کد خبر: 35213 | صفحه ۴ | فرهنگ و هنر | تاریخ: 15 مهر 1403
دربارهی رمان «تارِ تاریکی»، نوشتهی بهاره ارشدریاحی
مشارکت مخاطب در سرنوشت شخصیت
بهاره ارشدریاحی در رمانها و مجموعهداستانهای منتشرشدهی پیشین خود نشان داده که به خلاقیت در فرم و زبان علاقهمند است و هربار به شیوهای خاص موقعیتهای بدیعی در داستان خلق میکند. در رمان «تار تاریکی» نیز شاهد استفاده از شیوهی تعاملی یا اینتراکتیو با مخاطب هستیم که پیش از این در زبان فارسی فقط در قالب داستان کوتاه استفاده شدهبود. در این شیوه، نویسنده با ایجاد بزنگاههای روایی در نیمه یا انتهای هر فصل، مخاطب را در خوانش به سلیقهی خود تشویق میکند؛ در حالیکه خوانش کل رمان بهشکل خطی و کامل نیز امکانپذیر است. شاید پیش از این، بسیاری از ما شیوهی تعاملی را در قالب داستانسرایی دیجیتالیِ بازیهای کامپیوتری (ماجراجویی و نقشآفرینی) مشاهده و امتحان کرده باشیم؛ تصور کنید جنگجوی خود را برای شکست دیوهای مراحل بازی انتخاب کردهاید و با وی پیش میروید: لذا از همان ابتدا با انتخابهایی مانند نوع سلاح، پوشش و مسیر لذت تسلط بر سرنوشت شخصیت بازی را تجربه خواهید کرد.
شیوهی دیگری از تولید محتوای تعاملی در دنیای بازاریابی مدرن استفاده میشود. متخصصان این حوزه برای معرفی محصولات خود این شیوه را برمیگزینند تا قادر به رقابت میان حجم گستردهای از آشوب محتوایی در شبکههای اجتماعی و دنیای اینترنت باشند. محتوای تعاملی از این نظر جذابیت بیشتری دارد که مخاطب را وارد یک گفتوگوی دو طرفه میکند و تجربهای منحصربهفرد و اختصاصیشده را برای او رقم میزند. مخاطب رمان تعاملی نیز با تجربهی این احساس مشارکت تشویق میشود به ادامهی خوانش؛ در شرایطی که سرانهی مطالعهی کشور حدود ۳۳ دقیقه بدون احتساب کتب درسی و دینی است. در همین رابطه باید موانع و سختیهای این فرم خلاقه در نگارش رمان را نیز در نظر داشت: یکی از بزرگترین مشکلاتِ خلقِ متن تعاملی، عدم دسترسی به تصاویر ثابت (مانند داستانهای بصری یا کمیک) یا متحرک (ویدئوهایی با رنگ، حرکت و صدا که قابلیت بازنمایی حالات و جزئیاتِ چهره یا اجزای دیگر بدن را دارند؛ یعنی مخاطب قادر است بدون مکالمه با پانتومیم و ادابازی به تغیّرات روحیِ شخصیت پی ببرد.) است. نویسنده باید تنها با کلمات، حواس پنجگانهی مخاطب را هدف قرار داده و او را در فضای داستان پیش ببرد.
نویسندهی رمان «تار تاریکی» علاوه بر فرم خلاق کلی، در شیوهی روایت هر فصل نیز بهطور جداگانه بدعتهای فرمی جدیدی را آزموده است؛ برای مثال رمان با فصل «صفر: حال استمراری» آغاز شده و در فصول ابتدایی برای معرفی هر شخصیت، بخشهای کوتاهی طراحی کرده با چنین عناوینی: «پیشافصل؛ شبهپروفایل بازیگر اصلی»، «میانفصل؛ شبهپروفایل بازیگر کمکی» و «صحنه-ماضی ساده؛ خارج متن: اولین دیدار با شخصیت». همچنین در یکی از این بخشها، تکّهای از ذهنیات راوی سومشخص محدود به شخصیت اصلی رمان را به عنوان نکتهی داخل پرانتز از متن اصلی جدا کرده است. فصل اول رمان نیز چنین عنوانی دارد: «مثال و راهنمای خوانش رمان» که در یکسوم ابتدایی آن با ایجاد دو انتخاب در پاسخ دادن یا نادیده گرفتن تماس شخصیت وکیل، توسط شخصیت اصلی (دنا) یک بزنگاه ایجاد شده و دو مسیر پیش روی وی و مخاطب قرار میگیرد که هر دو مسیر بهطور جداگانه قابل پیگیری هستند. با این خوانش تمرینی مخاطب قادر است مسیرهای تعاملی فصول دیگر را با آمادگی بیشتری پیش ببرد.
انتخاب عناوین فصولِ افشاگرانه از شگردهای دیگر ارشدریاحی است که پیشتر نیز در آثارش استفاده نمودهاست؛ به این معنا که عنوان فصل، اتفاقِ پایانِ فصل را لو میدهد، مانند: هک دوربین پارکینگ، شمشهای طلای تقلبی، زندهشدن پول حسابدار، لو دادن ابطحی، بیخانمان شدن ارسلان، بازگشت از مرگ و ... . نویسنده قصد داشته چالشی برای خود ایجاد کند که آیا با وجود این لو دادنها باز هم کشش کافی برای مخاطب وجود دارد که فصل را بخواند یا خیر. از دیگر ویژگیهای این رمان نمایش سطح اضطرار و خطر حوادث با کمک ریتم یا موسیقی متن است؛ بهعنوان مثال در بخشهای تعقیبوگریز از جملات کوتاه با ضربآهنگ کوبشی استفاده شده و زمانهایی که نویسنده قصد دارد انتظار یا بیهودگی را تصویر کند جملهها بلند و کشدارند. نکتهی دیگر در تجربهی خوانش این رمان، تنوع بالای فضا، حوادث و احتمالات در روند پیشرفت روایت است؛ از شرایط تورم تا اضطرار مهاجرت (قانونی یا غیرقانونی)، از نقشهی دزدی از یک گاوصندوق افسانهای تا فضای جاسوسی اطلاعات کشورهای دیگر، از عشق ممنوعه تا جعل هویت و جنایت و... .