سرمقاله
صفحات روزنامه
اخبار آنلاین
این روزها اکثر کشورهای دنیا به این نتیجه رسیده اند که اگر می خواهند فرهنگ، اقتصاد و شرایط اجتماعی کشورشان در پدیده جهانی شدن آسیب نبیند و حتی بتوانند از موقعیت های ایجاد شده به واسطه جهانی شدن استفاده کنند راهی ندارند جز اینکه زیر ساختهای لازم را از هر لحاظ چه اقتصادی و چه فرهنگی و اجتماعی ایجاد کنند و دریافتهاند که باید زمان و هزینههای بسیاری را هم صرف کنند و به استراتژیهای مشخص و مطلوب در جهت این مهم برسند. جهانی شدن فرایند کنش متقابل و یکپارچگی مردم، شرکتها و دولتها در سراسرجهان است، جهانی شدن به علت پیشرفت فناوری ارتباطات و حمل و نقل رشد کرد، افزایش کنش متقابل جهانی، رشد تجارت، ایدهها و فرهنگ بینالمللی را به همراه دارد. جهانی شدن در درجه اول یک فرایند اقتصادی به صورت کنش متقابل اقتصادی است که با جنبههای فرهنگی و اجتماعی همراه است. با این وجود، درگیری و دیپلماسی همواره بخشی از تاریخ جهانی شدن (به ویژه جهانی شدن مدرن) بودهاست. جهانی شدن همانطور که میتواند در عرصههای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی موقعیتساز باشد و به عنوان یک عنصر مطلوب در جهت پیشرفت کشورها شناخته شود همانطور هم میتواند اگر برای مواجه با آن استراتژی صحیحی وجود نداشته باشد خطرناک و نابودکننده باشد به خصوص درمورد فرهنگ، چراکه اگر طرح و برنامه مشخصی برای مواجه با آن نباشد میتواند ارزشها و فرهنگ یک جامعه را به مرز نابودی برساند. برای اینکه بتوانیم مواجه صحیحی با پدیده جهانی شدن داشته باشیم، ابتدا باید این پدیده را بپذیریم و بدانیم که در دنیای امروز به واسطه پیشرفت تکنولوژی و از آن مهمتر گسترش و سرعت ارتباطات، پدیده جهانی شدن امری ناگزیر است و شاید بهترین روش برای مواجه اصولی با پدیده جهانی شدن را ادوارد سعید در کتاب شرق شناسی خود گفته باشد. به گفته ادوارد سعید غربیها زمانی توانستند به شرق تسلط یابند که فرهنگ شرق را به خوبی مطالعه کردند و شناخت کاملی از فرهنگ شرق پیدا کردند و تنها راه مقابله آن است که فرهنگ و ارزشهای خود را کامل بشناسیم و به آنها اشراف داشته باشیم. اگر میخواهیم در پدیده جهانی شدن دچار استحاله فرهنگی و همچنین هژمونی فرهنگی نشویم و بالعکس بتوانیم به تعاملات و تبادلات فرهنگی برسیم راهی جز این که زیر ساخت های لازم را فراهم بیاوریم نداریم، اما پرسش های اساسی که مطرح میشوند آن است که آیا تا به امروز توانستهایم به این مهم دست بیابیم و از ظرفیتها و پتانسیلهای پدیده جهانی شدن بهره ببریم؟ با توجه به وجود نهادها و سازمانهای فراوان فرهنگی در کشور چه میزان برای شناساندن فرهنگ و ارزشهای کشورمان به آحاد مردم تلاش اصولی و صحیح شده است و چه استراتژیهای مشخصی در این مسیر دنبال شده است؟ چه میزان از ظرفیتهای بسیار بزرگ فرهنگی و تاریخی کشورمان در جهت استفاده از دیپلماسی فرهنگی به جای دیپلماسی سیاسی بهره بردهایم؟