سرمقاله

گره کور مذاکرات ایران و آمریکا کجاست؟ / سعید پای بند

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • ارائه بسته‌های ویژه همراه اول به مناسبت دهه ولایت
  • بسته ویژه اینترنت و مکالمه و تخفیف ویژه فروش مودم ایرانسل برای «قربان تا غدیر»
  • معرفی بسته‌های رومینگ همراه اول ویژه عرفه تا اربعین ۱۴۰۴
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 47560  |  صفحه ۱  |  تاریخ: 18 خرداد 1404
    گره کور مذاکرات ایران و آمریکا کجاست؟ / سعید پای بند

    بن‌بست در مذاکرات دیپلماتیک به معنای این نیست که فضای گفتگوها شکست خورده است و طرفین پایان مذاکرات را اعلام کنند، ممکن است راهکارهای دیگری را انتخاب کنند و هیچ گزینه‌ای نهایی نیست. مشخص بود در دور اول مذاکرات تیم آمریکایی نقشه روشن و راهبردی در دستور کار نداشت و مبحث غنی سازی به صورت جدی مطرح نشده بود، به عبارت دیگر اصول پایه‌ای مذاکره ترسیم نشده بود و بیشتر حول محور مباحث کلی و آشنایی با نظرات و دیدگاه یکدیگر بوده است. در دور چهارم مذاکره کننده ارشد آمریکایی به صورت ناگهانی بر مباحث جزئی غنی سازی صفر درصد اصرار داشت که این امر هم نشات گرفته از فشارهای اسرائیل است، همین موضع‌گیری تیم مذاکره کننده آمریکا فضای گفتگوها را وارد مرحله جدیدی کرد و به گمان آمریکایی‌ها با توجه به شرایط خاص می‌توانند امتیازهای بیشتری از ایران کسب کنند، در صورتی که غنی‌سازی خط قرمز جمهوری اسلامی ایران است و این رویکرد آمریکا مذاکرات هسته‌ای را به کما می‌برد. از دیگر نقاط کور مذاکرات هسته‌ای این است که در تیم آمریکایی کارشناسان فنی هسته‌ای در دوره های اول و دوم و سوم حضور نداشتند که این امر بر مذاکرات خلل جدی در ادامه وارد کرده است که حتی خواسته و محور اصلی گفتمان مذاکره کنندگان مبهم و نامشخص است و بر اصول خاصی نمی‌چرخد که هر کدام از مسئولین مربوطه موضع‌گیری‌های جداگانه‌ای در قبال ایران دارند. در ابتدای مذاکرات، موضوع غنی‌سازی اورانیوم، جزء اولویت‌های اصلی نبود و بیشتر تمرکز بر مسائل کلی‌تر و غیر فنی مانند لغو تحریم‌ها و ایجاد اعتماد متقابل بود. این در حالی بود که ایران قصد داشت حقوق هسته‌ای خود را حفظ کند، و مسئله غنی‌سازی اورانیوم یکی از خطوط قرمز ایران محسوب می‌شد. عدم ورود به جزئیات و مسائل فنی در ابتدای مذاکرات به مذاکره کنندگان فرصت می‌داد که به نوعی توافقات موقتی را بدون در نظر گرفتن برخی از موضوعات حساس پیدا کنند. این حرکت می‌توانست به یک چهارچوب اولیه برای توافق منجر شود، اما در حقیقت در مراحل پیشرفته‌تر این مسائل به یکی از چالش‌های اصلی تبدیل شد، در دور پنجم مذاکرات به شدت وارد جزئیات شدند که آمریکا به طور غیر منتظره‌ای بر این موضوع به عنوان یک پیش شرط اساسی تأکید کرد. اینجا بود که آمریکا یک پیشنهاد شگفت انگیز و حتی غیر منتظره را مطرح کرد؛ "به صفر رساندن غنی‌سازی در خاک ایران"! این شرایط برای ایران کاملا غیر قابل اغماض بود. چرا که غنی‌سازی جز لاینفک حق هسته‌ای ایران می باشد و طبق توافقات پیشین برجام ایران این حق را دارد که تحت نظارت آژانس برای اهداف صلح‌آمیز غنی سازی انجام دهد. در بسیاری از این مذاکرات تیم‌های دیپلماتیک بیشتر از جنبه‌های سیاسی به مذاکرات نگاه می‌کردند و مسئله فنی و دقیق غنی سازی به طور اجمالی مطرح می شد، اما در نهایت موجب پنهان ماندن مشکلات فنی و جزئیات شد. بویژه اینکه عدم حضور کارشناسان هسته‌ای در تیم‌های مذاکره‌ای باعث می‌شد که مذاکره کنندگان نتوانند به درستی موازنه فنی و سیاسی را برقرار کنند، وقتی که آمریکا به ناگاه خواستار توقف غنی‌سازی شد ایران متوجه شد که شاید هدف آمریکا اساساً دست یافتن به توافق نباشد، بلکه فشار آوردن به ایران برای پذیرش خواسته‌های یک جانبه است. آمریکا در دور پایانی مذاکرات به نوعی پیشنهادهایی که به ایران می‌داد که به نظر می‌رسید بیشتر به دنبال تحمیل شرایط سخت و از پیش تعیین شده خود باشد، نه اینکه یک راه حل منطقی و معمول برای هر دو طرف پیدا کند. در این مرحله ایران احساس کرد که آمریکا تنها می‌خواهد ایران را تحت فشار قرار دهد و نهایتا در شرایطی ایران را وادار به تسلیم کند، بدون اینکه به نیازهای ملی و فنی آن توجه کند. منطق "غنی سازی محدود" در کنار بازرسی‌های دقیق‌تر و گفتگوهای دیپلماتیک می‌توانست یک راه حل معقول و سازنده برای رسیدن به توافق باشد. با این رویکرد ایران می‌توانست حقوق هسته‌ای خود را حفظ کند در حالی که از نگرانی‌های امنیتی امریکا نسبت به برنامه ایران کاسته شود.