کد خبر: 31665 | صفحه ۱ | تاریخ: 01 مرداد 1403
سرنوشت تاچر و بایدن در انتظار زاکانی؟!
وضعیت سخت آقای شهردار
احمد فرتاش در عصر ایران می نویسد: به نظر میرسد علیرضا زاکانی شهردار تهران به سرنوشت جو بایدن رئیس جمهور آمریکا دچار شده است. یعنی فشارها بر او چنان افزایش یافته که به زودی باید غزل خداحافظی را بخواند!
برخاستن از صندلی قدرت، البته دشوار است. مارگارت تاچر در بریتانیا هیچ قصد نداشت از قدرت کنار برود ولی اعضای حزب خودش تصمیم گرفتند او را از دبیر کلی حزب عزل کنند و این اقدام معنایی نداشت جز نشستن دبیر کل جدید پشت میز نخستوزیری بریتانیا.
یکی از کارکنان خانۀ شمارۀ 10 داونینگ استریت (اقامتگاه نخستوزیر بریتانیا) در مصاحبه با بیبیسی گفته بود تاچر در روز خروج اجباریاش از مقر نخستوزیری، به زانو افتاد و در حالی که دستهایش نیز بر زمین بود، طولانی و تلخ گریست.
جو بایدن هم الان هویداست که باید از کاندیداتوری حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا کنار بکشد. هوش و حواس او طی این چهار سال اخیر، مدام کمتر و کمتر شده و چنین فردی قاعدتا نباید رئیس یک کشور باشد.
ا این حال بایدن سخت در حال مقاومت است. او دیر به آرزویش رسید. 77 سالگی سن مناسبی برای ریاست جمهوری نیست. ولی به هر حال بایدن در چنان سن و سالی رئیس جمهور شد و حالا میخواهد شانس خودش را برای 4 سال دیگر امتحان کند.
به همین دلیل پیرمرد پایش را در یک کفش کرده و کنار نمیرود اما بعید است بتواند در برابر موج فشارها دوام بیاورد. وضعیتش هم جوری است که عقل و منطق حکم به کنارهگیریاش میکند. آدمی که در شناخت اطرافیانش هم گاه دچار مشکل میشود، حتی اگر بر ترامپ پیروز شود باز فرد مناسبی برای ریاست بر یک کشور نیست. هم از این رو بایدن در میانۀ مقاومتش، راهی برای کنار کشیدن هم باز کرده است. یعنی حاضر شده با "گواهی پزشکی"، آبرومندانه کنار برود.
حالا آقای زاکانی هم کم و بیش وضعیتی شبیه تاچر و بایدن پیدا کرده. یعنی رفقا و همجناحیهای خودش در پی عزل او هستند. این پیگیری البته محصول نارضایتی آشکار افکار عمومی از عملکرد شهردار تهران است.
به هر حال وقتی "دوستان" در پی عزل یک دولتمرد یا مدیر هستند، ماندن و نرفتن بسیار دشوار میشود. اگر دشمنان دنبال برکناری یک صاحبمقام مهم باشند، او طبیعتا میتواند روی حمایت دوستانش حساب باز کند؛ ولی وقتی دوستان او نیز رفتنش را بهتر از ماندنش میدانند، چه باید کرد؟ به قول سعدی:
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم!
اما از شوخی گذشته، علیرضا زاکانی باید در این نکته هم تأمل کند که چه کسانی او را به عنوان کاندیدای پوششی راهی انتخابات کردند؟ او در سال 1400 هم به عنوان نامزد پوششی در انتخابات حضور داشت و نهایتا کنار رفت. تکرار آن نقش خفتبار و بیافتخار در انتخابات اخیر، لطمۀ سنگینی به اعتبار او به عنوان یک رجل سیاسی زد.
علاوه بر این، زاکانی چون موظف بود در جریان مناظرهها به پزشکیان حمله کند تا جلیلی آن کنار بتواند نقش "سیاستمدار موقر و مودب" را ایفا کند، جوری با پزشکیان وارد مجادله شد که امتیاز منفیِ نقش پوششیاش مضاعف شد.
متاسفانه باید گفت عملکرد آقای زاکانی و تیم زیردست وی در شهرداری تهران، نه تنها این تلقی تاریخی را تغییر نداده بلکه آن را تشدید هم کرده. افشاگری اخیر نرجس سلیمانی دربارۀ مقامفروشی در شهرداری تهران، اولا موید نگرش منفی اکثریت مردم تهران نسبت به شهردار و شهرداری تهران بود، ثانیا فرضیۀ "خوردند و بردند" را دربارۀ تیم مستقر در شهرداری تهران تقویت کرد. آقای زاکانی البته «صد در صد» تکذیب کرده ولی مشکل این است که سخنان شهردار از نظر بسیاری اعتبار ندارد.
با این حال مسئله فقط به فقدان پرستیژ سیاسی و اتهامات مرتبط با فساد مالی ختم نمیشود. تبلیغات ایدئولوژیک شهرداری تهران بر در و دیوار شهر، در بهترین حالت، باب طبع 10 تا 20 درصد از مردم پایتخت است. اکثریت مردم نباید احساس کنند شهردار هیچ ربطی به آنها ندارد.
واقعا اگر الان یک رفراندوم در تهران برگزار شود در باب عزل یا ابقای آقای زاکانی، آیا حتی یک نفر هم در این کشور احتمال میدهد نتیجۀ این رفراندوم به سود زاکانی باشد؟ همه یقین دارند که اگر کار به نظرخواهی مستقیم از مردم تهران بکشد، زاکانی باید از شهرداری کنار برود. وقتی چنین یقینی در کار است، یعنی تصویر شهردار در ذهنیت مردم شهر هیچ مطلوب نیست.