سرمقاله
صفحات روزنامه
اخبار آنلاین
یک ضربالمثل روسی میگوید: شخص نباید ۱۰۰روبل (واحد پول روسیه) داشته باشد، بلکه باید ۱۰۰ دوست داشته باشد. سیاست خارجی موفق آن نیست که مدام از شمار دوستانش در جامعه جهانی کاسته شود، بی آنکه توانسته باشد حتی بر میزان داشتههایش بیفزاید. در این صورت میتوان تصور کرد که سیاست خارجی قفل شده است. اگر چنین شود باید برایش بدترین حالت را تصور کرد. سیاست خارجی عرصه تجربه اندوزیهای شگرف است. در این عرصه بارها و از سوی بسیاری کسان که خود را در اندازه بانی تغییرات تجدید نظرطلبانه در ساختار بین المللی قرار داده اند، مواجه با مواردی شدهاند که میپنداشتند میشود از آن پرهیز کرد، اما به ناگاه به مواردی که نمیتوان از آن گریخت، دچار شدهاند. روزگاری «مائو تسه دونگ» رهبر ایدهآلیست چین کمونیست، با تئوری سه جهانی خود میخواست طرحی نو در جامعه جهانی دراندازد. او همخون ایدئولوژیک خود (اتحاد جماهیر شوروی) را بابت رویکرد تنشزدا در روابط خارجیاش مورد نکوهش و حتی به خیانت متهم میکرد. دیری نپایید که به ویتنامیهای در حال جنگ با ارتش آمریکا توصیه کرد:« اگر دسته جارو کوتاه باشد، شما هرگز نمیتوانید تارهای عنکبوت بسته شده در سقف را پاک کنید.» او خطاب به همپیمانان ویتنامی خود که در صدد گسترش توسعه ارضی خود بودند، افزود: اکنون تایوان از دسته جاروی ما دور است و همینگونه «تیو» از جاروی شما. «نیکیتا خروشچف» نیز از دیگر بلند پروازان ایدهآلیستی بود که میپنداشت با کوبیدن بر میز سخنرانی سازمان ملل متحد، خواهد توانست بر رقیبان امپریالیست غربی خود چیره شده و نظام سوسیالیستی اتحاد جماهیر شوروی سابق را جهانی کند. اما او نیز بزودی در این کار سرخورده شد و جایش را به واقعگرایانی داد که همزیستی مسالمت آمیز را شیوه سیاستمداری در جهان هزار تو دانستند. تاریخ روابط خارجی جهان مملو از تجربههایی چنین است؛ تفاوت نمیکند چه آنان که در نقش بازیگران بزرگ جلوه کردند و چه آنان که در حاشیه قدرتها قرار داشتند و براین تصور بودند که تافتهای جدا بافته به حساب میآیند. «نیکلاس مادورو» شاید نمونه آخرین از این دست باشد که حالا نیک دریافته است؛ مسالمتجویی هوشمندانه بهتر از مناقشهگری در خدمت به حفظ خود در برابر دشمنانی است که موجودیت حاکمیت سیاسی ونزوئلا را نشان کردهاند. زمان انتخاب برای سیاستمدارانی چنین از اهمیت کلیدی برخوردار است؛ زیرا تغییر در نگرشها در زمان از دست رفته میتواند به تجدید نظر در تعهداتی منجر شود که انجام آن سخت و آسیبزا خواهد شد. ناتوانی و آشفتگی در درک و فهم شرایط مدام در حال تغییر جامعه بینالمللی؛ مقاومت در برابر تغییر و تحولات که ناشی از عدم شناخت دلایل سبب ساز این تغییرات است و سرانجام پرداخت هزینههای گران بابت اصرار بر باورهای قدیمی میتواند به ناتوانی در تشخیص تاکتیک از استراتژی در روابط خارجی منجر شود. نکته مهمتر اینکه «انسجام اجتماعی» و «وفاق ملی» دو ویژگی و شرطهای اصلی سیاستخارجی موفق است که عموم ایدهآلیستهای پر سر و صدا کمتر به آن توجه دارند. افق دید آنان به گونهای است که اولویتهای اصلی را در این باره نادیده میگیرند و یا اصولا برای آن ارزش چندانی قائل نیستند. همین مهم سرانجام آنان را با واقعیتهای تکان دهندهای روبرو میکند که شاید زمان آن دیر شده باشد. سیاست خارجی موفق در انزوا ممکن نیست. سیاست خارجی موفق به دوستان و متحدانی نیازمند است که همچون «شریک» باشند و نه « دوستان قدیمی». ضرب المثل روسی مصداق مدعای بالاست: ۱۰۰ دوست بهتر از داشتن ۱۰۰ روبل است.