کد خبر: 22010 | صفحه ۳ | جامعه | تاریخ: 20 دی 1402
بررسی روند رو به افزایش افسردگی و کمیابی سرزندگی میان شهروندان ایرانی
اینجا سرها در گریبان است
گروه جامعه - مصائب زندگی در تهران دیگر فقط «هوای کثیف» و «ابرهزینههای زندگی مثل قیمت مسکن و اجارهبها» نیست؛ تهرانیها به صورت دستجمعی دچار یک «عارضه روحی» شدهاند، افسردگی. این نتیجه مطالعات و پژوهشگری میدانی مرکز مطالعات شهرداری تهران است که همچنین گزارش داده، ۹۹.۷درصد از ساکنان تهران (یعنی همگی)، «سرزنده» نیستند و فقط ۰.۳ درصد آنها به لحاظ «سرزندگی شهری» سطح مطلوبی دارند . شاخص «سرزندگی» در مناطق پایین شهر، اصلا رضایتبخش نیست و این به معنای «کیفیت زندگی پایین» و «نارضایتی عمومی» آنها است. این مساله می تواند زمینه ساز تضعیف امنیت و به اصطلاح شورش پابرهنه ها شود. این مرکز رابطه افسردگی و افزایش بزهکاری و آسیبهای اجتماعی در پایتخت را «مستقیم و معنادار» توصیف میکند.
اما مساله دیگر این است که بحران حالا فقط یک شهر را تهدید نمی کند هر چند که آمار دقیق تر بدون قطع به تهران منوط شده اما به نظر می رسد بحران افسردگی حالا بیش از همیشه به ایرانیان نزدیک شده باشد.
کما این که علی ناظری، عضو انجمن روانپزشکان ایران، در شهریور ماه گفته بود که: در۲۶ سال گذشته آمار افسردگی در ایران حدود دو برابر شده است.
به گزارش انجمن روانپزشکان ایران، ناظری افزود: در مقایسه استانی، تهران با بیشترین تعداد ابتلا در صدر استانهای کشور قرار میگیرد و در مقابل استانهای گیلان و یزد نسبت به سایر استانها از وضعیت مطلوبتری برخوردارند. عضو انجمن روانپزشکان ایران خاطرنشان کرد: در ایران تعداد مبتلایان به بیماری افسردگی در زنان دوبرابر مردان است.
ناظری توضیح داد: بیماری افسردگی نوعی از اختلال خلق است که در آن فرد به واسطه غم و اندوه مداوم علاقه خود را نسبت به موارد و داشتههای لذتبخش خود، از دست میدهد. اختلال خلق زمانی روی میدهد که بیمار این حالت را به مدت بیش از دو هفته یا در همراهی سایر علائم بالینی داشته باشد و در فعالیتهای روزانه خود دچار اختلال در عملکرد شود. عضو انجمن روانپزشکان ایران یادآور شده بود که: نقص در حافظه و تمرکز، اضطراب، تحریک پذیری و کاهش آستانه خشم، پرخاشگری، خستگی مداوم، بیمیلی به فعالیتهای لذتبخش، عذاب وجدان، دردهای جسمانی بدون منشاء، افکار منفی و حتی خودکشی از علائم بیماری افسردگی است که در زندگی فردی و اجتماعی بیمار تبعات جبران ناپذیری خواهد داشت که درصورت شیوع بالا در جامعه میتواند آسیبهای به مراتب سنگینتر به بدنه جامعه وارد کند.
تهران شهر خسته های افسرده
کما این که گزارش یک نهاد رسمی زیرمجموعه شهرداری پایتخت، «تهران» را به عنوان «ابرشهر افسردهها» معرفی میکند. گزارش اخیر مرکز مطالعات و برنامهریزی شهر تهران با عنوان «سرزندگی شهری در مناطق ۲۲گانه شهر تهران؛ از ارزیابی تا مداخلات اصلاحی»، هشدار مهم «نارضایتی شهروندان از مدیریت شهری» و «شرایط نامطلوب زندگی در پایتخت» را در خود جای داده است.
نتایج این پژوهش که در سال گذشته انجام شده و به تازگی از سوی این نهاد رسمی منتشر شده است، نشان میدهد 99.7 درصد تهرانیها «سرزنده» نیستند.
پیشتر، مرکز پژوهشهای مجلس با انجام مطالعهای با موضوع مشابه درباره وضعیت «کیفیت زندگی» در تهران اعلام کرد وضعیت شاخص «فشار محیطزیستی» در تهران عدد میانگین 323 است که به معنای «اوج بحران عدمدسترسی به محیطزیست و خدمات شهری مناسب» است؛ در آن گزارش اعلام شده بود که اگر این شاخص در سطح 100 باشد «مطلوب» است اما عدد بالای 300 به معنای «فشار زیاد» و رضایتبخش نبودن وضعیت سکونت است. جزئیات و تحلیل نتایج این پژوهش، اردیبهشت امسال در گزارشی با عنوان «سقوط تهران در کیفیت زندگی» در همین صفحه منتشر شد.
کیفیت زندگی در تهران با نمره منفی
گزارش جدید مرکز مطالعات و برنامهریزی شهر تهران نشاندهنده آن است که در سال 1401 برای دومین سال متوالی، کیفیت زندگی در شهر تهران، نمره مردودی دریافت کرده است. برآیند و جمعبندی نتایج این گزارش نشان میدهد، طی سالهای گذشته تاکنون، عوارض نامرئی «تغییرکاربری» و «فقر فضاهای تفریحی و عمومی» در پایتخت را شهروندان پرداخت کردهاند و این عوارض هماکنون در شکل افسردگی دستهجمعی ساکنان پایتخت نمود پیدا کرده است.
مرکز مطالعات و برنامهریزی شهر تهران در ارزیابی «سرزندگی شهری در مناطق ۲۲گانه تهران»، در حالی، عملا رتبه بالای افسردگی شهروندان به واسطه شرایط نامناسب سکونت در پایتخت را اعلام کرده است که یک صاحبنظر و جامعه شناس شهری، اولین گام مهم برای حل مسائل تهران را «اعلام واقعیت ها» میداند.
حسین ایمانی جاجرمی، صاحبنظر و جامعه شناس شهری، معتقد است، اعلام واقعیتها و آنچه در واقعیت شهر در جریان است، اولین گام مهم برای حل مسائل شهرها از جمله تهران است. وی در گفتگو با دنیایاقتصاد گفت: این گزارش که نشاندهنده رتبه بالای افسردگی تهرانیها به واسطه شرایط نامناسب زیست شهری در پایتخت است، کاملا همراستا با سایر گزارشها از جمله گزارشهای بینالمللی است که واحد اقتصادی اکونومیست و موسسه مرسر از کیفیت زندگی در شهرها منتشر کرده و در آن رتبه تهران به لحاظ کیفیت زندگی شهری حتی در خاورمیانه نیز پایین است.
افسردگی، شایعترین بیماری در میان نوجوانان ایرانی
اگرچه آمار دقیق و معتبری درباره میزان افسردگی یا اختلالات روانی در بین کودکان و نوجوانان ایرانی وجود ندارد، اما چندین پژوهش تاکنون در این زمینه انجام شده که نتایجی به نسبت مشابه داشته است.
پیش از این محمدرضا محمدی، فوق تخصص روانپزشکی کودک و نوجوان از اختلال رفتاری ۲۲درصد از کودکان و نوجوانان ایرانی سخن گفته بود. او در اینباره گفته بود که «میزان اختلالات کودکان و نوجوانان ٦ تا ١٨سال در مجموع بین پسرها ٢٤درصد و دخترها ٢٠درصد است، همچنین این اختلالات در گروه سنی ٦ تا ٩سال ٢٢درصد و در گروه سنی ١٠ تا ١٤سال ٢٣درصد برآورد شده است.»
او این آمار را مربوط به سال ۹۶ و نتیجه یک بررسی از سراسر کشور دانسته بود. این آمار درحالی است که بعضی روانشناسان معتقدند که این اختلالات روان منجر به افسردگی در جوانی خواهد شد و البته آمارها در این زمینه هم میگوید که افسردگی شایعترین بیماری در بین جوانان ایرانی است. پیش از این رئیس مرکز مطالعات وزارت ورزش و جوانان از نتایج یک تحقیق گفته بود که نشان میداد افسردگی شایعترین اختلال روانی میان نسل جوان کشور است و سهم جوانان در این بیماری ١/٣درصد است.
محمدتقی حسنزاده درباره این پژوهش گفته بود: «در تحقیقات انجامشده میان دوهزار و ٥٠٦ جوان بهعنوان جامعه آماری که ٦٠٦ نفر از این افراد در مقطع پیشدانشگاهی و مابقی دانشجو بودهاند، عوامل مختلف اختلال روانی در میان نسل جوان بررسی شد. عوامل اختلال روانی جوانان شامل ترس از بیماری، افسردگی، وسواس اجباری، اضطراب، خصومت و پرخاشگری، شکایت جسمانی، روانپریشی و حساسیت در روابط متقابل است که در این تحقیق از جوانان جامعه آماری سوال شد. نتایج تحقیقات نشان میداد که افسردگی شایعترین اختلال روانی در میان نسل جوان کشور است.»
این آمار و اطلاعات به این دلیل میتواند مهم باشد که اهمیت توجه به مشکلات روانی کودکان و نوجوانان را به خوبی آشکار میکند و از ضرورت مواجهه جدی و کارشناسانه با آنها پرده برمیدارد.
آمار موسسه گالوپ حکایت از حال خراب ایرانیان دارد
آمار موسسههای معتبر دنیا مانند گالوپ درباره میزان افسردگی، خشم، عصبانیت و... از نامناسببودن حال عمومی جامعه ایران حکایت دارد. مسئولان هم البته پیش از این، درباره این آمار افسردگی و اختلالات روانی چندینبار هشدار دادند.
حسن قاضی زاده هاشمی، وزیر پیشین وزارت بهداشت پیش از این و در دوران وزارتش از دوبرابر شدن میزان شیوع افسردگی طی ۲۶سال گذشته در ایران خبر داده بود. او همان موقع گفته بود: «از نظر بار بیماریها، افسردگی رتبه چهارم را دارد و براساس پیشبینیها در سال ۲۰۳۰ بیماری افسردگی در رتبه دوم بیماریها قرار خواهد گرفت.
ارتقای سلامت روان میتواند از اهداف مهم کشور باشد و علاوه بر عوامل ژنتیکی عوامل محیطی زیادی مثل بیکاری، از دست دادن عزیزان، حوادث ترافیکی و عوامل طبیعی میتواند در ابتلا به افسردگی تاثیرگذار باشد.» این اطلاعات اگرچه درباره کلیت جامعه ایران است، اما به خوبی شرایط کودکان و نوجوانان و همچنین میزان توجه به مشکلات روانی آنها را هم نشان میدهد.
درباره دلایل این بیماریهای روحی هم موارد فراوانی از سوی روانشناسان و جامعهشناسان مطرح میشود که در یک مورد، «فرید براتی»، سرپرست گروه کارشناسان ستاد ساماندهی بیماران روانی در سال ۱۳۸۶ گفته بود که ۶۵درصد افسردگیها در ایران ناشی از مسائل اجتماعی است و نه جسمی/روانی یا زیستشناختی. این اطلاعات از آن جهت مهم است که برخی از مشاوران و روانشناسان معمولا در جلسات خود با بیماران کمتر به این موضوع میپردازند و دلیل بیماری و همچنین راه مقابله را شخصی یا خانوادگی عنوان میکنند.
خشم های فروخته و رواج سرخوردگی
اصغر کیهاننیا، روانشناس هم در اینباره به شهروند میگوید: «میشود درباره افسردگی حرف زد، اما آنچه من الان با نوجوانان سروکار دارم بیشتر خشم فروخورده است.» او درباره دلایل اصلی این افسردگی که به دوران نوجوانی هم برمیگردد، میگوید: «افسردگی بیشتر در جوانهاست. درباره دلایل آن هم باید گفت: عامل اول بیآیندگی است و این احساس ناشی از نداشتن شغل و ازدواج است. جوانان نیازهای روحی و جنسی دارند که با ازدواج و کار میتوانند به این موارد برسند. این جوان نیاز به حمایت دارد و نیاز دارد که مسئولان و دستاندرکاران و ازجمله اولیا او را حمایت کنند. اگر یک جوان احساس بیپناهی و قربانیبودن کند، خودبهخود احساس افسردگی بیشتر میشود و خشمی ایجاد میکند.»
کیهاننیا درباره عوامل سازنده این احساس خشم و عصبیت هم از اخبار فراوان فساد و همچنین ایجاد حس تبعیض میگوید: «وقتی اخبار زیادی درباره فساد، آقازادهها و تبعیض منتشر میشود (کاری ندارم که تا چه اندازه درست یا نادرست باشد) این اخبار یک خشمفروخورده ایجاد میکند که زمینهساز افسردگی میشود.»
او درباره شرایط روحی و روانی نوجوانان مورد مراجعه خود هم میگوید: «برمیگردیم به نوجوانان. نوجوان یک دوران بلوغ دارد که از ۱۰ تا ۱۳ سالگی و بسته به جسم شروع میشود. دوران بلوغ که تمام میشود، خود این دوران بلوغ او را سرگردان و گیج میکند. دلیل این مسأله هم تغییرات فیزیکی است که در جسم به وجود میآید. این را میگوییم بحران بلوغ که فرد هنوز با جسم جدید خود کنار نیامده و نمیتواند آن را درک کند. اینها دوران بدی بهویژه در برخورد با مردم، داییجان و خالهجان خواهند داشت. گفتن این موارد از طرف اطرافیان هم میتواند تأثیر منفی بگذارد.»
براساس گفتههای این روانشناس، پس از بحران بلوغ، نوبت به بحران هویت در نوجوانان میرسد: «در این سن آنها نه بچه اند و نه جوان و از هر گروهی خارج میشوند. بحران هویت که از ۱۳ تا ۱۸ سالگی شروع میشود؛ من کی هستم، چی هستم، قویام، خوشگلام، دوستداشتیام؟ و در این سن به سمت الگوها میروند و الگوی لباس و سبک زندگی دیگران را تقلید میکنند. در این سن اگر والدین مشغول باشند و نتوانند کمک کنند، زمینهساز افسردگی میشود. بحران هویت ممکن است به خشم منجر شود که عوارضی مانند عزلتطلبی، استقلالطلبی، نه بگو، غیرمعاشرتی، کمغذایی و خواب زیاد و بیشتر گرایش به سمت موبایل و بازیهای سرگرمکننده ایجاد میکند. این موبایل و بازی هم به منزویشدن نوجوان کمک میکند چرا که با سرگرمی از معاشرت بازمیماند. منزوی شدن هم میتواند به افسردگی منجر شود. شعار هیچکس تنها نیست، خودش افراد را منزوی میکند. این بازیها که بچه را سرگرم میکند منجر به تنهایی میشود و، چون تنها میشوند، زبان اجتماع را کمتر متوجه میشوند.»، اما این بحران بلوغ و بحران هویت، مربوط به تمام نوجوانان در همه کشورهای دنیاست. چرا در ایران آمار مشکلات روانی و افسردگی نوجوانان بیشتر از بسیاری کشورهای دنیاست؟
کیهاننیا در پاسخ به این پرسش میگوید: «من در آمریکا تحصیل کردهام و میدانم سیستم خانواده و آموزش و پرورش کشورهای توسعهیافته دنیا به چه صورت است. تفاوت اصلی ما با بقیه به اینصورت است که آنجا شیوه مدارس پرورشی و تربیتی است و مشاوره به وفور وجود دارد. یعنی بچه امکان صحبتکردن و درد دل با راهنما را دارد و میداند از این درد دل بعدا علیه او استفاده نمیشود. مرحله و مورد بعد هم والدین است. من به والدین توصیه میکنم که دوست بچهها باشند، نه خبرچین آنها. وقتی مشاوره مدرسه و حمایت والدین باشد، بچه احساس قربانیبودن نخواهد داشت و میداند حمایت و گوش شنوایی دارد.»
او درباره تجربه کاری خود از مراجعه نوجوانان و اصلیترین مسائل مطرحشده توسط آنها هم توضیح میدهد: «اصل اول که مطرح میشود اختلاف پدر و مادر است که بچهها را بشدت اذیت میکند. دوم سختگیری برخی والدین که کمالطلباند و سخت میگیرند. سوم هم بحث اوقات فراغت و تصمیمی که خانواده سراغ آنها میرود. کمتر شکایتی درباره شرایط مالی و مادی است و کمتر افرادی با مشکل مالی به ما مراجعه میکنند. مشکلات ناشی از کمفرزندی و فرزندسالاری هم الان شدید شده است.»