سرمقاله
صفحات روزنامه
اخبار آنلاین
جمعه روز طرح یک وحدت بود. وحدت اجتماعات بشری از محالات است اما ذیل یک ایده میتوان از طرحش سخن گفت. پس از مشارکت در انتخابات اخیر و با نماز جمعه 13م مهر، بخشی از جامعه متکثر ایرانی ذیل ایده استقلال و جمهوری اسلامی با موضوعیت ایران به بازنمایی وحدتی ملی پرداخت. چنین رویکرد اجتماعی به حمایت از حاکمیت در دفاع از تمامیت ارضی در عین حال تقویت استقلال و تمامیت ارضی، هر چند در ذات خود لزوما غیرانتقادی نیست، میتواند همان حاکمیت را بر مبنای اصول خودش نقد کند. این نکته ظریف از چشم بسیاری میتواند مغفول افتد. در مقابل چنین طرحوارهای از وحدت که جمعه نمودگار پر رنگ آن بود، دشمنی داخلی وجود نداشت. اما بخش قابل توجهی از اوپوزوسیون از ایران بیخبر که ایران را بیخاک ساخته و آن را در ذهنش مقیم ساخته، به جای تقویت چنین مایی، چنانچه در وضع سیاسی اسرائیل دیده میشود، آن را مقابل خود تعریف کرده و قدم در راه سکوت برای ورود اسکندر میگذارد. برای آنان ایران همیشه نجات یافته (چون موجودی ذهنی است)، روی کره خاکی وجود ندارد و از جمهوری اسلامی جداست. برای آنها تمامیت ارضی وجود ندارد زیرا در عینیت آنچه هست ارض جمهوری اسلامی است و ایران آنها خاک ندارد زیرا در توهماتشان بسط یافته است. آنها هیچگاه در خصوص ترور مرزبانان ایرانیانی که عمدتا سربازان وظیفه هستند در جنوب شرق و شمال غرب ایران ناراحت نمیشوند، آنها هیچگاه دلنگران جویده شدن اقتدار و خاک کشورمان توسط تروریستهای اسرائیلی نیستند درعوض آنها پیروزی تیمهای ملی را پیروزی ایران میدانند فارغ از آنکه اگر تمامیت ارضی ایران خدشه دار میشد، امنیت وجود نداشت و یا دولت برنامهریزی نمیکرد همان تیم برنده نمیشد. برای آنها مهم نیست که نیروی نظامی-سیاسی از ایران در کشور همسایه آشکارا توسط دولتی امپریالیست-تروریست ترور شود و یا مهمانی سیاسی در خاک کشور به قتل برسد. برای آنها ایرانی ذهنی وجود دارد که برای خودشان، از خودشان، مقدس، متعالی و سیمرغگون قرار است از آتش باز زاییده شود. و چه بهتر که این آتش، آتش بیگانه باشد تا ایرانیان هیچ هزینهای ندهند. برای ایشان نه تنها جمعه روز وحدت نبود که روز مهمی هم نبود. آنها ایرانیانی هستند که ملیتشان ربطی به خاک، خون و بدنهای ایرانی ندارد. چه بسا همانها بودند که در صفحههای مجازیشان بارها آدرس موشک میدادند و خوشحال بودند که این آتش در مصلا باشد و نه در دانشگاه تهران. اما در این میان تعارضی بین دفاع از آزادی (در معنای عام) و استقلال وجود ندارد که از قضا استقلال لازمه آزادی است. ذهنی که چنین باوری ندارد برای هر آزادی و عدالتی خطرناک است. نمیتوان در مقابل وضع هار، ضد انسانی، مهاجم، وحشی و فریبکار غرب-اسرائیل بر طبل صلح کوبید. خواست چنین صلحی خواست جنگی است که قرار است غرب وحشی راه بیاندازد تا از سونامی خون در ایران آزادیی برآورد؛ دورباد. این عین آن است که دستهای ایران را بگیریم تا کشور را سوراخ سوراخ کنند تا ما به حول قوه غربی-اسرائیلی-پهلوی آزاد شویم. ایران برای آزادی چون هر جای دیگر نیازمند استقلال است و برای استقلال تمامیت ارزی و جمعه جشن استقلال، تمامیت ارزی و وحدت برای چنین ایدههایی بود. کسی که جایی را با هزینه چندین میلیون دلاری بمباران میکند برای آینده سیاسی-اقتصادی خود سرمایهگذاری میکند و نه آزادی و عدالت ساکنان بمبزده. بیشک چنین استقلالی لازمه هر جنبش، حرکت، مطالبه و فعل سیاسیی در جهت بهروزی تکثرات ایرانی است. تکثرات ایرانی نمیتوانند جز حل مسئله خود توسط خود به پایانی در خور خویش برسند. استقلال اما ورای آزادی و عدالت ایستاده است. حق تعیین سرنوشت نیازمند جایی است که بتواند اعمال شود و استقلال بحثِ همان جاست. بدون وجود چنین جایی و داشتن تمامیت ارضی، ایرانیی وجود ندارد که بتواند آزادی و عدالت را پیجویی کند. به بیان امین بزرگیان «این بیاعتبار کردن بنیادین اراده ایرانیان برای تغییر وضعیتشان و تمسخر همه تلاشها و مبارزات و خونها و دردهایی که از سرگذراندهایم ... است». تقاضای حمله خارجی نفی اراده داخلی و پایان شهروند ملی است. در بیانی دیگر از قضا خواست ایرانی ضعیف، دست و پابسته و فروکاسته به جمهوری اسلامی، گذشتن از استقلال سوژههای ایرانی نیز هست که باید شاهد آزادی با خاک و آب بیگانه باشند. با هر پیروزی توسط دیگری در خاک ایران جایی برای ایرانیان باز نمیشود بلکه استقلال ایران به بیگانگان گشوده و ایران کنام «پلنگان و شیران» میشود.