کد خبر: 20021 | صفحه ۳ | جامعه | تاریخ: 15 آذر 1402
در گفتوگو با سعید معدنی، جامعه شناس دلایل فراگیری تتلو و ساسی مانکن بررسی شد
نمایش ساز ممنوع شد و ساسی فراگیر
گروه جامعه - تهاجم فرهنگی یک معنای خیلی سادهای دارد، اگر از معناهای پیچیده کتابهای جامعه شناسی عبور کنیم، تهاجم فرهنگی را خیلی ساده میتوانیم توضیح دهیم، نوجوانان تلویزیون نمیبینند اما تمام موسیقیهای زیر زمینی یا تتلو و ساسی مانکن را حفظند.
ماجرای مهمی که در این میان وجود دارد، نقش مدیران فرهنگی در ظهور و بروز این افراد است، تتلو، ساسی مانکن و ... در داخل ایران و البته به صورت غیر قانونی مشغول فعالیت بودند اما تا این اندازه ضد فرهنگ عمل نمیکردند اما سیاستها و گرایشهایی که مدیران داشتند، باعث شد تا آنها از کشور خارج شوند و برای جلب توجه هر کاری انجام دهند و مدیران نه تنها نتوانستند با آنها رقابت کنند بلکه عرصه را کاملا به آنها واگذار کردند.
این ماجرا در تمام جوامع وجود دارد، اما تجربیات نشان داده در هر زمینهای، هرچه افراد محدودتر باشند حرص و طمع بیشتری به خرج خواهند داد، یعنی در همه جای دنیا خوانندههایی مانند تتلو هستند اما به شجریانها هم بها داده میشود. در همین راستا خبرآنلاین با سعید معدنی، جامعه شناس گفتوگو کرده که در ادامه میخوانید.
هنرمندانی داشتیم که در کشور در حال فعالیت بودند و مسئولان میتوانستند با ارائه مجوز به آنها حفظشان کنند، یا دستکم آنها تبدیل به ضد فرهنگ نشوند، اما این اتفاق نیفتاد، این هنرمندان همچنان اثر بخشی دارند و حتی نسبت به قبل بیشتر هم شده است. در واقع نقش مدیران فرهنگی در آسیبهای فرهنگیِ جامعه چیست؟
از دو محور میتوان به این موضوع ورود پیدا کرد؛ یکی اینکه این پدیده در همه جوامع وجود دارد و در همه جوامع چنین خوانندههایی با چنین ویدیوهایی وجود دارند که بدون تایید حکومت و غیرقانونی فعالیتهایی دارند. هر حکومتی قواعدی را برای تلویزیونهایی که به آنها مجوز داده، میچیند و ممکن است جوانانی مخالف با این قواعد کارهای دیگری انجام دهند. اما ما به این دلیل حساس هستیم که تصور میکنیم که ممانعت از اجرای آنها در داخل آنها به این سو کشیده شدهاند. اما اگر جامعه ما غیر دینی هم بود باز امکان داشت برخی افراد هنجارشکنیهایی انجام دهند.
درست است که در همه جوامع چنین هنجارشکنیهایی وجود دارد و کسی آن را کتمان نمیکند اما نکته این است که حق انتخاب هم وجود دارد. ما در کشورمان حق انتخاب نداریم، این ماجرا تا چه اندازه تاثیرگذار بوده است؟
نکتهای که وجود دارد این است که به نظر من مسئولین فرهنگیِ ما قدرت ندارند. ما داستانی دو وجهی داریم که در آن، مسئولان قدرت ندارند و قدرتمندان مسئول نیستند. به عنوان مثال در کنسرتی در اصفهان به علت حضور یک نوازنده زن اجازه اجرا داده نشد و خواننده هم سالن را ترک کرد، در حالیکه در تهران معاون وزیر ارشاد گفت:«تاجایی که قدرت داشته باشیم سعی میکنیم اجازه دهیم.» همین حرفها نشان میدهد که قدرت جای دیگری است و در جای دیگری تصمیم گرفته میشود؛ یعنی ماجرا به لایههای امنیتی برمیگردد. برای این اتفاقات جای دیگر تصمیم گرفته میشود، به همین دلیل است که مسئولان میگویند:«ما تلاش میکنیم تا جایی که توان داریم این مشکل را حل کنیم.» در داخل کشور با این مسئله دوگانه مواجهیم؛ مسئولانی که در ویترین هستند و ما آنها را بهعنوان مسئول میشناسیم؛ اما میدانیم که قدرت دست آنها نیست و قدرت در جای دیگری است که میتواند نیروهای فشار، مسئولان امنیتی یا امام جمعه یک شهرباشد. بهعنوان مثال امام جمعه یک شهر میتواند اجازه ندهد در شهرش کنسرت برگزار شود. اینها نشان میدهد هرکسی مسئولیت دارد، قدرت ندارد و هرکسی قدرت دارد مسئولیت ندارند. بههمین خاطر وقتی معضلی پیش میآید نمیدانیم چه کسی مقصر است، وزیر ارشاد، معاونش، کسانی که پشت پرده تصمیم میگیرند یا گروه های فشار یا ...
شاید نتوانیم شخص خاصی را نام ببریم اما مجموع مدیران فرهنگی و تفکراتی که پشت تصمیماتشان وجود دارد را میتوان مقصر دانست؟
من فکر نمیکنم. صادقانه باید بگویم که اگر این فشارها نباشد شاید مسئولان فرهنگی هم اجازه میدهند. کما اینکه خیلیهایشان که در تلویزیون هم هستند در گفتوگوهایشان از بسته بودن دست و بالشان میگویند. من با خیلی از این مدیران صحبت میکنم، برخی از آنها دانشجویانم هستند، آنها میگویند:«دست و بالمان بسته است و نمیتوانیم هرطور بخواهیم مانور دهیم.» یادم میآید که تقریبا چیزی حدود ۱۰ سال پیش، برای ضبط یک برنامه خانواده که در صبح پخش میشد به رادیو دعوت شدم ، آنجا صحنه جالبی را دیدم که یک خانم مجری از این که پخش برنامه هفته پیش او مجوز نگرفته است بسیار مضطرب بود، دلیل این عدم اجازه هم این بود که او در آن برنامه آستینش بالا رفته بود ولی تمام مسئولین، تهیهکننده، برنامه ساز ومسئولین شبکه موافق پخش بودند و مشخص بود این تصمیمگیری برای ممانعت از پخش برنامه در دست افراد دیگری است. من فکر میکنم این شیوه تصمیمگیری چند لایه در کشور ما و استرسی که به مدیران فرهنگی وارد میکند چون آنها هم نمیخواهند ریسک کنند، دست به دست هم دادهاند و جامعه ما را ریاکار و دو رو بار آورده است.
متاسفانه ظاهر جامعه را با کاغذ دیواری خوشایندی تزیین کردهایم اما در زیر آن مسئله دیگری مطرح است. زیر این دیوارها هرج و مرجهای فرهنگی وجود دارد وهیچ چیز جای خودش نیست و گاهی که این کاغذها کنده میشود اوضاع آشفته ما نمایان میشود. در عرصه موسیقی هم برای مواردی مثل«ساسی مانکن» یا «تتلو» هم همین موضوع برقرار است. البته نکتهای که وجود دارد این است که بهنظرم با توجه به اینکه آنها آزادترهستند و درجهان آزاد تری زندگی میکنند دستشان هم بازتر است. هرچند من فکر میکنم «ساسی مانکن» که موضوع گفتوگو ماست، پشت کارش تفکری هم وجود دارد تفکری که شاید ما قبول نداشته باشیم.
یعنی اتاق فکر دارد؟
نه منظورم این است که روی آثارش فکر میکند. کما اینکه به یکی از منتقدین گفته :«من سالی یک بار ویدیو کلیپ منتشر میکنم ولی برای همین یکبار حسابی فکر میکنم ». او میفهمد که نوجوان و جوان چه چیزی را دنبال میکند و به آن نیاز دارد. شعرها، ترکیبها و تلفیهای تصاویر و تکه ویدیوهایی که استفاده میکند، نشان میدهد که اودرباره همه چیز فکر کرده و پشت کارهایش اندیشه وجود دارد. ساسی مانکن کمی با تتلو فرق دارد. تتلوشخصیتی غیرنرمال، روانپریش و بد دهن است. ساسی مانکن به لحاظ تصویری با فرهنگ ما متفاوت است اما مثل تتلو که به همه بیاحترامی نمیکند و کمی وضعیتش با فرق میکند. در کل علت جذابیتشان این است که از هنر تصویر استفاده میکنند چیزی که در جامعه ما ممنوع است. در کشور ما تا کمی آستین بالا میرود برنامه را پخش نمیکنند! درصورتیکه در کشورهایی که این خوانندگان حضور دارند آزادی زیادی حاکم است.
دقیقا چه اتفاقی افتاد که با وجود اینکه حواشی زیادی از تتلو منتشر شد و خیلی چیزها از او برملا شد و حتی کارش به بازداشت کشید، هنوز هم عده زیادی طرفدارش هستند. چه چیزی این افراد را تا این حد تاثیرگذار و نافذ میکند؟
در همهجای جهان همینطور است. بهعنوان مثال در آمریکا یک هنرمند اپرا کمتر از کیم کارداشیان طرفدار دارد. در همهجای جهان خصوصا نوجوانان با سن کمتر از ۲۵ سال ناخوداگاه جذب چنین سلبریتیهایی میشوند. به همین علت در غرب سلبریتیها خیلی مهم هستند و در تصمیم گیریهای مهم و انتخابات رییس جمهور هم اثر دارند. اینها معمولا فالوئرهای میلیونی دارند و در همه دنیا معروف هستند. نوجوانان بیشتر تحت تاثیر احساساتشان هستند به یک عکس با فرد مشهور افتخار میکنند. اگر «مسی» از یکی از خیابانهای لندن عبور کند جمعیت زیادی به استقبالش میآیند و از او امضا میخواهند و این در همه جای دنیا وجود دارد. ما در این جا همه چیز را خیلی محدود کردهایم؛ در تلویزیون ساز نشان نمیدهیم، به صدای زن چه محلی بخواند چه سنتی و... به هیچ وجه اجازه پخش نمیدهیم و بعد در طرفِ دیگر جهان، آزادانه هر نوعی از موسیقی خوانده میشود. نوجوان هم به اقتضای نیاز و سرخوشیاش طبعا به آن موسیقی توجه نشان میدهد. ما درداخل همه چیزرا به شدت محدود کردهایم و آنجا چون آزادی وجود دارد نوجوان ما با هزار قرض و سختی بلیط میخرد و تابرای کنسرت فلان خواننده که مثلا در استانبول برگزار میشود برود.
همین هم هزینه زیادی را از کشور خارج میکنند چون فقط یک نفر نیست که از کشور خارج میشود و فقط هم یک روز نمیماند.
دقیقا همین اتفاق رخ میدهد، درآمدی که ترکیه از توریستهای ایرانی برای کنسرتها خیلی زیاد است، شاید چیزی نزدیک به درآمد نفتی ما. اینهم از موارد جانبی این موضوع است. از وجوه مختلف ضرر میکنیم. دولتمردان ما باید بدانند که نسل عوض شده و نمیتوان با همان شیوههای دهه ۶۰ پیش رفت. این نسل جدید نوادگانِ نسل انقلاب هستند و ذائقه، دنیا و سلیقهاشان فرق میکند و ما نمیتوانیم با همان شیوه دهه ۶۰ نسل امروز را مدیریت کنیم. شاید بخش محدودی بنا به دلایلی هم سو باشند ولی اکثریت اینچنین نستند و متفاوت فکر میکنند ولی متاسفانه مسئولین ما نمیخواهند این متفاوت فکر کردن را بپذیرند.
پس در یک جمله کوتاه دلیل گرایش نوجوانان و جوانان و مشهور شدن امثالِ تتلو و ساسی مانکن را میتوان محدودیتهای داخلی دانست؟
بله. محدودیتهای بیش از حدِ داخل و آزادی بیش از حد آنها در خارج که در تقابل باهم هستند. مورد دوم هم این است که این موضوع در جوامع دیگرهم وجود دارد.