک تلنگر، به سطح ۱۵ تا ۲۰ درصد یا حتی بیش‌تر برگشته است.
    اما اگر منظور ما از تورم، همان‌طور که در بخشی از مصاحبه‌ی جناب دکتر نیلی به آن اشاره شده، تورم ۵۰ درصدی باشد. بله تورم ۵۰ درصدی، همه‌اش مزمن نیست و حدود نیمی از آن جنس «در حال گذار» دارد. طبیعی است که بخش مزمن تورم به عدم‌تعادل‌های ساختاری در اقتصاد برمی‌گردد و راه اصلاح آن، تجدید ساختار یا بازمهندسی است که کاری بسیار دشوار و البته امکان‌پذیر است. اما بخش در حال گذار فقط با مهار و مدیریت نقدینگی ممکن است.
    ** با این شرایط، کدام تعبیر درست است؟ ایران در یک کلاف سردرگم و پیچیده تورمی قرار دارد یا در یک دو راهی تورمی؟
    ما در مورد تورم، با دوراهی مواجهیم و نه کلاف سردرگم و پیچیده و گیج کننده. علم اقتصاد مسئله را دهه‌هاست که حل کرده. لازم نیست ما موضوع را بی دلیل پیچیده کنیم. البته عنایت داشته باشید که پیچیده نبودن به معنی سخت و دشوار نبودن نیست. سیاست‌گذار یا مجری دو راه بیش‌تر ندارد: یا تورم ۵۰ درصدی را بپذیرد و با عارضه‌های آن کنار بیاید و یا آن را به طرز محسوسی کاهش دهد. آیا کاهش تورم در شرایط فعلی ممکن است؟ جواب من مثبت است. آیا آسان است؟ جواب من منفی است؟ آیا کاری از دست نظام حکم‌رانی ما برمی‌آید؟ جواب باز هم مثبت است. پس چرا آستین بالا نمی‌زند؟ چون شهامت اقدام می‌خواهد و این کار هر کسی نیست. یکی از عزیزان مثال کنترل و کاهش وزن را می‌زد. ببینید هیچ‌کس اضافه وزن را دوست ندارد. همه دوست دارند به وزن مطلوب برسند. اما چرا افراد کمی موفق می‌شوند؟ برای این‌که برای کاهش وزن و رسیدن به وضعیت دل‌خواه باید دست به انتخاب‌های سخت زد. رژیم غذایی را باید تغییر داد. ورزش مرتب را باید در برنامه گذاشت و به آن وفادار ماند. همان‌طور که این کار برای کسی که سی چهل سال به خوردن غذا‌ها و شیرینی‌های مختلف عادت کرده، سخت است، برای نظام حکم‌رانی هم سخت است که بتواند برخی عادت‌ها را رها کند.
    ** طی سال‌های اخیر از برخی مسئولان و کارشناسان مدام درباره رابطه نرخ تورم و نقدینگی در کشور می‌شنویم، چرا این رابطه کنترل نشدنی به نظر می‌رسد؟
    این رابطه، رابطه‌ای اثبات شده است. آن‌چه نیاز به مهار و کنترل کردن دارد نقدینگی است، نه رابطه‌ی آن با نرخ تورم. همان‌طور که قبلاً عرض کردم نقدینگی قابل مهار کردن است و قابلیت مدیریت دارد و این هم تصمیم سخت می‌خواهد و هم اراده‌ی آهنین و هم توان‌مندی و صلاحیت. اگر بررسی کنید می‌بینید که در دولت اول آقای روحانی، این مسئله تحقق یافت و من معتقدم که نقدینگی و نرخ تورم قابلیت مدیریت کردن دارد و افراد ذی‌صلاحی هم وجود دارند که بتوانند این هدف را محقق کنند.
    ** اگر این موضوع را که در دولت‌های قبلی روش‌هایی برای کنترل کردن شرایط اتخاذ شده و جواب هم داده، مبنا قرار دهیم، سوال دیگر این است که دولت‌ها باید متغیر‌های غیرقابل کنترل را چگونه مهار کنند که نتایج قابل قبولی در کارنامه اقتصادی خود ثبت کنند؟
    همه‌ی اقتصاد‌ها متأثر از دو نوع متغیر قابل کنترل و غیر قابل کنترل هستند. این که تا چه میزان سیاست‌گذار و مجری بتوانند این متغیر‌ها را مدیریت کنند بستگی به کارآمدی آن‌ها دارد. سیاست‌گذاری که از دانش و تجربه‌ی لازم و کافی برخوردار بوده و اراده‌ی قوی و نیت خیر هم داشته باشد می‌تواند متغیر‌های قابل کنترل را به خوبی در راستای بهبود اقتصاد به کار گیرد و اثر غیرقابل کنترل‌ها را هم مدیریت کند. نمونه‌های فراوانی را در ایران، جهان و کشور‌های همسایه یا مشابه ایران شاهدیم که بر این حقیقت صحه می‌گذارند.
    ** یک سوال تکرار شونده بین بسیاری از مردم از اقشار مختلف و به ویژه اقشار آسیب پذیر این است که چگونه برخی روز به روز ثروتمندتر و برخی روز به روز فقیرتر می‌شوند؟
    این نتیجه‌ی بدیهی و طبیعی تورم بالاست. مگر جان مینارد کینز نابغه نمی‌گفت تورم بلندمدت بنیان‌های اخلاقی و اقتصادی جامعه را نابود می‌کند؟ خوب همین تشدید نابرابری، یعنی سقوط بنیان‌ها. اجازه بدهید این را هم اضافه کنم که این دو متغیر رابطه‌ی متقابل و تشدید کننده هم دارند. تورم سقوط و تضعیف بنیان‌های اقتصادی و اخلاقی را تسریع می‌کند و نابودی اخلاق، به جهش بیش‌تر نرخ تورم دامن می‌زند و بدیهی است در این شرایط، فقیر فقیرتر می‌شود و غنی، ثروتمندتر. از این نظر فاصله‌ی بین فقیر و غنی بیش‌تر و بیش‌تر می‌شود. اما از یک‌منظر هر دو مانند هم‌دیگر خواهند بود: به هیچ‌کدام خوش نمی‌گذرد. ثروتمند، اگر چه ثروتمندتر می‌شود، اما لذت نمی‌برد. لذت زودگذرش هم تبدیل به ملال می‌شود. ثروتمند ملول و فقیر معلول، از نتایج تلخ تورم بالاست.