کد خبر: 15351 | صفحه ۱سیاست روز | تاریخ: 19 شهریور 1402
صدای عقل را بشنویم
صدای عقل و عقلانیت، صدای انسان و انسانیت است؛ زیرا، بدون اندیشه و اندیشه ورزی و خرد و خردمندی، اساسا، موجودی بنام انسان وجود نخواهد داشت و جامعه انسانی و اجتماعی بی معنی خواهد بود. طبیعت و واقعیت و ماهیت آدمی با عقل و اندیشه ورزی تعبیر و معنی می شود و اثر انسانی پیدا می کند. به سخن دیگر، تمام موجودات زنده، دارای هستی و احساس و هیجان و اراده و خواست و امیال گوناگون جسمی و حتی روحی دارند؛ لیکن، تنها انسان است که با قوه عقل و نیروی خرد و نیز با آگاهی و اختیار و آزادی شهره است. انسان موجود خلاق و ارزش آفرین و صورتگر می باشد، و این توانایی را از قدرت عقل و نمود ها و نداها و آواها و تراوشات و قابلیت ها و ارزش های عقل و اندیشه اخذ می کند و سامان می بخشد. بنابراین، صدای عقل، آواز جوهر جان و هستی نهان آدمیست. صدای عقل، اثر ویژه و ممتاز و بی بدیل خرد و خردورزی انسان است.
عقل در اصل، ریشه بشر و بنیان آدمیت است. بشریت با بیداری و فرهنگ و تمدن و مناسبات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و زندگانی خاص انسانی شناخته میشود؛ فقدان و نقصان خرد و خردمندی خلل اساسی بر امور آدمی وارد می کند و در حقیقت بدون عقل و اندیشه ورزی شالوده اصلی زندگی انسان فرو می پاشد؛ زیرا، زندگی عرصه و قلمرو محاسبه، دقت، توجه، برقراری ارتباطات و تعاملات، فعل و انفعالات، ارزشها و اندیشهها و پرسش هاست. کدام نیرو و توان آدمی چنین کارکرد و « Function » را دارد؟ اگر صدای عقل را نشنویم و قواعد و قوانین عقلانی را بلد نباشیم و در میدان زندگی جاری و ساری نسازیم، تمام مفاهیم، معانی، امور و مسائل آدمی تعطیل و تعلیق میشود. مقایسه کنید با حیات وحش و وحوش. صدای عقل، صدای بیداری و هوشیاری است تا آدمیان در خواب غفلت نمانند و آگاه شوند و از اسارتها و خرافات رهیده و رهایی پیدا کنند.
به این عبارت دقت کنیم: هر انسانی شخصیت ممتاز و ویژهی خود را دارد. این عبارت حتی در خصوص دوقلو های مادر زاد صادق است؛ زیرا، تصور و تصویرسازی و انحاء گوناگون و انواع اندیشیدن ها و تصدیق ها و استناد ها و عمل ها، در منش ها، روش ها و کنش ها تأثیر عمیق دارد و شخصیت و فردیت آدمی با همین معانی و عینیات برساخته می شود. حال پرسش این است که ریشه و سرمنشأ این مفاهیم و معانی و کاربردهای عینی آنها، چیست؟ بنظر اینجانب، عقل و فرآیندهای اندیشه ورزی پایه و سرچشمه شخصیت سازی و فردیت پروری است. بدین جهت، انسان عاقل و خردمند با انسان جاهل و جامد یکی نیست، جامعه آگاه و آزاد با جامعه بسته و منقبض برابر نمی باشد. پس عقل و اندیشه، دوام بخش و قوام بخش هستی و اثر آدمی هستند.
شاید، اولین و اساسی ترین سؤال بشر این بوده است که نیاز بنیادین وی چیست؟ از منظر های گونه گون می توان به این پرسش پاسخ داد، اما اگر قدری عمیق و دقیق و ژرف اندیش باشیم، و دوباره از خود سؤال کنیم، چگونه بین سفیهان و ابلهان و بی خردان از یک سو و خردمندان و عاقلان و اندیشه ورزان و آدمیان خلاق، فرق و فاصله بگذاریم؟ راه پاسخ به آن پرسش بنیادین قدری گشوده میشود. نیاز بنیادین جامعه بشری، تربیت جمعیت و ملت عاقل، اندیشهورز، پرسشگر، پژوهشگر و محقق است نه حفظ جمعیت مقلد و متعبد. افق های نو و زیبا و متعالی و بالنده با ذهن های رشد یافته و اندیشه های بلند و والا گشوده میشود و عیان می گردد نه با ذهن های منفعل و منجمد و متعصب. دنیا و جهان فقط در دنیای متصور ما خلاصه نمی شود. عقل و تفکر قدرت تصور و تصویر جهان های بسیار عالی و زیبا و پیشرفته را دارد. مثال بارز آن مقایسه قرون وسطی با قرون توسعه یافته است.
صدای عقل چنانکه در کتاب صدای عقل آمده است: صدا و نور فهم، شناخت، تمییز، کشف، کاوش، تلاش، استدلال و برهان و تغییر و آبادی و آزادی و اثرمندی انسان است. صدای عقل، از ارزش و اهمیت و اعتبار اصیل عقل اثربخش سخن میگوید. اگر صدای عقل را بشنویم و قواعد و مناسبات عقلانی و اثری را رعایت کنیم، زندگی، جامعه، فرهنگ و اقتصاد و سیاست و علم و دانش و ادب و ادمندی و انسان و انسانیت وضعیت و موقعیت و کیفیت بهتری پیدا میکند.
محمدعلی نویدی