سرمقاله
صفحات روزنامه
اخبار آنلاین
اساسا اینکه آیا قیمتگذاری کالای بازاری، سیاست هست یا نه؟ آیا اساسا دولت باید این کالا را تولید کند و عرضه کند یا نه؟ اساسا چرا دولت خود را مشغول این کارها کرده است؟ و مانند اینها، هر یک بحث مفصلی است و جای تامل اساسی دارد. با این وجود اگر فرض کنیم در یک نظام شبه سوسیالیسی قرار داریم که دولت وظیفه خود میداند این کار را انجام دهد، فرض میکنیم تعیین قیمت فروش، یک سیاست دولت به حساب بیاید. اگر این را سیاست تلقی کنیم باید پیش از آن به الزامات یک سیاستگذاری و سیاست درست توجه کنیم. دولت برای هر سیاستی باید پیش از هرگونه تصمیمی چارچوب درست سیاستگذاری را رعایت کند. یک سیاستگذاری درست الزاماتی دارد و باید در چارچوب قابل قبول و درست آن انجام شود. یک سیاستگذاری عالمانه و مدبرانه باید دست کم الزامات ساختاری، الزامات زمینهای، برنامه اجرایی و نظام نظارت و تضمین اجرای درست را داشته باشد که هر یک از اینها بخشهایی دارد که باید کامل و به صورت واقعبینتانه و علمی تدوین و تبیین شود که در یادداشت های دیگر توضیح دادهام. از جمله الزامات ساختاری یک سیاست، داشتن هدف، فهم درست از هدف و تبیین آن است. البته از الزامات ساختاری دیگر سیاستگذاری عالمانه، ارزیابی سیاستهای جایگزین و گزینش بهترین آنها و مانند اینها است. تبیین و فهم درست از هدف یعنی چه و چه مطالب و نکتههایی را دربر میگیرد؟ آیا اگر تبیین درستی از هدف صورت بگیرد میتوان آن را هدف درستی دانست. یا باید آن را کنار گذاشت. بارها شنیده شده است گفته شده است مصرف بنزین بالا است و با افزایش قیمت باید آن را کاهش داد. اگر فرض کنیم افزایش قیمت بنزین یک سیاست و هدف آن کاهش مصرف بنزین است، باید پیش از پذیرش این هدف، ابعاد مختلف هدف روشن شود تا ببینیم آیا کاهش مصرف بنزین یک هدف معقول و اقتصادی است؟ آیا این هدف در راستای هدف کلی اقتصاد کشور هست؟ از اینرو در تبیین این هدف برای درک درست از آن باید به پرسشهایی مانند اینها پاسخ داده شود: آیا مصرف بالا است؟ چرا باید مصرف کاهش بیابد، آیا کاهش مصرف خوب است؟ آیا مصرف بالا است؟ چرا نباید بالا باشد؟ آیا کاهش مصرف خوب است؟ چه آثاری دارد.؟ چقدر مصرف کاهش بیابد؟ چرا این مقدار کاهش بیابد؟ چرا بیشتر یا کمتر نباشد؟ کاهش مصرف سوخت چه اثرات دیگری دارد؟ چه اثری بر تولید و درآمد مردم دارد؟ برای تبیین برخی جنبههای این هدف نکتههایی یادآوری میشود. در پاسخ به اینکه آیا مصرف بنزین بالا است، هر چند در یادداشت چرا مصرف بنزین در کشور بالا است، توضیح دادهام که مصرف مردم بالا نیست، ولی یادآوری میشود که بنزین یک کالای مکمل خودرو است. مردم هیچ تمایلی به مصرف بنزین ندارند، بلکه آنها خواهان استفاده از خودرو هستند. اگر خودروهای غیربنزینی مانند برقی و گازی باشند، بنزین مصرف نخواهند کرد. همچنین اگر خودروها ناکارا نباشند و مصرف پایین داشته باشند، مردم نه تنها مخالفتی ندارند که استقبال هم میکنند. ولی در باره پرسش دیگر، اینکه اساسا کاهش مصرف اجباری کار درستی است؟ بحث اساسی دارد. میدانیم همه رفتارهای اقتصادی با هدف نهایی مصرف شک میگیرد. از این رو هدف اصلی اقتصاد مصرف است. مردم با مصرف رفاه به دست میآورند. کاستن رفاه مردم کار غیر منطقی و زیانباری است. نکته مهمتر اینکه اگر مردم از استفاده از خودرو رفاه به دست میآورند کدام منطق میگوید باید رفاه مردم را کاهش داد. هیچ منطقی وجود ندارد که مردم خودرو بخرند ولی به علت سیاستهای نادرست هم خودرو را گران بخرند و هم نتوانند از آن به اندازه استفاده کنند. سیاستهای دئلت باید افزایش رفاه بیاورد. این درحالی است که سیاست کاهش دهنده مصرف رفاع را کاهش میدهد. شکی نیست هر اقدامی برای جبران این کاهش رفاه، هزینه سنگینی برای مردم و دولت خواهد داشت که آن را بی صرفه خواهد کرد. چون سوخت خودرو یک کالای واسطهای (مواد اولیه تولید در بخش حمل و نقل) است، تولید را کاهش میدهد. اگر تولید را کاهش دهیم، در نتیجه درآمد گروهی را کاهش دادهایم. سیاستهای دولت باید رشدزا باشد، نه رکودزا. آیا این درست است. کاهش مصرف از یک کالا یا خدمت میتواند منجر به افزایش مصرف کالا یا خدمت جانشین شود. از یک طرف هزینههای انتقال به مصرف کالای جانشین را برای فرد و جامعه ایجاد میکند. از طرف دیگر فشار فزایندهای بر ظرفیت حمل و نقل همگانی برای انتقال این تقاضا ایجاد میکند. شک نیست که در حال حاضر این ظرفیت وجود ندارد. مهمتر اینکه در بسیاری از موارد امکان جانشینی نیست، زیرا پوشش و در دسترس بودن اندک حمل و نقل همگانی، موجب میشود بسیاری از افراد نتوانند این جانشینی را انجام دهند، در آن صورت هزینههای سنگین و گاهی کمر شکنی بر این افراد و خانوارها تحمیل خواهد شد که افزون بر کاهش رفاه همگان، این افراد را به سوی فقر عمیقتر خواهد برد و جامعه را به سوی فقیرتر شدن سوق میدهد. افزون بر اینها، اثرات کاهش مصرف بنزین بسیار گستردهتر است مانند اینکه کاهش تقاضای خودرو، کاهش تقاضای خدمات تعمیر و نگهداری خودرو و بخشهای دیگر میتواند بر تولید اثر منفی بیشتری بگذارد. همچنین بر تولید و فعالیت در بخشهایی مانند قطعات یدکی و دیگر کالاهای مصرفی اثر منفی خواهد داشت. توازن در مصرف و فعالیتهای اقتصادی خانوارها را برهم خواهد زد. افزون بر این اثر خود سیاست، یعنی افزایش قیمت نیز بسیار گسترده است که بخشی از اثران آن را در یادداشت ابعادی از اثرات تورمی افزایش قیمت بنزین اشاره کردهام. با این وجود به نظر میرسد جامعه تحمل این سیاست را نخواهد داشت. اگر هدف کاهش مصرف است باید مسیر و سیاست دیگری اتخاذ شود. بخشی از راههای غیرقیمتی کاهش مصرف سوخت خودرو را در یادداشتی با همین عنوان منتشر کردهام. مقایسه میان آثار این راهها با راه افزایش قیمت به وضوح نشان میدهد که این راهها بسیار مفیدتر و موثرتر خواهد شد.