کد خبر: 38972 | صفحه ۱ | تاریخ: 18 آذر 1403
بازگشت به واقعیت مردم / محمدعلی نویدی
پرسش اصلی و اولیه در خصوص بازگشت به اصلیت و واقعیت و حقیقت مردم، این است که، آیا اصالت و اولویت در رتق و فتق امور و تدوین و تنظیم قوانین، مردم و حاق و حقیقت آن است، یا حفظ حاکمیت ها و منافع مافیایی گروه های سیاسی؟ اینجا پرسش و سخن از صورت حقیقی و اصلی موضوعات و مسائل است، نه صورت سیاست زده و جناحی و خیالی مباحث و مسائل. بحث از حق و حاقّ مردم است، نه بحث از حبس و حصار شهروندان. قانون برای نظم و ترتیب و حق و عدالت وضع و تدوین می شود، نه برای محدودیت گزاف، و حبس و حصار مردم و ایجاد تنش و طبش جان آدمی.
بدین سان، پرسش اساسی این است که، در جهان زیست بشری، واقعیت و اصالت را کجا می توان، یافت؟ آیا در اذهان و اوهام عده ای قلیل و کمتر از ده درصد جامعه.؟ آیا در خیالات و تُرّهات کُلی و بی اثرِ مدعیان قانون و قدرت.؟ واقعیت و اثریّت کجاست.؟ به حکم عقل و منطق و عینیت و علم غیر قابل انکار و تقلیل و فروکاهش، واقعیت در همین جزئیات و مشهودات و ملموسات و افراد زنده انسانی، واقع است؛ نشانه و دلیل این امر بَیّن و بدیهی، اثرمندی و خاصیت امور جزئی و واقعیت عینی و حضور افراد و اشخاص واقعی در جامعه است. بنابراین، اگر امر کلی ( مثل، قانون کلی) با واقعیات و حقایق عینی و اثرمند، سازگار و هماهنگ نباشد، لزوم و ضرورت تغییر پیدا می کند. به سخن سهل، واقعیات در عینیات و همین افراد زنده و حی و حاضر واقع است، نه در کلیات ذهنی و انتزاعیات کاغذی و مردمان آرمانی و آسمانی. قانونی برای مردم سودمند و نافع و کاربردی است که با واقعیت و متن مردم هماهنگ و سازگار و سازوار باشد. در غیر این صورت، موضوع تحمیل و اجبار پیش می آید، قانون، برای حمایت و حفاظت از اصل و اصالت مردم تدوین میشود؛ وقتی اکثریت قاطع مردم از یک قانون و قاعده مدون، ناراضی هستند، بحکم عقل و منطق، واضعان موظف به تغییر و اصلاح آن می باشند.
در ایران امروز، دو دیدگاه مقابل و معارض مطرح است: یکم، دیدگاه خود حق پندار و مطلق العِنان. و دوم، دیدگاه مردم محور و مردم مدار. از منظر دیدگاه دوم، مردم ریشه اند و اصل و اصالت دارند، و تاریخ و فرهنگ و تمدن یک کشور بر شانه های مردم قوام و دوام دارد، اما،حکومت ها می آیند و می روند، مجلسیان و دولتیان نیز چنین هستند، بنابراین، اصالت و اولویت با رضایت و خرسندی مردم است نه اجبار حاکمان. یادمان باشد ما در قرن بیست و یکم و عصر اینترنت و هوش مصنوعی زندگی می کنیم، نه در قرون وسطی. اغلب شهروندان کنونی ایران، نسل جوان و نسل زِد هستند، آیا شناخت کافی از ویژگی ها و آرزوها و اهداف این نسل داریم؟ قانونی که بدون لحاظ مردم و رضایت آنان نوشته شود، قانون خیالی و بی اعتبار خواهد بود. یافته های فلسفه سیاسی در تمام جوامع و در طول تاریخ، درستی این مطلب را اثبات کرده است. حکومت ها، از نظر رضایت مردم، یا استبدادی و تحمیلی هستند یا مردمی و دموکراتیک می باشند. مجلس عاقل نیز، مجلس مردمی است نه مجلس تعداد محدود و اقلیت و درصد کم. مثلاً، از تهران بیش از ده میلیون نفری، چندین نفر فقط با بیست هزار رأی به مجلس راه یافته اند. رضایت و نظر مردم اصل و واقعیت می باشد. همین مردم با تصمیم و انتخاب خود اوضاع و شرایط را دگرگون می کنند.
در زمانه تنگی و لنگی امور و اوضاع نابسامان اقتصادی و پریشانی اکثریت مردم، و منطقه پر مسئله و پرتنش، تنش افزایی کار عاقلانه و مبتنی بر منطق نیست ؛ شاید، توجیه ایدئولوژیک و سیاسی داشته باشد، اما بدانیم مردم ایران، در فقر و فلاکت و بدبختی زندگی می کند. نسلی که نان شب خود را ندارد، چگونه به حجاب و رعایت قانون بیاندیشد؟! قانون برای یاری گری و مدد رسانی اجتماعی است، نه برای مچ گیری و اضطراب مردم. به هوش باشیم، نسلی که نان برای آنان اولویت دارد، چیزهای دیگر از چشم و دل و عمل آنان می افتد. یک نکته مهم دیگر این است که چرا با موضوعات حاشیه ای سرمایه ها و نیروهای اجتماعی و ملی را هدر می دهیم؟ جوانان حق دارند به مهاجرت فکر کنند. زیرا، نسل بی نان، نسل از خود بیگانه است. ایران فقط « اکنون » و این دوره و این نسل سالخورده نیست. ایران، فرداها و آینده ها، دارد؛ برای نسل آینده چیکار کردیم، برای پیشرفت و توسعه ایران فردا، چه تمهیداتی اندیشیدیم؟ برای رفاه و آسایش نسل زِد چه قوانینی وضع کردیم؟ ایران را فراموش نکنیم، که فراموش کردنی نیست؛ خیلی ها آمده اند و رفته اند، و ایران مانا و پویا مانده است؛ ایران و ایرانی، بخش مهمی از انسان و انسانیت تاریخ جهانی است. تکبر و خودخواهی، عاقبت و فرجام نیکی ندارد، با تواضع و فروتنی به نسل های ایران و حقیقت ایران و ایرانیان بیاندیشیم و بکوشیم. امروز ما، تاریخ نسل آینده است. در واقع، از هم اکنون نسل جوان و نوجوان، فردای این کشور و جامعه هستند. دریغ است ایران که ویران شود.