سرمقاله
صفحات روزنامه
اخبار آنلاین
این روزها که صحبت از اقتصاد، تورم و البته ناراحتی برای آن داغ است، باید گفت که بیماری تورم در اقتصاد قربانیان زیادی طی سالهای گذشته گرفته است. بسیاری از تولیدکنندگان زخم خورده تورم در اقتصاد هستند و طی دهههای گذشته علاوه بر سایر ریسکها با این مشکل هم دست و پنجه نرم کردهاند. اما سوال اینجاست که چرا از تجربه سایر کشورها برای مهار تورم درس گرفته نمیشود؟ در همین سال گذشته حتی اقتصادهای مدعی مانند آمریکا نیز با معضل تورم روبهرو شدند (هرچند نه به اندازه ایران) اما با اتخاذ سیاستهای پولی و مالی و جدید توانستند تا حدی به سمت کاهش تورم پیش روند. هرچند بسیاری از پیشفرضها در اقتصاد کشورهای توسعه یافته مانند استقلال بانک مرکزی رعایت میشود اما طی این چند دهه هیچ عزمی برای تغییر ساختارها برای اعمال شیوههای علمی گرفته نشده است. این نداشتن عزم کافی برای تغییر ساختارها دلایل متعددی دارد که معمولاً دولت ها زیر بار آن نمی روند و یا از توانشان خارج است.
درواقع در اقتصادهای با تورم بالا مانند ایران (میانگین ۲۷ درصد در یک دهه گذشته) که سلطه مالی دولت به میزان زیادی وجود داشته، سیاستهای پولی بیشتر دارای آثار کوتاهمدت و غیرقابل پیشبینی بر تورم است که در این صورت حتی با اصلاح پیشفرضها هدفگذاری برای کاهش تورم سخت می شود.
بسیاری از تحلیلها مبنی بر این است که اتخاذ سیاستهای پولی سازگار با هدفگذاری تورمی، تنها پس از مرتفع شدن ریشههای مشکلات مالی و کاهش تورم به سطوح قابل مدیریت، میتواند به عنوان یک گزینه سیاستی مطرح باشد. لذا اولویت سیاست اقتصادی باید کاهش تورم از طریق کنترل پایه پولی با کاهش استقراض دولت و بانکها از بانک مرکزی باشد.
از سوی دیگر واقعیت این است که طی این سالهای تورمی ذینفعانی در اقتصاد ریشه دوانده اند که تورم را منشا حرکت اقتصادی خود میدانند. در این وضعیت سخت است که بتوان این ذینفعان را از بدنه اقتصادی جدا کرد با این همه هر تغییری در سپهر اقتصادی میسر نمیشود مگر اینکه به شیوه های علمی و تجربه دیگر کشورها متصل شد.