سرمقاله
صفحات روزنامه
اخبار آنلاین
چه نسبتی میان سیاست به معنای عام یا امروز ما و میراث عرفانی-حکمی وجود دارد؟ مراد از سیاست به معنای آن جایگاه تاریخی است که ما در آن قرار داریم و مراد از میراث عرفانی-حکمی، جریان عام عرفا، عالمان علوم منقول و معقول و زیست معنوی مومنانه در جریانهای مختلف سنتی است. میراث عرفانی در رویکردهای مدرنی مانند سیدجواد طباطبایی ضد سیاسی تلقی شده به این معنا که عرفان، امتناع سیاست است. بنبست سیاسی «آزادیخواهی» عقلگرا-مدرن در ایران از یک سو و مهمتر و از سوی دیگر نیهیلیسم مدرنیته، بیمعنایی و نتایح عینی چون رویدادهایی مانند قضیه فلسطین و بحران محیط زیست نشان میدهد که از قضا توجه به میراث عرفانی-دینی که به معانیی فراتر از سود، هویتی فراتر از فرد و در یک کلام زندگیی فراتر از صرف شکل و ارائه نوعی صورت یا فرم برای انطباق با حیات طیبه توجه میدهد نه نوعی پسگرد که ضرورت است. بنبستِ سیاست امروز برخی راه حل وضع سیاسی امروز را نیازمند اقداماتی میدانند که از مشروطه تاکنون با شکست مواجه شده است. اگر استقرایی نگاه کنیم (که نگارنده مینگرد) مشکلاتی اساسی در این راه و رهرویی وجود دارد زیرا اگر قرار بوده به جاهایی برسیم باید تا به حال میرسیدیم و اگر قیاسی بخواهیم نگاه کنیم تا ابد الدهر نیز باید منتظر اقدامات هنوز رخ ندادهای باشیم که آنچه امروز دموکراسی، پیشرفت، توسعه و تجدد در یک کلام خوانده میشود را متجلی کند. سیاست به معنای چارهجویی در یک معنا نیازمند احیا و بازسازی است. به بیان دیگر مشکل نه در ابژه(موضوع شناسایی) که در خود سوژه(فاعل شناسایی) است. زیرا اگر قرار بود شناسایی و حل مشکلی صورت بگیرد این رویداد خیلی وقت پیش باید رخ میداد. از این رو از قضا ما نه تنها نیازمند جاری شدن سیاست که نیازمند بازسازی و تجدید نظر در بنیادهای سیاستورزی ایرانی هستیم. توجه به سنت پیشنیاز بازسازی سیاسی هرگونه احیا و بازسازی سیاست در معنای راهحل بنبست سیاسی، بیتوجه به به «سنت» در معنای آن و سنت عرفانی به عنوان یکی از تحققهای پررنگ این سنت ممتنع است. جهشی هم اگر در طول تاریخ پس از مشروطه بوده باید در انقلاب 57 یافت که نه تنها ایرانی را به سوژگی بیشتر رساند که از قضا محصول توجه به همان «سنت» و با متفکرانی چون امام خمینی، شهید مطهری، علامه طباطبایی و ... بود. این جهش نه تنها در ایران که در ترکیه نیز قابل مشاهده است. در ترکیه، حزب عدالت و توسعه با بازخوانی ارزشهای اسلامی مانند عدالت اجتماعی و احترام به سنت عثمانی، سیاستگذاریهای اقتصادی و اجتماعی دهه ۲۰۰۰ را تقویت کرد و ترکیه را به بازیگری منطقهای تبدیل نمود. در هند، گاندی با تکیه بر اصل ساتیاگراها و عرفان هندی، مقاومت بدون خشونت را به ابزاری برای استقلال بدل کرد که الهامبخش جنبشهای جهانی شد. سنت و راه روشنفکری دینی در معنای عام آن راهی است که توجه به آن ما را به بازسازی سیاست نزدیکتر میکند. فعالیت سیاسی-انتقادی روشنفکران دینی از سیدجمالالدین اسدآبادی تا عبدالکریم سروش ادامه همین راه است. چگونه عرفان سیاست را احیا میکند؟ توجه به میراث عرفانی-حکمی ایرانی از سنخ توجه به حکمت نظری و عملی و در نهایت نظری-انفسی و پیش نیاز تاثیرات آفاقی و سیاسی است. توجه به میراث عرفانی به ما عمل سیاسی نخواهد داد، همان طور که نداده است و رسیدن به عمل سیاسی نیازمند بازخوانی تجارب ملاحظات دقیق عملی است. این را میتوان در پیوستار ارسطویی یافت. از نظر معلم ثانی فضیلت ناشی از آموزش، تمرین و عادت است و صرف آگاهی به عمل نمیانجامد. توجه به میراث عرفانی-حکمی ایدئال بخش و از این رو احیاگر است. ایدههایی چون توحید، برابر، حیات طیبه، ایستادن در کنار مستضعف، برادری و ... میتواند بدیلی برای سود، فردگرایی، ناسیونالیسم، آزادی فردی، شووینیسم و ... باشد. میراث عرفانی-حکمی میتواند از طریق راهکارهای عملی به بازسازی سیاست کمک کند. نخست، آموزش ارزشهایی مانند قناعت، دیگرپذیری، و عدالت در نظام آموزشی میتواند ذهنیت سیاستورزان و شهروندان را از فردگرایی به سوی جمعگرایی سوق دهد. دوم، نهادهای سنتی مانند مساجد و آیینهای مذهبی میتوانند بهعنوان بستری برای بسیج اجتماعی در راستای توسعه پایدار یا حل منازعات محلی عمل کنند. سوم، گفتوگوهای بینفرهنگی با الهام از خشونتپرهیزی عرفانی میتواند به دیپلماسی منطقهای برای صلح کمک کند، مانند استفاده از ارزشهای مشترک اسلامی در مذاکرات با همسایگان. نمونه موفق حضور سنت در سیاست توجه به میراث عرفانی-حکمی در عین اسلامگرایانه بودن میتواند متمایل به خشونتپرهیزی هم باشد. توجه به جمعیت خاطرِ محصول دوره صفوی، ثبات اقتصادی، حضور سازنده اقلیتهای دینی در ارتش و صنعت و نیز تمامیت سازنده ایران در آن عهد نشان میدهد یک نظام و رویکرد برآمده از میراث عرفانی-حکمی میتواند سازنده، خشونتپرهیز و دیگرپذیر باشد. هرچند چونان هر وضعیتی میتواند فاسد و به ضد خود بدل گردد. از قضا اقوام و تکثر دینی ایرانی در عهد پیشا مدرن بسیار سازندهتر زندگی کرده و خود را نه در هویتهای سیاسی که در دل هویتهای فرهنگی میدیدند. رشد فلسفه و حکمت در عهد صفوی یکی از درخششهای سنتی بستر ایران است که باید در هویت معاصر سیاسی مورد توجه جدی قرار بگیرد. با این حال، سنت عرفانی خالی از نقص نیست. برخی جریانهای صوفی در تاریخ به انزواگرایی یا حتی سوءاستفاده سیاسی گراییدهاند، مانند برخی خانقاهها در دورههای افول صفوی. این محدودیتها نشان میدهد که احیای عرفان باید با هوشیاری و نقد درونی همراه باشد تا از تحریف یا فساد مصون بماند. بازخوانی میراث عرفانی-حکمی نه به معنای رد کامل مدرنیته، بلکه بهمنزله همافزایی با دستاوردهای آن مانند نهادهای مدنی و پیشرفتهای علمی است. این میراث میتواند با تزریق معنا، هویت جمعی، و خشونتپرهیزی به سیاست مدرن، ایرانیان را به سوی استقلال فکری و سیاسی رهنمون سازد. برای مثال در خصوص بحران محیط زیست که ریشه در مصرفگرایی مدرن دارد، میتواند با الهام از ارزشهای عرفانی مانند قناعت و احترام به طبیعت مهار شود. در عرفان طبیعت بهعنوان آیینه الهی مورد احترام است، و این نگاه میتواند سیاستگذاریهای زیستمحیطی را تقویت کند. در مسائل انسانی مانند فلسطین، ارزشهایی مانند عدالت و ایستادگی در برابر ظلم، که در عرفان اسلامی پررنگاند، میتوانند به بسیج افکار عمومی و دیپلماسی عادلانه کمک کنند.