سرمقاله

کتاب‌سوزی عملی زشت و پیامدهای آن ‪/‬ سیف الرضا شهابی

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • بسته تخفیفی ایرانسل به مناسبت روز مادر و روز پدر
  • ارائه بسته‌های ویژه همراه اول به‌مناسبت روز مادر
  • حضور همراه اول با مجموعه‌ای از سرویس‌های فناورانه در نمایشگاه تلکام 2024
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 14421  |  صفحه ۱  |  تاریخ: 01 شهریور 1402
    مصدق؛ دموکرات یا مستبد؟! ‪/‬ سید‌محسن امامی‌فر
    ۷۰ سال از کودتای ۲۸ مرداد می‌گذرد و انواع تحلیل‌ها از این رویداد تلخ تاریخی که مسیر ایران را تغییر داد، ارائه شده است.
    اخیرن آقای مهدی تدینی مترجم و پژوهشگر برجسته تاریخ و سیاست در یادداشتی خواندنی با عنوان “اسطوره‌ی مصدق” در کانال تلگرامی خود به نقد انگاره دموکرات‌بودن دکتر مصدق پرداخته و با ذکر برخی جزئیات از آن سال‌های پرتلاطم به این نتیجه رسیده است که نخست‌وزیر معزول، ضداستعمار بود اما ضداستبداد نه! چرا که مصدق از روش‌های غیردمکراتیک جهت نیل به اهداف خود استفاده کرده است.
    در این‌که مصدق از روش‌های غیردموکراتیک در بسیاری از اقدامات خویش از جمله انحلال پارلمان، استفاده کرده است، بحثی نیست. اما سوال اساسی این است که در یک سیستم استبدادی، با هدف محدود کردن قدرت شاه و متعاقبن برقراری یک حکومت دموکراتیک، از چه استراتژی می‌توان بهره جست؟
    آیا جهت مبارزه با حکومتی غیردموکراتیک، اقدام در چارچوب‌های دموکراتیک که نه مطلق اما تا حدود زیادی صرفن روی کاغذ اعتبار داشت، برای مصدق امکان‌پذیر بود؟
    نکته مهم این است که در تحلیل تحولات منتهی به کودتای ۲۸ مرداد، نمی‌توان با عینک ایدئال‌گرایی بدون توجه به مختصات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی حاکم، به نقد رویکرد مصدق پرداخت.
    سیاست‌مدار در ردای عملگرایی می‌تواند موفق باشد نه در قامت روشن‌فکری. از نظر در عرصه روشن‌فکری تا عمل در میدان سیاست، فاصله زمین تا آسمان است.
    نقدهای بسیاری به مصدق وارد است، به ویژه در مناسبات با متحدان خود که در فقدان رویکرد منعطفانه و جمع‌گرایانه و البته اشتباه محاسباتی در اتکای بیش از اندازه بر کاریزمای فردی در راستای بسیج عمومی، نهایتن به واگرایی و شکست نهضت ملی منجر شد (گرچه یکی دیگر از عوامل مهم جدایی جریان روحانیت سنتی، بازاریان و برخی از سران جبهه ملی و یاران مصدق از او، به سهم‌خواهی و عدم درک درست مختصات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظام بین‌الملل از سوی آن‌ها بازمی‌گشت). اما با همه این تفاسیر، عنوان این نقد که مصدق به دنبال دموکراسی نبود، جای تامل و تردید فراوان دارد.
    استراتژی مواجهه مصدق با شاه گرچه دموکراتیک نبود اما دلیل موجه برای غیردموکرات بودن او نیست. مصدق ناچار به اتخاذ روش‌ و رویکردهایی بود که جناب تدینی در یادداشت خود به عنوان ادله دمکرات‌نبودن وی مطرح می‌‌نماید.
    سخت است بر ضداستعمار بودن مصدق مهر تایید زد اما در ضداستبداد بودنش تردید کرد.
    اگر مصدق به دنبال غلبه بر محمدرضاشاه جهت قبضه کردن قدرت برای خود بود، نمی‌توانست انگلیس را دشمن خود نماید.
    در واقع اگر نه استعمار، اما جمع “وابستگی به قدرت خارجی” از یک سو و “استبداد در داخل” از سوی دیگر، حکومت‌کردن را سهل‌تر می‌نماید تا این‌که پس از قطعِ ید استعمار، بااستبداد حکومت کردن‌.
    اگر مصدق به دنبال از بین بردن استبداد شاهی و پیاده‌سازی استبدادی نوین از سوی خود بود، از طریق وابستگی به قدرت‌های خارجی، راحت‌تر می‌توانست حکومت کند تا این‌که پس از قطعِ ید استعمار، با استبداد حکومت کردن که به مراتب می‌توانست سخت‌تر باشد.
    از سوی دیگر اگرچه برخی تاکتیک‌های استبدادی مصدق، می‌تواند به عنوان ابزاری برای تحکیم دولت خود و متعاقبن رای به مستبد بودن او تفسیر گردد، اما این نکته مهم را باید در نظر داشت که این اقدامات از سوی مصدق، می‌توانست با هدف از بین بردن نقش و تأثیر قدرت‌های خارجی بر جریانات و مسئولان وابسته به دربار و استعمار و یا جلوگیری از کارشکنی‌ها و توطئه‌های مخالفان نهضت ملی و عوامل دیگر جهت فراهم‌آوردن شرایط مساعد برای حکومتی دموکراتیک و مستقل‌تر باشد.
    از این رو، با وجود تضادهایی در اقدامات و تاکتیک‌های مصدق، نمی‌توان او را به‌عنوان مستبد در نظر گرفت، بلکه شخصیت سیاسی و رویکردهای او باید با توجه به شرایط و منافع مختلف کشور تحلیل شود.
    البته همان‌طور که بسیار سخت است استبدادی بودن را منطبق بر مختصات شخصیت سیاسی مصدق بدانیم، دموکرات بودن وی نیز می‌تواند محل تامل باشد.
    نگارنده بر این باور است که با توجه به پیچیدگی‌ها و تناقضات در عملکرد‌ها و تصمیم‌گیری‌های مصدق، به طوری که او در برخی موارد تاکید بر اصول دموکراتیک داشته و تلاش‌هایی برای تقویت نهادهای دموکراتیک انجام داده و دستاوردهای آزادی‌خواهانه‌ای داشته است، اما در عین حال، برخی اقدامات او نیز می‌توانند تحت عناوینی مانند مستبدانه یا تاکتیک‌های غیردموکراتیک تلقی شوند، بنابراین نمی‌توان نظر قطعی در خصوص دموکرات‌بودن یا مستبد‌بودن وی داد. هرچند بنابر آن‌چه گفته شد مستبد بودن مصدق با ضداستعمار بودن وی تا حدودی منافات دارد.
    به نظر می‌رسد با توجه به پیچیدگی تاریخی و سیاق‌های مختلف، ارزیابی دقیق و کامل شخصیت یک رهبر سیاسی مانند محمد مصدق، موضوعی ساده نیست و با قطعیت نمی‌توان در این خصوص نظر داد.
    شاید اگر مسیر تاریخ ایران به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد و مصدق قادر به غلبه کامل بر شاه می‌شد و حکومت خویش را ادامه می‌داد، بهتر می‌توانستیم در این باب تحلیل کنیم.
    هرچند می‌توان به صراحت عنوان کرد، مصدق اهدافی دموکراتیک داشت، با این وجود که برخی‌ تاکتیک‌هایش غیردموکراتیک بود. اما آن‌چه قابل پذیرش‌تر است، این‌که مصدق، مستبد نبود، که اگر بود در پاسخ به درخواست فاطمی وزیر خارجه وقت که پس از ناکامی کودتای ۲۵ مرداد، خواهان تغییر سمت خود و انتصاب به عنوان وزیر دفاع جهت اعدام ۵۰ نفر از سران مخالفان بود، پاسخ مثبت می‌داد.
    در حالی که مصدق در پاسخ به درخواست فاطمی، گفت: “با چه قانونی؟” و وقتی که فاطمی در جواب گفت “قانون انقلاب”، مصدق با صدای بلند اظهار کرد: “قانون من، قانون اساسی است، قانون انقلاب نیست!”