سرمقاله

چشم‌انداز افزایشی تورم در سال 1404 و علت‌های آن / مرتضی عزتی

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • جشنواره بهارانه جیب‌جت ایرانسل با جوایز میلیونی
  • استرس کنکور از بین نمی‌رود، ولی مدیریت چرا؛ پیشنهاد فولیتو چیست؟
  • درباره برنامه سفر سه‌ روزه به قشم
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 44642  |  صفحه ۴ | فرهنگ و هنر  |  تاریخ: 24 فروردین 1404
    چرا نمی توانیم بحران های فرهنگی را حل کنیم؟
    نه فرصت تحلیل داریم، نه مجال گفت‌و‌گو
    گروه فرهنگ و هنر - فرهنگ در ایران مثل بیماری است که علائمش را می‌بینیم، اما درمانش را به تعویق می‌اندازیم. از بدحجابی در خیابان‌ها تا نفوذ موج محصولات فرهنگی کره‌ای در اتاق نوجوانان، مسائل فرهنگی مدام سر برمی‌آورند، اما انگار همیشه یک قدم عقبیم. چرا؟ چون سیاستگذاری فرهنگی ما اغلب در دام بحران گیر کرده؛ نه فرصت تحلیل داریم، نه مجال گفت‌و‌گو.
    سیاستگذاری فرهنگی یک فرآیند است، نه یک پروژه که تمام شود و کنارش بگذاریم. مثل چرخه‌ای که از شناخت مسئله شروع می‌شود، به تحلیل و گزینه‌سازی می‌رسد، اجرا می‌شود و دوباره ارزیابی می‌گردد. اما کلید همه چیز در همان گام اول است: شناخت درست و به‌موقع مسئله.
    مسائل فرهنگی عمر دارند:
    در گام اول مسائل پنهانند، مثل بذری زیر خاک. مثل سرمایه‌گذاری خارجی روی جوانان و زنان در عراق؛ الان شاید اثری نبینیم، اما چند سال دیگر مشکلات فرهنگی‌اش دامن‌گیر می‌شود.
    در گام دوم، مسائل نوظهور قرار دارند، مثل BTS و دیگر گروههای کره ای که آرام‌آرام بین نوجوانان ایرانی جا باز کرده است.
    در گام سوم، مسائل به آسیب تبدیل می‌شوند، مثل بدحجابی که حالا در شهر‌های مذهبی هم فراگیر شده، اما هنوز تبعاتش همه‌جا را نبرده است.
    در گام چهارم یعنی در مرحله بحران، کار پیچیده می‌شود؛ مثل طلاق که به فساد اجتماعی و کودکان بی‌سرپرست منجر شده است؛ و در گام پنجم به فاجعه میرسیم که حیات کل سیستم در خطر است، مثل بحران جمعیت که می‌تواند آینده تمدنی ایران را تهدید کند.
    این چرخه نشان می‌دهد که مسئله فقط یک اتفاق نیست؛ یک زنجیره است که اگر به‌موقع مهارش نکنیم، از دستمان درمی‌رود.
    چگونه با مسئله روبه‌رو می‌شویم؟ چهار مدل، یک انتخاب
    به گزارش تابناک، سیاستگذاری فرهنگی را می‌شود با دو سؤال سنجید: چقدر به مردم اهمیت می‌دهیم؟ و چقدر فعالانه عمل می‌کنیم؟ جواب این سؤال‌ها، ما را به چهار مدل سیاستگذاری می‌رساند:
    _ مدل عقلایی: فعال است، اما فقط نخبگان را می‌بیند. مثل پزشکی که بدون پرسیدن نظر بیمار، چاقو را برمی‌دارد و عمل می‌کند. بدحجابی را مثلاً با قانون و بگیروببند حل می‌کند، بدون توجه به ریشه‌ها یا نظر جامعه.
    _ مدل تدریجی: آرام پیش می‌رود و به ارزش‌های مردم اهمیت می‌دهد. مثلاً با گفت‌و‌گو و برنامه‌های آموزشی سعی می‌کند فرهنگ حجاب را جا بیندازد، اما سرعتش کم است و گاهی از مسائل عقب می‌ماند.
    _ مدل اجتماعی: هم فعال است، هم مشارکت‌جو. با گفتمان‌سازی و اقناع عمومی، مثل کمپین‌های هوشمند فرهنگی، هم ریشه‌ها را می‌بیند و هم جامعه را همراه می‌کند.
    _ مدل بحران: دیر بیدار می‌شود و مجبور است اقتدارگرایانه عمل کند. مثلاً وقتی بدحجابی به اوج می‌رسد، گشت ارشاد را می‌فرستیم، بدون اینکه وقت داشته باشیم ریشه‌ها را بکاویم یا مردم را قانع کنیم.
    متأسفانه، مدل غالب ما بحران است. در فرهنگ، مثل اقتصاد، همیشه منتظریم تا کار به جا‌های باریک بکشد. شاید، چون شناخت به‌موقع نداریم و اعتماد عمومی را از دست داده‌ایم. نمونه های آن از حجاب تا جمعیت، کم نیستند. بیایید چند مثال واقعی را بشکافیم.
    حجاب از یک مسئله نوظهور در دهه‌های قبل، حالا به مرحله آسیب رسیده است. حتی در شهری مثل قم فراگیر شده، اما هنوز تبعاتش به همه حوزه‌ها سرایت نکرده است. اما برخی دارند آن را به بحران و حتی فاجعه می‌کشانند، چون می‌خواهند به اصل نظام گره‌اش بزنند و اگر این ربط سیاسی ادامه پیدا کند، ممکن است کل سیستم را با خودش پایین بکشد.
    چاره چیست؟ به‌جای بگیروببند، باید گفتمان ساخت. مثلاً کمپین‌هایی که نشان دهند حجاب فقط یک قانون نیست، بلکه یک انتخاب فرهنگی می‌تواند باشد.
    اما موضوع جمعیت از آسیب به بحران رسیده است. نسل دهه شصتی‌ها را ببینید؛ دهه ۶۰ مسئله شان آموزش بود، دهه ۷۰ دانشگاه، دهه ۹۰ ازدواج و طلاق، و دهه ۱۴۴۰ سالمندی. این قابل پیش‌بینی بود، اما مداخله به‌موقع نکردیم. حالا با کاهش نرخ زادوولد، آینده تمدنی‌مان در خطر است. چرا زودتر عمل نکردیم؟ چون همیشه در مدل بحران گیر کرده‌ایم.
    مسئله بعدی نفوذ فرهنگی است. فرهنگ کره‌ای با سریال‌ها و گروه‌های موسیقی‌اش، آرام‌آرام بین نوجوانان جا باز کرده است. هنوز نوظهور است، اما اگر غفلت کنیم، به آسیب و بحران می‌رسد. چاره چیست؟ تولید محتوای جذاب داخلی، نه فقط موعظه و منع.
    چرا فعال نیستیم؟ غفلت یا ناتوانی؟
    چرا همیشه دیر می‌رسیم؟ بخشی به غفلت برمی‌گردد. مثلاً سال‌هاست می‌دانیم بدحجابی ریشه در تغییر سبک زندگی دارد، اما به‌جای کار فرهنگی عمیق، به قانون و گشت پناه برده‌ایم.
    بخشی هم به ناتوانی است؛ اعتماد عمومی کم شده و سرمایه اجتماعی برای جراحی‌های بزرگ فرهنگی نداریم. مثل بیماری که از چاقوی جراح می‌ترسد، چون نمی‌داند نجاتش می‌دهد یا نابودش می‌کند.
    در عراق، سرمایه‌گذاری خارجی و غربی روی زنان و جوانان را می‌بینیم، مثلاً رستوران کره‌ای در بغداد زود دیده می‌شود، اما به لایه‌های عمیق‌تر فرهنگ و سرمایه گذاری های فرهنگی غربی ها که موجودیت و امنیت ما را به مخاطره خواهد انداخت و انداخته است، توجه نمی‌کنیم و فقط سطح را می‌بینیم.
    پیچیدگی و راهکار‌های کهنه
    وقتی مسائل پیچیده می‌شوند، سیستم هم باید پیچیده عمل کند. اما ما هنوز با ابزار دهه شصت به جنگ مشکلات امروز می‌رویم. مدرنیته اول سبک زندگی را عوض می‌کند بعد هنجار‌ها و باور‌ها را (مثل تغییر پوشش یا اوقات فراغت). مثلاً زنان در ایران محور تحولات شدند؛ از اعتراضات خیابانی تا مطالبات بزرگ‌تر. این یک موج عظیم است که با بگیروببند متوقف نمی‌شود. نیاز به گفت‌و‌گو، تولید محتوا و بازسازی اعتماد دارد.
    چه باید کرد؟
    سیاستگذاری فرهنگی موفق، دو بال می‌خواهد: شناخت علمی و اقناع عملی. باید مسائل را در مرحله پنهان یا نوظهور دریابیم، نه وقتی به بحران رسیدند. مثلاً نفوذ فرهنگی را با تولیدات جذاب داخلی مهار کنیم، نه با فیلتر و ممنوعیت. حجاب را با گفتمان‌سازی پیش ببریم، نه با زور. جمعیت را با مشوق‌های واقعی و تغییر نگرش حل کنیم، نه با شعار. در نهایت مدل اجتماعی سیاستگذاری در عرصه فرهنگ، راه نجات ماست: فعال باشیم، مردم را ببینیم و اعتمادشان را جلب کنیم. وگرنه، در چرخه بحران می‌مانیم و هر روز یک غده جدید سر باز می‌کند.