سرمقاله
صفحات روزنامه
اخبار آنلاین
گفتوگو در نگاه اول، امری بدیهی به نظر میرسد که بشر همیشه در زندگی اجتماعی خود از آن بهره گرفته است، به طوری که هیچ گاه نتوانسته بدون آن همراه با اجتماع حرکت کند. و از آنجا که انسان از قوه ناطقه برخودار است، از این رو فلاسفه از دیرباز، همانطور که درباره هستی اندیشیدهاند، درباره گفتوگو (دیالوگ) که جزئی از هستی است، اندیشیدهاند تا جایی که برخی از فلاسفه و اهل منطق تمایز انسان با سایر موجودات را ناطق بودن و توانایی گفتوگو معرفی میکنند. در قرآن کریم نیز شیوههای مختلف گفتوگو به بهترین وجه جلوه گری میکند؛ چراکه عامل انتقال اندیشه و احساس و به عنوان انسانی ترین راه حل مورد قبول بشریت بوده و هست؛ مخصوصاً در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که در آن قصههایی از انبیاء و گذشته گان به منظور عبرت آموزی آمده است. کاربرد فراوان واژههایی نظیر «قل»، 315 بار و «قال»، 501 بار بیانگر اهمیت فرهنگ گفت وشنود و تبادل نظر در قرآن کریم می باشد. قرآن همواره تاکید میکند که اگر به مسئلهای اعتقاد دارید و آن را حق میدانید دلایل خود را بیاورید. این امر ناشی از اعتقاد عمیق قرآن به فرهنگ گفتوگو است. آنجا که خداوند پیامبرانی را میفرستد تا مردم را دعوت به آیین خود کند، در واقع گفتوگو را برگزیده است. قرآن از همه فرقهها و گروهها دعوت میکند که برای اعتقادات و اندیشههای خود دلیل بیاورند و حقانیت آن را اثبات کنند؛ علیرغم این که اعتقاد دارد حق نزد خداست: «وَنَزَعْنَا مِن کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیدًا فَقُلْنَا هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا کَانُوا یَفْتَرُونَ» ﴿قصص:75﴾ (و از میان هر امتى گواهى بیرون میکشیم و میگوییم برهان خود را بیاورید پس بدانند که حق از آن خداست و آنچه برمىبافتند از دستشان مىرود) از این آیه به روشنی بر میآید که اول: قرآن بین هیچ قومی فرقی قائل نمیشود. دوم: مخاطبان خود را دعوت به گفتوگو میکند. سوم: نشانگر آن است که فرهنگ قرآن، فرهنگ گفتوگو است. و چهارم: گفتوگوی مورد نظر قرآن، گفتوگوی همراه با دلیل و برهان است؛ یعنی سخنی که بر عقل و منطق استوار باشد نه گفتوگوی بی اساس و موهوم. گفتوگو، نقطه مقابل مونولوگ است. در گفتوگو برخلاف مونولوگ، هر دو طرف به طور مساوی فرصت سخن گفتن دارند. گفتوگو دو مقدمه لازم دارد: یکی خوب گوش کردن و دیگر استدلال داشتن.یعنی اگر کسی بخواهد گفتوگو کند، باید ابتدا گوش کردن را یاد بگیرد. واقعیت این است که ما ، چندان با هنر گوش کردن آشنا نیستیم. اکثر ما وقتی در حال گوش کردن هستیم، در واقع گوش نمیکنیم که استدلال را بشنویم و تجزیه و تحلیل کنیم؛ ما در حالی که ظاهراً گوش میکنیم، درواقع خودمان را برای جواب دادن آماده میکنیم. طرف مقابل هم همینطور! به همین دلیل است که کمتر مشاهده کردهایم دو نفر بحث کنند و در آخر، یکی بگوید من از حرفهای شما متقاعد شدم و از دیدگاه قبلی ام برگشتم و طرق مقابل هم بگوید فلان بخش از استدلالهای شما درست بود...اما دومین مقدمه گفتوگو، استدلال داشتن است. اگر کسی بخواهد در یک فرهنگ گفت و گومدار زندگی کند، ناگزیر از مجهز شدن به منطق و استدلال است. جامعه ای هم که منطقی و استدلال گرا باشد، در همه زمینهها رشد خواهد کرد. فقدان فرهنگ گفتوگو خانوادهها را از هم میپاشد، سیاست را به تنش میکشد، تجارت را کند می سازد، علم را متوقف میکند، دوستیها را آکنده از سوء تفاهم میکند، بدگمانی را در همه سطوح از خانواده تا کلان کشور رواج میدهد و… بی گمان فقدان فرهنگ گفتوگو، یکی از مهم ترین و اساسی ترین مصائب جامعه ایرانی است که اگر فقط همین یک مورد اصلاح شود، بسیاری از چالشها حل میشود.