سرمقاله
صفحات روزنامه
اخبار آنلاین
ورود دوباره به کریدور مسقط، ترجیحبند بالاگرفتن تنش در منطقه پس از یک هفته گمانهزنیهای مختلف است. گمانهها موجی از وحشت گسترش جنگ غزه بودهاند. حمله هوایی دوشنبه گذشته اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق، این گمان مدتدار را تقویت کرد که سرانجام تهران و تلآویو به نقطه رو در رویی مستقیم نزدیک شده و بسا تکلیف بیش از چهاردهه چنگ و دندان نشان دادن به یکدیگر را در این بزنگاه روشن میکنند. اما به نظر میرسد بازشدن دوباره کریدور مسقط، رودر رویی را به وقتی دیگر و یا شاید به شکلی دیگر واگذاشته است. «بدرالبوسعیدی» وزیر امور خارجه عمان در بیانیه خود پس از دیدار با همتای ایرانیاش «حسین امیر عبداللهیان» بر لزوم «تنشزدایی و اولویت دادن به خرد» تأکید کرد و گفت: « از فرصت حضور وزیر امور خارجه ایران در مسقط برای کاهش تنش در منطقه و ایجاد آرامش استفاده میکنیم. تلاش میکنیم راهحلهایی برای نزاعها و تنشهای منطقه پیدا کنیم.» ورود دوباره مسقط در هنگامه بالا گرفتن تنشها میان تهران با واشنگتن و حالا تلآویو، نمیتواند بدون استقبال طرفها به ویژه تهران و واشنگتن باشد. این هر دو به رغم لفاظیهای گاه بسیار خصمانه، همیشه به لبه پرتگاه رودرویی مستقیم نزدیک شدند ولی به درون آن سقوط نکردهاند. احتیاط و محافظهکاری جزئی از ماهیت رویکرد عملگرایانه دو طرف در سالهای اخیر است. این رویکرد حتی در دوران ریاست جمهوری «دونالد ترامپ» هم کارکرد خود را داشت. تل آویو اگرچه جنگ هفتم اکتبر را فرصتی برای حل تمامی دغدغههای امنیتی و نیز سیاستهای توسعه طلبانه ارضی خود تلقی کرده و در این راستا از هیچ کوششی فرو گذار نیست، ولی تفاوت نگاه واشنگتن به بحران جاری یکی از مهمترین موانع کابینه تندرو «بنیامین نتانیاهو» در تعقیب اهداف ماجراجویانه آن است. واشنگتن حتی به ظاهر و در موضعی شاید ریاکارانه مدعی سه هدف در فرجام جنگ غزه است: 1- جذب آراء فلسطینیان با سقوط حاکمیت سیاسی حماس 2_ حکومت بر غزه زیر حکومت یکپارچه فلسطینی که کرانه باختری را هم شامل میشود 3- عادی سازی روابط شهروندی اسرائیلی _ فلسطینی در چارچوب نظام برابر. این هر سه به لحاظ ماهیت آن نمیتواند با خواست صهیونیستهای ارتدوکس حاکم بر دولت اسرائیل، همسو باشد. البته خواستهای واشنگتن با آنچه حماس یا جهاد اسلامی در ادامه جنگ کنونی دنبال میکنند نیز در تعارض قرار دارد. با این حال، گسترش دامنه جنگ غزه، این فرصت را به دولت نتانیاهو خواهد داد که حداقل اوضاع را در بلاتکلیفی فرساینده علیه فلسطینیان مدیریت کند. حمله به کنسولگری جمهوری اسلامی در دمشق، اقدامی تحریک کننده بر مدار عصبی تهران بود تا به این وسیله واکنش فوری و دفعی طرف ایرانی را برانگیخته و به این ترتیب فرصتی موقعیت ساز برای نتانیاهو و ارتدوکسهای صهیونیست فراهم شود. تهران اما به سرعت خود را از واکنشهای اولیه دور کرد و با پایان دادن به غیبت دیپلماسی، عملگرایی را جایگزین چاره اندیشی متعصبانه کرد. تهران با نگاه به تجارب گذشتهاش دریافته که اصالت دادن به رویکرد نظامی به عنوان تنها مشخصه قدرت، سرانجام به نزاع غیر قابل پیشبینی درباره سرنوشت آن میانجامد. از این رو تلفیق استراتژی «توازن قدرت» با «دیپلماسی گفتوگو» اگرچه به دشمنیها و اختلافات پایان نمیدهد، اما میتواند تأثیر کاهنده بر شدّت آن داشته باشد. واقعیت نیز همین است؛ سیاست همواره دوجه دارد: «منازعه» و «همکاری» که هردو در یک فرایند قابل تفسیر و تحلیل هستند. سیاست هنر شناسایی دشمن و خنثی کردن استراتژی آن است. به این ترتیب تهران کمی بعد از هیجانات اولیه ناشی از حمله اسرائیل به کنسولگری خود در دمشق، در رویکردی واقعگرایانه به دیپلماسی مجال دوباره داد تا اوضاع را مدیریت کند. در این رویکرد به درستی تسلیم توصیههای ماجراجویانهای نشد که هرگز برای آنچه تجویز میکنند به لزوم ظرفیت سازی سه عنصر خواستن، توانستن و اراده توجه نداشته و یا متظاهرانه، نظریههای ایدهآلیستی را جایگزین واقعیتها میکنند. بازشدن دوباره کریدور مسقط، این امکان را فراهم میکند که تهران و واشنگتن با ارائه ابتکارهای خود درباره چگونگی استقرار آتشبس در غزه، عقب نشینی ارتش اسرائیل از مناطق اشغالی، بازگشت آرامش به دریای سرخ، خلیج عدن و باب المندب، خاموشی آتشبارها در جنوب لبنان، حتی اگر نه تنشزدایی، بلکه کاستن از شدت تنش را جایگزین عمل و عکسالعمل جنگی کنند. این که این رویکرد با نتیجه خوش همراه خواهد بود یا نه، به اراده طرفها بسته است. «ویلیام پی. راجرز» وزیر امور خارجه بریتانیا در دهههای 60 و 70 میلادی قرن گذشته گفته بود: اعجاز دیپلماسی بزرگ این است که هیچ نیست جز اندیشههایی چند در ذهن چند مرد. همین مهم سرانجام به واقعیتی تبدیل میشود که زندگی میلیونها انسان را دگرگون میکند.»