سرمقاله
صفحات روزنامه
اخبار آنلاین
شش سال از درگذشت مرحوم هاشمی میگذرد. پس از او سرعت تحولات طوری بود که فرصت ایستادن و به هاشمی پرداختن نبود. انگار در پس هیاهوی این سالیان از یاد رفته بود. اما امسال در سالگرد او بیش همه سالگردهایش به او پرداخته شد. انگار جای خالی او پس از سالها دوباره حس شد. در میان بحران های جمهوری اسلامی و در پس غبارها دوباره یاد هاشمی افتادیم. چرا؟ به گمانم هاشمی در زمان حیاتش نیز اینگونه بود. در بحران بود که قد و قدر هاشمی نمایان می شد. زیست سیاسی او نشان میدهد او مرد بحرانها بوده است لذا ارزشهای او در بحرانها نمایان میشود. در زمان حیاتش همواره در شرایط عادی مورد هجمه بود اما حتی منتقدین و مخالفینش در زمانه های بحران دلگرم به تصمیم گیری ها و تصمیمسازیهای او بودند. پیش از این نوشتم که ما برای عبور از این بحران نیازمند تغییر زمین بازی هستیم. نه تنها این دست فرمان بلکه حتی این زمین بازی نیز ظرفیتی برای حل و رفع چالش هایمان ندارد. در طول چهار دهه گذشته بارها جبراً زمین بازی را تغییر دادیم. این تغییرات عمدتاً با ایفای نقش هاشمی اتفاق میافتاد و کشور نجات پیدا میکرد. سالهای پایانی جنگ را بسیاری به خاطر دارند. جنگ در بن بست بود. هم فرسایش نیروها رخ داده بود و هم با دخالت آمریکاییها با جنگ نفتکشها و حملات شیمیایی عراق شرایط نبرد بغرنج شده بود. همه مسیرها بسته بود. برغم ادعاهای تبلیغی، مطابق گزارش ها وضع لجستیک اصلاً خوب نبود و هر روز وضع جنگ بدتر می شد. در آن میان هاشمی بود که قدم جلو گذاشت و مقدمات اقناع امام برای پذیرش قطعنامه را فراهم آورد. جالب است مطابق خاطره نقل شده توسط محسن هاشمی، پذیرش قطعنامه آنچنان سخت و خلاف شعارهای مطروحه بود که امام ابتدا به شرط استعفا از جایگاه رهبری پذیرش قطعنامه را قبول کردند. اما با مخالفت هاشمی و اعلام آمادگی برای قبول مسئولیت آن اتفاق مهم رخ داد. آن روزها فضا برای چنین تصمیمی اصلاً مهیا نبود. اما تصمیم سیاسی-راهبردی اساساً برای شکستن چنین بن بست هایی است. با تغییر زمین بازی - با نقش آفرینی هاشمی - تهدید آن روز به فرصت تبدیل شد. چند سال بعد شرایط عمومی کشور به علت سیاست های تعدیل اقتصادی بهم ریخته و تورم مشابه اکنون بود. روابط خارجی کشور فریز شده بود و ما در تنگنای سخت سیاسی و اقتصادی بودیم. همان زمان نیز با مهندسی هاشمی زمینه دوم خرداد فراهم شد و آتش آن بحران ها خاموش شد و فضای بین الملل به سرعت به نفع ایران تغییر کرد. آن تصمیم به طور طبیعی از دلِ زمانه برنمی آمد. برآمدن دوم خرداد به یک معنا فرزند طبیعی تاریخ نبود. به همین علت همه (هم طرف پیروز و هم طرف مقابل) از آن شگفت زده شدند. اساساً تصمیمات اینچنینی و نسخه های نجات بخش محصول جراحی تاریخ اند. باید آن را از دل زمانه سزارین کرد. همین شرایط را در سال نود و دو شاهد بودیم. سایه وقایع پسا هشتادوهشت بر کشور حاکم بود. فضای سیاسی به بن بست رسیده بود. از ردصلاحیت او نشان داده شد که گشودگی سیاست نتیجه منطقی و طبیعی آن روزها نبود. حتی هواداران او نیز در پس ردصلاحیتش ناامید از اثرگذاری شده بودند ،اما او روحانی را با جراحی از دل زمانه ناهمراه و تاریخِ ناهموار بیرون کشید. آبروی هاشمی وسط آمد و با تغییر زمین بازی چند سال شرایط کشور در سایه نشاط سیاسی و برجام بهبود یافت. وضع کنونی نیز جراحی میخواهد. تصمیمی خلاف آمد روزگار می طلبد. عبور از وضع فعلی و دستکاری تاریخ هم تدبیر عبور می خواهد و هم شجاعت عبور. مهمترین قسمتش عبور از خود است. هاشمی اهل چنین جسارتهایی بود. او مدام از خود عبور میکرد و به همین سبب مرد عبور از بحرانها هم شده بود. در شرایط کنونی زمین بازی را با امتیاز به مردم می توان تغییر داد. با تجربه چهل ساله هر نوع امتیاز به غرب توان تغییر زمین بازی را ندارد ولی امتیاز به مردم هم سرمایه گذاری است و هم قدرت آشتی با مردم را دارد. در زمانه آشوبِ بحران ها جای خالی مردِ عبور بیش از همیشه حس می شود.