کد خبر: 32088 | صفحه آخر | تاریخ: 09 مرداد 1403
والدین کمالگرا، کودکان مضطرب
یک روانشناس شخصیت گفت: والدین کمالگرا با فشارهای زیاد و معیارهای بالا، کودکانشان را مضطرب و با عزتنفس پایین بار میآورند. پریدخت زند روانشناس شخصیت در گفتگو با باشگاه خبرنگاران جوان اظهار کرد: کمالگرایی به عنوان یک نیاز قوی برای انجام دادن کارها بدون اشتباه در بسیاری از جنبههای زندگی فرد تعریف شده است. او ادامه داد: والدین کمالگرا با تعیین معیارهای عملکرد عالی درصددند فرزندانشان از ارتکاب اشتباهات مبرا باشند و مورد ارزیابیهای منفی قرار نگیرند. این والدین ممکن است هم فرزندانشان را دوست داشته باشند و هم آنها را طرد کنند، یا در عین دوست داشتن آنها، در مسائل انضباطی و آموزشی سختگیری کنند.
زند تصریح کرد: اگر والدین قابل اعتماد، همدل و آرامشدهنده باشند و از رفتارهای سازنده برخوردار باشند و دائم از کودک ایراد نگیرند، تصور ذهنی او نسبت به خویش به صورت مثبت تقویت میشود. اما اگر والدین در کنترل زیادهروی کنند، انجام خواستههای آنها برای کودک امکانپذیر نباشد، بایدها، اجبارها و ناتوانیها را به کودک تحمیل کنند و به او اعتماد کمی داشته باشند، بهتدریج پیام "من با ارزش نیستم" را در کودک درونی میکنند.
او ادامه داد: ممکن است والدین به صورت لفظی از کودک نخواهند که کامل باشد، اما اگر ابراز مهر و محبت آنان به رفتار کودک بستگی داشته باشد، بهتدریج تفکر "اگر رفتار کاملی داشته باشم، مورد قبول آنها خواهم بود و اگر همیشه خوب به نظر بیایم، ارزش خود را حفظ میکنم" در او شکل میگیرد.
زند بیان کرد: درواقع، افرادی که عزتنفس اندکی دارند برای حفظ هویت و ارزش خویش به معیارهای کمالگرایانه احتیاج دارند. به دنبال این طرز تفکر و رفتار، کودکان هیچوقت از عملکردشان احساس رضایت نخواهند کرد؛ زیرا رفتار آنان به اندازه کافی خوب نیست تا نظر والدین را جلب کند. بنابراین، این کودکان مانند والدینشان موفقیتهای خود را کوچک میشمارند و احساس میکنند که هیچگاه انتظارات والدینشان را برآورده نخواهند کرد.
او ادامه داد: والدین کمالگرا بیش از اندازه انتقاد میکنند، سختگیرند و عموماً کمتر از فرزندانشان تعریف میکنند. آنان فشار زیادی به کودکان میآورند تا بیشتر و بهتر فعالیت کنند. آنها از تصدیق و تأیید کودک خود تا زمانی که کودک بتواند به سطوح مورد انتظار آنان دست یابد، خودداری میکنند.درخواستهای افراطی آنان ممکن است از راههای گوناگون تقویت شود؛از طریق اجبار، تهدید، تنبیه یا اظهار یأس.
زند بیان کرد: ازآنجاییکه این والدین، کودک خود را تأیید نمیکنند، کودک هم به تواناییهای خود اعتماد نخواهد داشت و احساس خودارزشمندی لازم را پیدا نمیکند و با خلأهای عاطفی مواجه میشود. ما بهعنوان والدین گاهی دوست داریم فرزندانمان به آرزوهایی که ما به آنها نرسیدهایم جامه عمل بپوشانند و با افراطگری در رفتارمان، ثبتنام در کلاسهای مختلف، آموزشهای پیدرپی، و ثبتنام در مهدهای دوزبانه و بدون توجه به سن اضطراب جدایی، با گذاشتن زودهنگام فرزندانمان در مهد بیشتر آنها را مضطرب میکنیم و ریشه عزتنفس فرزندانمان را میخشکانیم.
او ادامه داد: ما بر این باوریم که در جهت درست گام برمیداریم اما انگار در خلاف جهت آب پارو میزنیم و با نتایج منفی روبهرو میشویم. فارغ از اینکه کودکانمان امانتهایی هستند در دست ما، پس در تربیتشان در مسیر درست گام برداریم. ما بر این عقیدهایم که بهترین را برای فرزندانمان میخواهیم و با ثبتنام در کلاسهای خلاقیت و... کودکانمان را باهوشتر بار میآوریم، بدون توجه به اینکه اگر زودتر از سن رشدی کودک خود، او را درگیر آموزشهای بالاتر از سنش کنیم، او را دچار اضطراب، یأس و ناتوانی میکنیم و به او این پیام را میدهیم که از عهده هیچ چیز برنمیآید.ما میتوانیم هم والدینی مهربان باشیم و هم کودکانمان را در بهترین مسیر قرار دهیم، اما با مشورت با یک متخصص صورت بگیرد.