سرمقاله

پارادوکس فرهنگی؛ درد مشترک این روزها ‪/‬ آرین احمدی

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • آمادگی ایرانسل برای همکاری با استارتاپ‌ها در حوزه هوش مصنوعی
  • برگزاری رویداد ایران‌هلث با حمایت همراه اول نمایشگاه بین‌المللی ایران هلث با حمایت همراه اول به عنوان نخستین اپراتور سلامت کشور، برگزار می‌شود.
  • اعلام بسته تخفیفی ایرانسل ویژه روز جهانی ارتباطات
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 20794  |  صفحه ۱  |  تاریخ: 30 آذر 1402
    صادق بوقی سفیر شادی یا غم یک جامعه؟
    مسعود نصیری- امروزه فضای مجازی راهکاری برای ارتباط موثر و قوی اما واقعا مجازی و غیرحقیقی برای مردم دنیا شده است تا
    جایی که اگر دنیا فیلم آواز خواندن پیر مرد گیلکی را ببینند جامعه ایرانی را با
    همین یک فیلم قضاوت میکنند، گویی
    شادی مطلق بر جامعه سایه افکنده است.
    آلبرکامو در رمان طاعون میگوید هنگامی
    که طاعون به شهر رسید به افراد اندکی که مبتلا
    به طاعون بودن مریض می گفتند اما بعد از چند وقت که تمام شهر درگیر و مبتلا به طاعون شدند تعداد اندکی که طاعون نگرفته بودند را بعنوان مریض میشناختند درواقع آلبرکامو در این رمان میگوید در یک جامعه امکان دارد رفته رفته و به مرور زمان جای افراد مریض و سالم عوض شود اما سوال اینجاست که امروزه چه کسی و چه کسانی
    در جامعه ما مریض هستند و چه کسانی سالم؟ اگر به خوشحالی مردم ایران در دهه هفتاد و هشتاد و حتی دهه
    نود بعد از صعود به جام جهانی بنگریم میبینید که همه مردم باهم خوشحالی میکنند و همه مردم سالم ًهستند مگر آن تعداد اندکی که تمایلی به شادی ندارند و اصطلاحا افسرده و مریض هستند اما متاسفانه امروزه و در آستانه قرن جدید و در سال هزار و چهارصد و دو همه ما همچون طاعون چنان به ویروسِ ناراحتی و افسردگی و غم دچار و به یک درونگرایی محض و فردا چه میشود دچار شده ایم که اگر تعدادی از افراد جامعه شادی کنند و بوق بزنند همچون گیله مردی که به نام صادق بوقی معروف است را مریض میدانیم و او را به عنوان یک انسان آنرمال و غیرعادی به یکدیگر معرفی میکنیم، تا جایی که شایعه دستگیری او را باور میکنیم زیرا هیچ یک از اطرافیان خویش را در حال شادی و بوق زدن ندیدیم و گمان میکنیم صادق بوقی بعنوان یک
    شخص متمایز از ما دستگیر شده است.
    شاید عده ای معروفیت مرد گیلکی را مدیون فضای مجازی بدانن و گمان کنند فرنگی ها و تمام دنیا صادق بوقی را به واسطه فضای مجازی شناخته باشند اما از نگاه جامعه شناسی باید تفاوت روحیات صادق بوقی را علت معروفیتش دانست در جایی که مردم دیگر همچون دهه هشتاد با او خوشحالی نمیکنند بلکه برایش دست میزنند تا او
    خوشحالی کند. شاید ما طاعون افسردگی گرفته ایم نمیدانم اما اگر سری به سالن
    های سینمایی بزنید خواهید دید که متاسفانه مردم با فیلم های غمگین بیشتر و بهتر ارتباط میگیرند حتی در سریال نمایش خانگی با زخم کاری بیشتر همزاد پنداری میکنند زیرا دنیای زخم کاری که پلیس و دادگاه و بازپرسی ندارد تا راحت از یکدیگر انتقام بگیرند را بیشتر دوست دارند تا خود را جای بازیگری بگذارند که چاقو در قلب تمام اطرافیانش میکند شاید فارغ از مشکلات اقتصادی که در تمامی اقشار جامعه وجود دارد و تحریم های اقتصادی را یکی از عواملش باید بدانیم ، رواندرمانی با نمایش را باید راه حل وضع موجود نامید یعنی همچون دهه های قبل ساخت فیلم های سینمایی و سریال های شاد را در صدر
    سبد خانواده ایرانی در نظر بگیریم. آری نقی شاد و برونگرای پایتخت تبدیل به حاتم درونگرای غمیگینِ
    رهایم کن شده هرچند بازیگر همچون آهنگساز که آهنگ شاد و غمگین میسازد باید در ژانر تراژیک هم بازی کند اما همین مثال خلاصه شرایط جامعه ماست که مردم امروزه با حاتم خان غمگینِ رهایم کن بیشتر از
    آقا نقی کمدی پایتخت همزاد پنداری میکنند. شادی و نشاط باید از درون جامعه و خانواده به وجود آید، اما
    متاسفانه در کشورمان با توجه به مشکلات اجتماعی بسیار زیادی که وجود دارد، تعاملات اجتماعی به پایینترین سطح خود رسیده و افراد حتی با اعضای درجه یک خانواده خود نیز هیچگونه معاشرتی ندارند، خودمحوری و منفعت طلبی حرف اول و آخر را در جامعه امروز ایران میزند و شما نمیتوانید انتظار داشته باشید که در چنین شرایطی با
    جامعه شادی روبرو باشید. آیا میتوان از جامعه ای که تعداد صفرهای یک اختلاس را نمیتوانند
    بشمارند توقع شادی داشت؟! یادمان باشد وقتی میخواهیم وضع نامناسب اقتصادی را تنها دلیل شاد نبودن مردم بدانیم فراموش نکنیم در دهه شصت و هفتاد و هشتاد نیز مشکلات اقتصادی و فاصله طبقاتی در بین ما وجود داشت اما اعتماد مردم به مسئولین که آنها نیز شبیه ما با این مشکلات دست و پنجه نرم میکنند موجب میشد تا عبور از اقتصاد تحریمی و مشوش و اختلاس زده برایشان راحت باشد و
    شادی خویش در دل سختی ها را فراموش نکنند. متاسفانه روشنفکران مروج خلقیات اجتماعی ما نیستند که اگر
    بودند به این فکر میکردند که چگونه شادی مردم در شب یلدا و شب سال نو و سایر مراسمات و مناسبت ها را در رسانه ملی و با کمک به معیشت مردم افزایش دهند نه اینکه به تغییر نام مناسبتها
    بپردازند. اگر شادی نباشد چهارشنبه سوری عاملی برای خشونت جامعه
    میشود هرچند شما نامش را روز تکریم همسایگان بگذارید اگر سفره مردم خالی باشد چنان ناراحتی و غم و افسردگی بر خانواده ایرانی سایه میاندازد که نام شب یلدا روز ترویج فرهنگ میهمانی نمیشود، بلکه شبی میشود که پدر از خانواده خویش خجالت کشیده و فرزندان سرخورده یک جشن شده اند فردای چنین شبی با افرادی در جامعه روبرو هستید که نه تنها حوصله شادی ندارند بلکه شادی و بوق زدن
    یک فرد را با تعجب نگاه میکنند. یادمان نرود مردم و جامعه در یک روز به این وسعت افسردگی و
    درونگرایی نرسیدند که دنبال نسخه ای یک روزه برای درمانشان باشیم ، کرونا و عزیزانی که پیش چشمان مان پرپر شدند و خانواده هایی که شاهد جدایی فرزندانشان به هزار و یک دلیل اقتصادی و فرهنگی هستند و مردمانی که با آسیب اجتماعی اعتیاد و بزهکاری روبرو هستند از ما جامعه ای ساخته که از شادی یک پیر مرد متعجب میشویم، برای شاد زیستن مردم باید آسیب های اجتماعی مثل طلاق و اعتیاد و بزهکاری های اجتماعی را پایین آورد و آمار ازدواج را آنقدر بالا ببری تا امید به آینده چنان در دل مردم جوانه بزند که نه در فکر گذشته و نه
    در چه میشود آینده زیست کنند بلکه حال را دریابند و همچون صادق
    بوقی بخندن.