سرمقاله
صفحات روزنامه
اخبار آنلاین
سالها پیش نوشتم مسئله حجاب دیگر یک مسئله شرعی نیست. یعنی مسئله دیگر این نیست که آیا مطابق احکام اسلامی اجبارِ حجاب درست است یا خیر. مدتهاست در کاربرد احتجاجات نواندیشان دینی مبنی بر اثبات حجاب اختیاری از طریق منابع نقلی و یا عقلی دچار تردید شدهام. چراکه تقریبن روشن شده بود مسئله حجاب دیگر یک مسئله فقهی یا کلامی نیست که با کوششها و براهین فقهی و کلامی پیرامون آن به بحث بپردازیم. بلکه حجاب تبدیل به بخشی از پروژه امنیت ملی ایران شده است. بگذارید در این دقیقه کمی تامل کنیم؛ حکومت ایران دچار یک عدم توازن نظامی نسبت به رقیبان و دشمنانش بود. اسرائیل به عنوان مهمترین دشمن ایران در منطقه با جنگدههای پیشرفته اش همواره میتوانست آسمان و خاک ایران را تهدید کند اما ایران چنین قابلیتی نداشت. با پروژه عمق راهبردی، ایران توانست روی مرز اسرائیل سنگر بچیند و اسلحهاش را آنجا سمت اسرائیل بگیرد. اینکار تاحدی توازن نظامی ایجاد میکرد و بنابراین بخشی از بازدارندگی ایران را تامین میکرد. اما برای این سنگرها باید انسانهای زیادی با جانشان قمار میکردند. مدتها پیش اسم این کار را گذاشتم پروژه "ناایمنِ امنیتساز"! آرمان قدس، دفاع از حرم و... بخش مهم عمق راهبردی جمهوری اسلامی بحساب میامد. طبیعتن این انسانهای جانفشان، از طبقه خیلی مذهبی بودند. ساختن این آرمانها برای این انسانها یک پیوستِ اعلامنشده ولی اِعمالشده داشت: حکومتی که برای آن جان میدهید همان آرمانشهرِ اسلامی است. وقتی هم آنها معترض میشدند که چرا هنوز خیلی ظواهر اسلامی در جامعه رعایت نمیشود به آنها گفته میشد ما فعلن در مرحله دولت اسلامی هستیم. مرحله بعد جامعه را اسلامی میکنیم تا در مرحله آخر تمدن اسلامی شکل بگیرد. اسلامی کردن جامعه نیز به حرف نبود. باید طرحهای حجاب اجباری، تبعیضهای مذهبی و... اجرا میشد تا اینان باور کنند که حکومت در راه اسلامی کردنِ جامعه جدی است. همان موقع برخی از حکومتیان درِگوشی به ما میگفتند که اگر ما گشت ارشاد راه نندازیم طبقهای رادیکال و مذهبی از جامعه به صورت غیرقانونی و خشونتبار خودشان وارد عمل میشوند. بنابراین حجاب اجباری به مثابه بخشی از پروژه امنیت ملی به پرورش و جذب ابزار نفوذمنطقهای (انسانهای ایثارگر) عمل میکرد. اکنون که پروژه عمق راهبردی آسیبهای جدی دیده است، ایران مجبور است به طرحهای جایگزین فکر کند. اخیرن مصاحبه جدید و مقاله قدیمی از خانم کاری لی وایرال شده. این خانم مدیر بخش امنیت ملی و استراتژی دانشکده مطالعات جنگ ارتش ایالات متحده است. او استدلال میکند که آمریکا و اسرائیل با برچیدن عمق راهبردی ایران، راه دیگری برای ایران جز ساخت سلاح هستهای باقی نمیگذارند. او اسم این را "پارادوکس بازدارندگی" مینامد. یعنی ضربه زدن به ایران تا یک حدی میتواند به افزایش بازدارندگی اسرائیل بینجامد از یک آستانهای به بعد ایران را به دامن ریسکهای بزرگ میاندازد که اگر این ریسک بگیرد، بازدارندگی ایران از موقعیت قبل از صدمه دیدن هم بیشتر میشود. بنابراین در اینصورت اسراییل ناخواسته به ایران خدمت کرده است. درهرحال پیرامون این ریسک و خطرات ناشی از آن نمیخواهم صحبت کنم. اینکه آیا گزینههای دیگری با ریسک کمتر داریم یا نه. اما اگر حکومت ایران بتواند به هرشکلی (با سلاحهای متعارف یا غیرمتعارف) بازدارندگی خود را از طریقی غیر از عمق راهبردی احیا کند، یعنی دیگر نیاز به خط تولید "انسان جانبرکف" وجود ندارد و احتمالن این پروژه که به لحاظ مادی و معنوی بسیار پروژه گرانی است متوقف میشود. توقف این پروژه کلید حل مسئله بغرنج حجاب اجباری است. یعنی راهحل آن کلامی-فقهی نیست، بلکه نظامی-امنیتی است! وارد چه جهان عجیبی شدهایم؛ از درخت هلو میوه انار میچینیم! بنابراین ته ماجرا اگر ما زنده بمانیم، اگر بتوان راهحلی برای احیای بازدارندگی بهغیر از پروژه پرهزینه عمق راهبردی پیدا کرد، به گمانم اسرائیل واقعن ناخواسته به ایران خدمت بزرگی کرده است. یعنی منهدم کردنِ سنگرهای ما در منطقه به اصلاح حکومت میانجامد. باز چه جهان عجیبی؛ تصور میشد زدن بالهای حکومت ایران در منطقه به براندازی کمک میکند. اما گویا به اصلاحاتی در حکومت میانجامد که دوام آن را تضمین میکند. این یکی را میتوان نامش را گذاشت "پارادوکس براندازی"!