سرمقاله

از آنروا تا یونیفل / سیف الرضا شهابی

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • تجهیزات لازم برای راه اندازی کارگاه میوه خشک کنی
  • در 5 مرحله ساده، لکه قهوه خشک شده روی مبل را پاک کنید
  • جشنواره بلک فرایدی در نخل مارکت
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 35697  |  صفحه ۴ | فرهنگ و هنر  |  تاریخ: 23 مهر 1403
    اینجا چراغی روشن نیست
    سینما و معدن‌چیانی که دیده نشدند
    در سینمای ایران چراغی برای معدن‌چیان روشن نیست. این جمله را حضور با اغماض تنها ۵ فیلمی تایید می‌کند که به زندگی این قشر پرداخته؛ باقی، درام‌هایی بوده‌اند که بی‌هیچ نقد و اعتراضی، تنها برای خالی‌نبودن عریضه، کارگر معدن را به بخشی از روایت خود راه داده‌اند.
    به گزارش ایرنا، تراژدی معدن طبس و جان باختن ۵۲ کارگر معدن، کافی بود تا فیلم‌بین‌ها را به اوایل دهه ۶۰ ببرد. سوژه و موضوعی که در تمام این چهار دهه می‌توانست زندگی و شغل دشوار این گروه از جامعه را دراماتیک‌تر به تصویر بکشد. داستان‌هایی اگر چه شاید غمناک و رنج‌بار از کار در معدن، اما می‌توانست چراغی روشن برای توجه به زندگی معدنچیان باشد.
    «بازرس ویژه» ، اعتراضی‌ و تیز
    سال ۶۰ فیلم بازرس ویژه به کارگردانی منصور تهرانی اولین فیلم سینمای ایران بود که کارگردان معدن و مصائب آنها را هدف می‌گرفت؛ بازرس ویژه کارگرانی را به تصویر می‌کشید که دل‌خوش بودند تا با آمدن بازرس، حق خود را از کارفرما بگیرند، اما پس از آمدن او، اوضاعِ آنها نه‌تنها رو به بهبودی نگذاشت که هم‌دست بودن بازرس و کارفرما سبب شد اتفاقات دیگری برای آن دو و کارگران معدن رقم بخورد. در این فیلم کارگرانی را می‌بینیم که به‌رغم همه مشکلات، پشت یکدیگر درمی‌آیند و برای بازپس‌گیری حق خود دسته‌جمعی تلاش می‌کنند.
    این فیلم شاید اعتراضی‌ترین و تیزترین اثر درباره مشکلات این قشر باشد. اثری که محافظه‌کارانه عمل نمی‌کند و با سلام و صلوات نیز به پایان نمی‌رسد. بازرس ویژه جزو معدود فیلم‌های سینمای ایران در بازنمایی چهره کارگران معدن است، از زدن به دل معدن ترسی ندارد و دوربین شجاعی در به تصویر کشیدن بگومگوهای کارگران با یکدیگر نیز دارد.
    «آقای بخشدار»؛ تیپیکال معترضِ کارگران معدن اما پیش از انقلاب
    پس از این فیلم، دست خالی سینمای ایران در این حوزه بیشتر رو می‌شود. تا سال ۷۰ که مرحوم خسرو معصومی در آقای بخشدار دوربین خود را به سمت یک روستا می‌گرداند و بخشداری تازه با کارگران معدن روبه‌رو می‌شود. معصومی همان چهره آشنای کارگران معدن با لباسی خاکی و کلاهی چراغ قوه‌دار را جلوی دوربین آورده و اعتراض آنان را به تصویر می‌کشد.
    در این فیلم با اینکه همه چیز در زمانه پیش از انقلاب روایت می‌شود، نگاه انتقادی به نحوه برخورد یک بخشدار با کارگردان معدن هویداست. نگاهی که آشکارا سمت کارگران ایستاده و با آنان همراه است.
    «دانه‌های ریز برف»؛ صدای تیشه‌ها و هوای خفه‌کننده معدن
    پیوند سینما و معدن‌چیان تا سال‌های ۸۱ و ۸۲ جسته‌وگریخته بود. تا آنجا که در این دو سال رضامیرکریمی و علیرضا امینی هر کدام به طریقی متفاوت به زیر و بم زندگی این قشر پرداختند. امینی با دانه‌های ریز برف در پس صدای تیشه‌ها و هوای خفه‌کننده معدن، قصه‌ای درباره تنهایی آدم‌ها می‌گوید.
    دانه‌های ریز برف برخلاف بازرس ویژه، سرشار از بغضی است که این بار میان خود کارگران معدن جریان دارد. شاید در نگاه اول دانه های ریز برف داستان خود را دورتر از معدن و میان دو دوست روایت می‌کند اما سختی کار معدن که در چند سال اخیر میان مردم زبانزد نیز شده و با مشاغل دیگر مقایسه می‌شود، به ارتباط دو دوست شکل متفاوتی می‌دهد و در میان برف و سرمای کوهستان، بغض کارگران معدن را با خیال زنی در دور دست در هم می‌آمیزد تا تنهایی و زندگی عذاب‌آور این قشر را بهتر روایت کند.
    «اینجا چراغی روشن است»؛ کارگر معدن فشار شب اول قبر داره؟!
    مونولوگ وایرال شده این روزها که در آن پورصمیمی می‌گوید: «کارگر معدن فشار شب اول قبر داره؟» دقیقا جایی است که زبان طنز، برنده‌تر از هر زبانی نقد تلخی می‌شود که بر جان مخاطب از زندگی معدن‌چیان می‌ماند.
    میرکریمی نیز در اینجا چراغی روشن است، قصه‌ای سورئال تعریف می‌کند که همچون دیگر آثار او، دین در مرکزیت قرار دارد. او برخلاف دیگر فیلم‌هایی که معدن‌چیان را هدف گرفته بودند، نگاه انتقادی خود به زندگی این کارگران را سورئال و از زاویه نگاه یک متولی امامزاده تعریف می‌کند. کارگردان در این فیلم بی آنکه به دل معدن بزند، با انتخاب متناسب سعید پورصمیمی، کارگر معدنی که پس از مرگش با متولی امامزاده هم‌صحبت می‌شود، از مشکلات خانواده کارگران معدن، بیماری‌ها و زندگی پرچالش آنها می‌گوید. مونولوگ وایرال‌شده این روزها که در آن پورصمیمی می‌گوید: «کارگر معدن فشار شب اول قبر داره؟» متعلق به همین فیلم است. جایی که زبان طنز، برنده‌تر از هر زبانی، نقد تلخی می‌شود که بر جان مخاطب از زندگی معدن‌چیان می‌ماند. با این همه شاید در فیلم‌های دیگری جسته‌وگریخته به این قشر و مشکلات آنها پرداخته شده اما سینمای ایران با همین اندک توشه است که پس از هر حادثه‌ای در دل کوه و معدن، با مخاطبان و مسئولان مواجه می‌شود. این توشه که حالا با وجود رونق گرفتن سریال‌های نمایش خانگی باید پربارتر شده باشد اما باز هم در سریالی چون رهایم کن، نقدی به بُرندگی فیلم‌هایی که ذکر آنها رفت، ندارد و معدن‌چیان در گوشه‌ای از درام و برای خالی نبودن عریضه زندگی کارفرماها که موضوع اصلی قصه هستند، مخاطب را به خود مشغول می‌کنند.