سرمقاله

انتظارات ملی و تقویت مقاومت / میثم قهوه چیان

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • معرفی ویسمن بزرگترین تولید کننده چیلر در ایران
  • معرفی انواع دیوارپوش جدید
  • مدیریت یکپارچه اطلاعات رانندگان؛ همه خدمات در یک سامانه
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 48330  |  صفحه ۱  |  تاریخ: 10 تیر 1404
    انتظارات ملی و تقویت مقاومت / میثم قهوه چیان

    مقاومت، در معنای ایستادگی در برابر تهاجم خارجی، مرز میان خودی و ناخودی را در جریان جنگ ۱۲ روزه ترسیم کرد. بسیاری از ایرانیان، این حمله را محکوم کردند و اعتراضاتشان به مقاومتی تبدیل شد که افکار عمومی را در کنار نیروهای مسلح قرار داد. معترضان اگرچه نگاه انتقادی خود را حفظ کردند، اما با تمایز قائل شدن بین استقلال و اشغال، به سربازان جنگ روانی دشمن تبدیل نشدند. حالا مقاومان انتطاراتی دارند که می‌توان آن را ملی خواند و عمل در این چارچوب می‌تواند مقاومت را معنادارتر کند. در لایه‌های پنهان این مقاومت، انتظاری مشترک و بیان‌نشده وجود داشت که خودی و دشمن را از هم متمایز می‌کرد. این انتظار، موضع‌گیری‌های داخلی (چه موافق و چه مخالف) را از نیروهای بیگانه جدا ساخت و به مقاومت معنا بخشید. می‌توان این انتظار را ملی نامید، چراکه ملت ایران را از غیرخودی‌ها متمایز می‌کرد. وجه مشترک این انتظارات، طرح شدن در چارچوبی واحد و پایبندی به آن بود. کسانی که دیروز در صف مقاومت ایستاده بودند—از گروه‌های مختلف فکری و سیاسی—همگی پشت ملت بودند، برای ایران مبارزه می‌کردند و با ایران بودند. امروز، انتظار آنها از ایران است، نه از بیگانه. این انتظارات، چه خطاب به جامعه مدنی باشد و چه به دولت، ملی است و در شرایط کنونی که وحدت ضرورت دارد، قدردانی از این انتظارات، قدردانی از ملت است. انتظار ملی این بود و هست که تغییرات در درون ایران رقم بخورد و فاعلیت آن در دست ملت یا دولت باشد، نه در دست دشمنان خارجی. پس از جنگ ۱۲ روزه، این انتظار پررنگ‌تر شد. می‌توان خوانش عمومی این انتظار—که مخاطب اصلی آن دولت است—را در دو محور خلاصه کرد: تقویت ملی و بازسازی ساختاری. بسیاری از ایرانیان نمی‌پذیرند که کشورشان به راحتی هدف تهاجم نظامی قرار گیرد و راه حل را در قدرتمند شدن ایران می‌بینند. اما این قدرت‌مند شدن باید با *اصلاحات اساسی* همراه باشد—نه صرفاً تغییر افراد، بلکه تغییر رویه‌ها. این بازسازی باید در سطوح گفتمانی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی صورت گیرد. قدرت در اینجا تنها به معنای نظامی نیست، بلکه تقویت همه ابعاد حیات اجتماعی است، زیرا جامعه یک کل به‌هم‌پیوسته است و بدون توجه به تمام جوانب آن، بازسازی ممکن نیست. ۱. حوزه فکری و گفتمانی دولت باید به متفکران دلسوزی توجه کند که در دانشگاه‌ها و فضای فکری کشور حضور دارند و در جبهه مقاومت ایستادند، هرچند مورد بی‌عدالتی قرار گرفته‌اند. جنگ ۱۲ روزه نشان داد که مرزهای "خودی" باید بازتعریف شود. با تعریف تنگ‌نظرانه از "خودی"، نمی‌توان از ظرفیت‌های فکری و گفتمانی جامعه مدنی—که در برابر دشمن موضعی همسو با منافع ملی دارند—استفاده کرد. این نگاه، راه را برای رسانه‌های بیگانه باز می‌گذارد که با ابزارهای روان‌شناختی و هوش مصنوعی درصدد شکل‌دهی به افکار عمومی هستند. گفتمان مسلطی که مرزهای مشارکت را آن‌قدر تنگ کرده که بسیاری از ایرانیان از تعیین سرنوشت خود محروم شده‌اند، باید تغییر کند. ۲. حوزه امنیتی جنگ ۱۲ روزه ضعف‌های امنیتی را آشکار کرد. امنیت باید مبتنی بر دانش روز، نوآوری و البته ایمان باشد، اما نباید صرفاً به گفتمان رسمی محدود شود. به نظر می‌رسد دشمن در این جنگ، نظارت زنده بر ایران داشت—چیزی که سرگذشت شهید صدیقی صابر، دانشمند هسته‌ای، به خوبی نشان می‌دهد. سیستم جاسوسی و ضدجاسوسی ایران باید امکان نفوذ دشمن را به حداقل برساند. تغییر اولویت‌های امنیتی از مسائل حیاتی به موضوعاتی مانند حجاب و سبک زندگی، یا ناشی از گفتمانی فرسوده است یا نشانه‌ای از نفوذ دشمن. تجربه این جنگ ثابت کرد که اکثر کنشگران مدنی نگران تمامیت ارضی ایران بودند و کمتر کسی به دعوت دشمن برای اعتراض به حاکمیت پاسخ داد. ۳. حوزه سیاسی دولت باید اقتدار داخلی خود را افزایش دهد، اما این تنها با گنجاندن تکثر اجتماعی در وحدت ملی ممکن است. دولت به معنای عام باید بتواند با مشارکت دادن جریان‌های مختلف فکری—که همگی دغدغه منافع ملی را دارند—سیاست داخلی را تقویت کند. اگر همه برای ایران بسیج شوند، توانایی نظام سیاسی چندین برابر می‌شود. سیاست داخلی موفق، پایه‌گذار سیاست خارجی موفق است. این رویکرد می‌تواند ایرانیان بیشتری را به ارگانیسم مقاومت تبدیل کند و از نگاه‌های نگران، نیرویی برای تقویت ایران بسازد. ۴. حوزه اقتصادی اقتصاد پویا است که می‌تواند استعدادها را در کشور نگه دارد و زیرساخت دفاعی قدرتمندی ایجاد کند. با تقویت اقتصاد داخلی، می‌توان نقش فعال‌تری در منطقه و جهان ایفا کرد و هزینه مقابله با ایران را برای دشمنان افزایش داد. همچنین، رونق اقتصادی زمینه‌ساز تحقق عدالت است و با کاهش تمرکزگرایی، می‌توان به مناطق مرزی هم رونق بخشید. این چهار حوزه تنها بخشی از انتظارات ملی است. جامعه فکری ایران سرشار از ایده‌ها و خوانش‌های مختلف در این زمینه است. دولت—در معنای عام—تنها با توجه به این انتظارات می‌تواند به دولتی مقتدر تبدیل شود، پیوند ارگانیک بین انتظارات ملی و مقاومت ملی برقرار کند و آینده‌ای روشن را تضمین نماید.