سرمقاله

چرا رأی؟ چرا پزشکیان؟ ‪/‬ میثم قهوه‌چیان

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • آغاز عملیات اجرایی فیبرنوری ایرانسل در چهار شهر جدید
  • نگاهی به خدمات و فعالیت‌های شبکه گستران یاقوت سرخ؛ برند خوش‌سابقه حوزه IT
  • نکته‌هایی که در سفر به دهلی هیچ‌کس به شما نمی‌گوید
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 29853  |  صفحه ۱سیاست روز  |  تاریخ: 29 خرداد 1403
    تولد ثانی، زندگی عقلانی ‪/‬ محمدعلی نویدی
    اهل تحقیق و تأمل و تفکر نیک می دانند که زنده بدون و نفس کشیدن و دم و بازدم با زندگی کردن و آگاهانه زیستن و اختیارمند بودن، فرق ها و فاصله های عمیق و دقیق دارد. در واقع، ما آدمیان در حالت نرمال ( تعادل جسمی- روحی ) دو بار متولد و زاده می شویم : بار اول زادن و تولد از مادران است که در این تولد همگان مشترک اند و به حالت طبیعی و غریزی صورت می‌گیرد و نوزادی پدید می آید و پای به این جهان می گذارد. با این تولد و زایش نام انسان و اسم مشخص و معین بر مولود نهاده می شود که در حقیقت هیچ بار معنایی و امتیازی و اجتماعی و سیاسی ندارد. حتی با کمی دقت این وضع و حالت در سایر حیوانات و به نوعی گیاهان نیز رخ می دهد. یعنی، زاده شدن و بدنیال آمدن و آغازین گاه زنده بودن و پدیدار گشتن. خصیصه اصلی این وضعیت قرار گرفتن در زیر آفتاب و اکسیژن و روی کره زمین و رفتارهای غریزی و طبیعی است. اما، با تولد دوم و ثانی است که آدمی، آدمی می شود. و صفت نو و خصیصه ممتاز به خود می گیرد. همین خصلت و ویژگی ممتاز او را از سایر موجودات برجسته و برخاسته می کند؛ آن ویژگی و صفت، همانا، خصیصه و امتیاز و توانش ورود به ساحت و سپهر « عقلانیت و اندیشه مندی » است. به تعبیر دیگر، این ورود به ساحت « خردمندی » تولد ثانی و تابناک انسان نامیده می‌شود. با این تولد، آدمی از حالت و وضعیت تیرگی و تاریکی به قلمرو و گستره آگاهی، روشنایی، آزادی و شأن انسانی وارد می شود. یعنی، از مرحله‌ی نفس و نفس کشیدن به مرتبه اندیشه و زندگی اصیل و اثربخش انسانی برکشیده و بالنده می گردد. بنابراین، تولد ثانی و دوم با ورود به زندگی عقلانی اتفاق می افتد. اگر نوع زیست غریزی را با زندگی عقلانی مقایسه کنیم، هضم و درک تولد اول و دوم سهل تر می گردد. مثلاً، وقتی کسی تصادف می کند و بیهوش می گردد و به کما می رود، در اولین معاینه و نبض گیری و اطمینان از ضربان نبض و سلامت قلب و گردش خون، گفته می شود، وی زنده است و کسی نمی گوید او زندگی می کند. لذا، همه ما انسان ها در بدو تولد وجه اشتراک عمومی و غریزی داریم و تنها با تولد ثانی متفاوت و متمایز می گردیم. با ژرف اندیشی می توان سؤال کرد، آیا انسانی یافت می شود که به ماندن در سطح غریزه و مغاک و غار تیره و تار، قانع و راضی باشد؟
    انسان برای زندگی آفریده شده است و شرط زندگی عقل ورزی و خردمندی ست. ماندن در سطح کودکی و صغارت فکری و اثری، همانا، توقف در مردگی و مرداری است. جهل و جهالت، اسیری و استبداد، صغیری و صغارت، با مرگ و میرایی و مردگی تفاوت ماهوی و حقیقی نخواهد داشت. زیرا، آدمیان با اتصال به نور و نیروی خرد و اندیشه، جان تازه و صورت نوین بخود می گیرند. انقطاع از نیرو و شعاع و شعله ی عقل و اندیشه ورزی، در اصل، جدا افتادن و هبوط و سقوط در سطح نازل زندگی انسانی است. حقیقت وجود آدمی، عقل و جان و اندیشه اثرمند اوست. چرا به دیوانگان و سفیهان، بی خردان گفته می‌شود و از آنان هرگونه مسئولیت و عهدمندی و اختیار بطور ذاتی سلب می گردد؟ زیرا، میزان و معیار انسان بودن و زندگی توأم با اندیشه و مسئولیت، با خرد و خردورزی معنی پیدا می کند، اراده آزاد در زمین و زمینه مساعد عقلانیت به بار و بر می نشیند. این اتصال و انقطاع از عقل، اساس زندگی واقعی آدمی‌ست. مؤلفه های دیگر زندگی ، مثل، عشق، دین، آیین، علم و هنر و تجربه و تاریخ و ادبیات و فرهنگ و نظایر اینها، با صورت بخشی ها و خلق ها و ایجاد ها و اثرها و زایش های مداوم نیروی عقلانی انسان گرانبار و پرمغز می شوند و سایه و ثمر می دهند. عقل و اندیشه موهبت و توان افزاینده هستند، و خشم و غضب نیروهای کاهنده و تحلیل برنده می باشند. انسان با کاهش ها و کهنگی ها و پوسیدگی ها، در حقیقت، می میرد و همین انسان با افزایش ها و برخاستن ها و سبز شدن ها و نوگشتن ها، فربه و بالنده می گردد. زندگی رشد، بزرگی و برخاستن و بالندگی و اثر گذاری است که ریشه در عقل اثربخش دارد. ( کتاب، عقل اثربخش و زندگی اثرمند). اساساً، نشاط و شادابی زندگی با همین خلاقیت ها و نوآوری ها و معنابخشی ها و ابتکارات و اختراعات تازه پیوند دارد. وقتی میل ها و اراده ها و اختیارها و اندیشیدن ها و کوشیدن ها، با عقل و عقلانیت همراه باشد، خاک و زمین مساعد و مناسب برای رشد بذرهای زندگی مهیا و فراهم می گردد، بر عکس، وقتی کارها و کوشش ها بدون خردمندی صورت بگیرد، در واقع، آدمی بذر در شوره بوم و شوره خاک می افشاند، در چنین خاکی و زمینه ای امکان رشد و سبز شدن و ثمر دادن، انتظار غیر منطقی و نامعقول است.
    صدای عقل را بشنویم و کهنه ها را نو کنیم و بی اثری ها را اثرمند سازیم و نگاه ایدئولوژیک را با نگرش عقلانی متحول و متغیر سازیم تا زندگی نجات یابد. بدبختی در جهالت است. فراموش نکنیم هستی ما همانند چیزهای دیگر، دارای قشر و پوسته است و نیز دارای مغز و هسته می باشد.
    مبادا در دوران سختی و قشری گری، از پرورش مغز و هسته غافل باشیم. دامنه و وسعت تولد ثانی، بی پایان می باشد، لذت و اصالت زندگی در این سپهر و گستره « عقل و اندیشه » نهاده شده است. استبداد به بند کشیدن عقل ها و اراده هاست و آزادی و دموکراسی رهایی زندگی و یاری گری مؤثر به تولد ثانی ست.