سرمقاله

چرا رأی؟ چرا پزشکیان؟ ‪/‬ میثم قهوه‌چیان

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • رونمایی از مدل‌های زبانی فارسی همراه اول با حضور وزیر ارتباطات
  • افتتاح سرویس FTTX Pro ایرانسل توسط وزیر ارتباطات / ثبت بالاترین سرعت اینترنت ایران در شبکه ایرانسل
  • زمان رای‌گیری انتخابات ریاست جمهوری دوساعت تمدید شد
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 29855  |  صفحه ۱سیاست روز  |  تاریخ: 29 خرداد 1403
    چرا رأی؟ چرا پزشکیان؟ ‪/‬ میثم قهوه‌چیان

    چرا رای؟ این سوالی است که در خلال سال‌های 76 تا 96 همواره پیش روی گزینه متفاوت بوده است؟ انگار تنها پس از پسِ این سوال برآمدن بود که می‌شد تقدیر را تغییر داد و یا به آن سو حرکت کرد. امروز نیز همین سوال باز مطرح است. انگار صاحبان اصلی قدرت، به قدرت رسمی چنان بی‌اعتماد هستند که حتی از اعلان رای خود نیز ابا دارند. برای پاسخ به این سوال بهتر است نیم نگاهی به انتخابات میان 76 تا 96 بیاندازیم. در این دوران مردمان ایرانی به رغم رفتار قدرت رسمی رای دادند و آن نه تنها در راستای تایید قدرت رسمی که در راستای نفی آن بود. برخی بین این آرا و دعوت سیدمحمد خاتمی رابطه علیت برقرار کردند و بر آن بودند که مردمان ایرانی در پی دعوت به تکرار اویند تا بیایند و رای بدهند اما در انتخابات مجلس پیشین این علیت گویی معکوس گردید و بالاخره رییس دولت عصر اصلاحات به دنبال اکثریت مردم، پای صندوق حاضر نشد. در واقع به نظر نمی‌آید بین اصلاحات مرسوم و مردم یا صاحبان اصلی قدرت اینهمانی وجود داشته باشد. در همه این سال‌ها آنچه دیده شده آن است که مردم گزینه متفاوت را گزیده‌اند اما این گزینه متفاوت را شورای نگهبان به مردم ارزانی داشته بود. پس گزینه‌ای از فیلتر شورای نگهبان عبور کرده، دقیقا می‌بایست نتواند مردم را پای صندوق بکشاند، اگر قضیه به این راحتی باشد که مردم هیچگاه «دیگر» در پای صندوق حاضر نمی‌شوند. به بیان دیگر مردمان ایرانی خود را به مثابه صاحبان اصلی قدرت به وضوح در انتخاب گزینه «متفاوت» نشان می‌دهند و یا همان‌طور که در انتخابات 1400 عمل می‌کنند به گزینه‌ «متفاوت» درس می‌دهند. زیربنای دیگری برای این رفتار آن است که هیچگاه گویی انتخابات موضوعیتی اساسی نداشته است زیرا نتیجه ریاست جمهوری در فضای موجود نمی‌تواند از فضای تحمیلی که او را تنها مدیر قوای اجرایی می‌خواهد خارج شود و تنها باید به توزیع حقوق و تدارک امور روزمره بپردازد. به نظر می‌رسد این بلا موضوعیت راه را بر تامل در انتخابات فارغ از نتیجه آن می‌گشاید. اما باز باید پرسید چرا رای؟ پس از رویدادهای چند سال گذشته، که البته بارها به انحا گوناگون در سال‌های پیش‌تر رخ داده بود، باید چنین پرسشی مطرح شود. این ضرورت به آن باز می‌گردد که رای یا اقدام به مشارکت سیاسی امری جمعی است و نمی‌توان بدون چنین توجیهی در انتخابات شرکت کرد. به بیان دیگر از آنجا که ساختار رسمی خود را به همه اعمال می‌کند، برقراری نسبت با این قدرت در هر شکلی نیازمند بیان و توجیه است. این خود مقدمه‌ای عینی بر گفتگوی جمعی است که آنچه عملا پیش از هر انتخاباتی بین قائلان شرکت و عدم شرکت برقرار می‌شود. هرچند نتیجه پس از روز رای‌گیری در شکل میزان مشارکت معلوم می‌شود که مردمان چه چیزی را انتخاب کرده‌اند اما فرایند طرح پرسش مقدمه همان نتیجه است. با نظر به سطح تبعیض در خصوص اقتصاد، مذهب، جنسیت، زبان، سبک زندگی، منطقه و ... همواره میزان عدم مشارکت به صورت معناداری می‌توانست بالا باشد، اما این سطوح نفی‌شده همواره در اقدامی مشترک، به برآمدن گزینه متفاوت یاری کرده‌اند. این تفاوت خود را در نتایج کمابیش بهتر و البته بسیار جزئی نشان داده است. بسیاری از منادیان شرکت در انتخابات از این به کند شدن سرعت پسرفت یاد می‌کنند اما نفس انتخابات را می‌توان جدا از نتایج آن در نظر گرفت. اگر رای به گزینه‌ای متفاوت از جریان حاکم که اکنون اصولگرایان است داده شود، به شرط آنکه گزینه متفاوت پیام‌هایی در راستای حرف مردمان تحت تبعیض بیان کرده باشد و بکند، تجلی امر منفی را به صورت رسمی شاهد خواهیم بود. به رغم تلاش رسانه‌های رسمی برای نشان دادن میزان بالای مشارکت به نفع ساختار، با نگاه به قانون اساسی، استغنای حقوقی از میزان مشارکت را خواهیم یافت. چه مردمان آرا خود را در صندوق بیاندازند و چه نیاندازند، این استغنا باقی است و رفتن یا نرفتن پای صندوق رای چیزی را حل نمی‌کند. در واقع مشروعیت هم در داخل و هم در خارج باقی است و به غیر از مواجهه سیاسی، داده‌ای نسبت به مواجه‌ حقوقی با رسمیت جهانی جمهوری اسلامی ایران به وجود نیامده است. از این رو رای به گزینه متفاوت و تجلی نفی یا شمرده شدن رسمی آن، می‌تواند نشان داده شدن امر نفی شده به رسمی‌ترین شکل آن و تعیین گزینه ‌رسمی توسط صاحبان اصلی قدرت باشد. آنچه در 76، 88، 92 رخ داد، حضور همین ناراضیان بود که تلاش می‌کردند کفه ترازو را به نفع گزینه متفاوت تغییر دهند و در 84 و 1400 عدم حضور همین ناراضیان بود که تلاش می‌کرند به همه گزینه‌ها یکی بودنشان را خاطرنشان سازند. از این رو هرچند رای دادن ضرورت ندارد و می‌توان مثل رییس جمهور اصلاحات در انتخابات شرکت نکرد، رای دادن می‌تواند تمثیل‌گر امر نفی شده باشد، چنانچه بارها تلاش کرده است بشود و نتایج آن در تغییر شکل جریان‌ها، رفتار و تاریخ سیاسی ایران قابل ملاحظه است. پاسخ به سوال آغازین می‌تواند پاسخ به سوال پسین هم باشد. باید به کسی رای داد که بتواند تجلی نفی باشد. پزشکیان با حکم کارشناسی که در زمان وکالت و در خلال قتل زهرا کاظمی پای در راهی گذاشت که راهروی در آن دشوار بود. آنچه به درجاتی علی مطهری آن را پیمود. چنین راهی شجاعت می‌خواست که همرزم مهدی باکری نشان داد هنوز آن را دارد. او بارها و به کرات این کار را تکرار کرده است. تاکید او بر جدا شدن سفره مردم و حاکمیت جلوه دیگری از توجهش بر نفی برخی از مردم به واسطه مناسبات و رفتار موجود بود. در جریان رویدادهای اخیر نیز نظرات او متفاوت و به سمت مردم می‌نمود. تعابیر صدای بی‌صدایان و نادیده گرفته شدگان در سخنان این گزینه می‌تواند او را با دیگران متفاوت کند. از این رو مسعود پزشکیان می‌تواند تجلی نفی باشد. اگر نادیده‌انگاشته‌شدگان بیایند، او این کار را می‌تواند انجام دهد. او در جریان‌های متفاوتی فارغ از این که وزیر یا وکیل باشد جانب مردم را گرفت. روزهای پیش رو نشان خواهد داد که آیا اکثریت خاموش باز به میدان خواهد آمد تا خود را نشان دهد و یا هنوز در قامت مستوری خواهد ماند.