سرمقاله

ریشه این حرام خواری تاریخی، در حرام خواری سیاسی است ‪/‬ ابوالفضل فاتح

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • مالیات خرید و فروش بیت کوین در ایران
  • پارک کوهستان کرمانشاه کجاست؟ کرمانشاه زیر پای شما
  • بهترین روش یادگیری زبان کدام است؟
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 20027  |  صفحه ۴ | فرهنگ و هنر  |  تاریخ: 15 آذر 1402
    نقدی بر زخم کاری: بازگشت به بهانه‌ی پایان این فصل
    گاف کاری
    حمیدرضا فروزنده اصفهانی، محمدحسین مهدویان کارگردان جوانی است که می‌توان در کنار کارگردان‌هایی چون سعید روستایی، سهیل بیرقی، مجیدرضا مصطفوی و... در طیف نسل نوی فیلم‌سازانی گمارد که در آثارشان حرف‌های جدیدی دیده می‌شود و به سادگی می‌توان دریافت کلامشان را و خوشا به حال دسته‌ای از فیلم‌دوستانی که با تکنیک‌های سینمایی آشنا هستند و فراتر از تماشای یک فیلم می‌توانند کنه مطلب و مقصود را دریابند.
    مهدویان که مستندسازی در صدر رزومه‌ کاری‌اش قرار دارد و ورودش به تلویزیون نیز چنین بود به راحتی توانست با «آخرین روزهای زمستان» مخاطب خود را جذب کند و پس از آن‌که «ایستاده در غبار» را به سینما معرفی کرد توانایی‌هایش و سمت و سویی که در فیلمسازی انتخابش بوده است بر همگان آشکار شد و پس از اکران «ماجرای نیمروز» جایگاه ژانر مورد علاقه‌اش را در سینما تثبیت کرد تا نوبت به «لاتاری» رسید و اگر چه آن فیلم در ژانر دفاع مقدس نبود ولی دفاع مقدسی دیگر را به تصویر کشید که دفاع از ناموس بود ولو خارج از مرزها؛ که لاتاری با تمام حواشی ایجاد شده‌اش در جشنواره‌ی فیلم‌ فجر و درگیری کلامی هادی حجازی فر با رضا رشیدپور در شبکه‌های مجازی و دلخوری تهیه‌کننده‌اش از اتفاقاتی که برای فیلمش افتاد، توانست در دل بیننده خوش نشیند.
    پس از آن و ساخت «رد خون»، «درخت گردو» با بازی پیمان معادی، مهران مدیری و مینا ساداتی و مینو شریفی و صدای علیرضا قربانی در تیتراژ پایانی‌اش بسیار خوش درخشید و مهر تایید دیگری بود بر کاربلدی مهدویان؛ البته این فیلم هم دردسرهایی برای مهدویان داشت که به فیلمنامه مربوط می‌شد و آن را نیز به خیر از سر گذراند تا «شیشلیک» اولین فیلم کمدی‌اش را بسازد و باز درگیر سلیقه‌های شخصی افرادی شود که فراتر از قانون خود را می‌پندارند و با وجود داشتن پروانه‌ی نمایش، اجازه‌ی اکران ندارد و گویا همانگونه که مدیران سینمایی دولت پیش عزمی برای مرتفع کردن آن مشکل نداشتند اکنون نیز چنین است!
    پس از آن نوبت فیلم سینمایی «مرد بازنده» بود تا ژانز پلیسی را نیز به شکل دیگری تجربه کند تا اینکه اخبار از اولین سریال او با نام «زخم کاری» در پلتفرم‌های پخش فیلم گفتند و زخم کاری با حضور بازیگران پر قدرتی بسیار خوش درخشید و توانست به عنوان یکی از سمپاتیک ترین فیلم‌های دیده شده‌ی‌ ایرانی در بین مخاطبان جا باز کند؛ فیلمی که با توجه به نقاط قوت آن ضعف‌هایش کمتر به چشم می‌آید. به گونه‌ای که کارگردان و دیگر عوامل تولید آن ترغیب به ساخت قسمت دوم زخم کاری با عنوان «بازگشت» شوند و همچون رستورانی که پس از جذب مشتری‌های فراوان کیفیت را ببوسد و فقط کمیت را طالب باشد، بدون در نظر گرفتن اینکه مخاطبین نیز در خور احترامی فراتر از عوامل تولید فیلم در هر جایگاهی هستند؛ به علت اینکه‌ اگر آن استقبال وجود نداشت به هیچ وجه حتی ساخت قسمت دوم فیلم از ذهن فیلمساز هم عبور نمی‌کرد، شوربختانه چنان ضعیف عمل کردند و همه چیز را ساده شمردند که حتی محمدحسین مهدویان هم هوس کرد دقایقی جلوی دوربین خود بازی کند و پلان‌هایی را در فیلم بگنجاند که نبودش هم تفاوتی نمی‌کرد نه گره‌گشا بود و نه دردی از کسی دوا می‌کرد مگر مهدویان و تجربه‌ی بازیگری!
    شاید بتوان بزرگترین و اساسی‌ترین ایراد زخم کاری را پس از فیلمنامه و دیالوگ‌های ضعیف، انتخاب بازیگر دانست که نه تنها بر برند زخم کاری ضربه زد که حتی نام بازیگرانی نظیر مهران غفوریان و کامبیز دیرباز که در دید مخاطب حرفه‌ای سینما جایی داشتند را مخدوش کرد؛ به خصوص با بازیگردانی غیر قابل قبول و ارائه‌ی نقش‌هایی که آن‌ها از پس آن به خوبی بر نیامدند.
    زخم کاری گاف‌های زیادی داشت که برخی از آن‌ها به طراحی صحنه و آکسسوار بر می‌گشت و برخی نیز اگر کم‌سوادی نگوییم به کم اطلاعی فیلمنامه‌نویس و کارگردان به حوزه‌ی آی‌تی و فناوری اطلاعات؛ به خصوص دو سکانسی که به دستور طلوعی تلگرام میثم و به دستور سمیرا ایمیل قاتل ترک به سادگی هک می‌شود!
    بازی‌های باورناپذیر، خلق موقعیت‌هایی که به هیچ وجه نمی‌توان با آن کنار آمد مانند زیر آب کردن سر املشی با کهولت سن و زنده ماندنش و یا تماس مالک از درون تابوت و زیر خروارها خاک در صورتی که روی زمین صاف هستند جاهایی که تلفن همراه آنتن‌دهی ندارند و بیش از همه سیاه‌تر آزاد بودن مالک با توجه به حجم تخلفاتی که کمترین آن قتل عمد بوده است!
    بدون شک «زخم کاری: بازگشت» نقاط قوتی هم دارد که با توجه به ضعف‌ها و گاف‌های زیادی که در این سریال به چشم می‌خورد این زخم کاری‌ئی بود بر کارنامه‌ی فیلمسازی محمدحسین مهدویان و «گاف کاری» وی محسوب می‌شود و اگر بخواهیم به عنوان خاتمه‌ی کلام برای نقد این فیلم چیزی بنویسیم و بگوییم به سکانسی رجوع می‌کنم که کاراکتر شفاعت با بازی مهران غفوریان به شخصیت طلوعی با بازی کامبیز دیرباز بر هیچ بودن موضوعی تاکید دارد و می‌گوید: «هیچ هیچ هیچ هیچ».