سرمقاله
صفحات روزنامه
اخبار آنلاین
جنگ ۱۲ روزه اخیر میان ایران و اسرائیل، با همه ابعاد امنیتی و روانی آن، حامل یک پیام کلیدی برای جهان و بهویژه سیاستگذاران آمریکایی بود، عصر توسل به زور برای حل مسائل پیچیده منطقهای به پایان رسیده است. در حالی که صدای انفجارها در آسمان منطقه خاموش شده، صدای عقلانیت و ضرورت گفتوگو بار دیگر به گوش میرسد. واشنگتن امروز با سه مسیر روبهروست:
۱) گزینه پرهزینه نظامی،
۲) تکرار چرخه فرساینده تحریم و تهدید،
و ۳) بازگشت به دیپلماسی و توافقی پایدار و محترمانه.
تجربه نشان داد که حتی هماهنگیهای اطلاعاتی و عملیاتی آمریکا و اسرائیل، با همه پیچیدگی فنیاش، قادر به متوقف ساختن راهبرد ایران نیست. حمله نظامی نه تنها برنامه هستهای ایران را نابود نکرد، بلکه زمینهساز موجی از همدلی داخلی و منطقهای با تهران شد.
واقعیت این است که تجربه عراق و سوریه در ایران قابل تکرار نیست. ایران کشوری با ساختار امنیتی منسجم، حمایت مردمی در برابر تهدید خارجی، و ابزارهای متنوع بازدارنده است. راهحل نظامی، همانگونه که بسیاری از نخبگان آمریکایی نیز اذعان کردهاند، نهتنها موفقیتی به همراه ندارد، بلکه میتواند آتش یک بحران غیرقابل کنترل را شعلهور سازد.
تحریمهایی که قرار بود رفتار ایران را تغییر دهند، در عمل باعث تغییر نگاه ایران به شرق و گسترش مقاومت اقتصادی شدهاند. جمهوری اسلامی، علیرغم دشواریها، توانسته با فعالسازی ظرفیتهای داخلی، خنثیسازی نسبی فشارها و بهرهگیری از ائتلافهای غیربرجامی، مسیر بومیسازی و بقا را ادامه دهد.
فشار بدون مذاکره، نه راهحل است و نه هدف. تنها نتیجهاش تعمیق شکاف بیاعتمادی، فرسایش طبقه متوسط، و فراهم کردن بستر برای تندروها، هم در ایران و هم در آمریکا خواهد بود.
در این میان، تنها گزینهای که میتواند به تأمین منافع مشروع طرفین منجر شود، بازگشت به گفتوگو و تنظیم توافقی چندلایه با ضمانتهای اجرایی است. چنین توافقی باید دربرگیرنده مسائل هستهای، اقتصادی، منطقهای و امنیتی باشد و متکی بر احترام متقابل، حقوق برابر، و پرهیز از تحمیل و تهدید.از سوی دیگر، ایران نیز باید همچنان بر مسیر دیپلماسی اصرار ورزد و فرصتهای تعامل را از دست ندهد. دستاوردهای میدانی، اگر به مذاکرات مؤثر منتهی نشوند، تبدیل به بنبست خواهند شد. جامعه جهانی، بیش از آنکه نگران توان هستهای ایران باشد، نگران فقدان چارچوب گفتوگویی پایدار میان تهران و غرب است.
در چنین فضایی، نقش بازیگران میانجی مانند عمان، قطر یا کشورهای اروپایی، بیش از هر زمان اهمیت دارد. همانگونه که تجربه توافق ۲۰۱۵ نشان داد، امکان رسیدن به تفاهم وجود دارد، بهشرط آنکه طرفین بر اساس واقعیتها، نه توهم و شعار، پای میز مذاکره بنشینند.
آمریکا باید تصمیم بگیرد که آیا میخواهد بار دیگر وارد چرخهای از بحرانهای کنترلنشده شود یا راه سختتر ولی مؤثرتر گفتوگو را انتخاب کند. بازگشت به عقلانیت، تنها گزینهای است که میتواند هم منافع ایران را حفظ کند و هم دغدغههای امنیتی غرب را پاسخ دهد
ایران نیز بارها آمادگی خود را برای بازگشت به مذاکره اعلام کرده است، مشروط به آنکه اعتماد از دست رفته، با اقدامات ملموس بازسازی شود. آزادسازی داراییهای بلوکهشده، کاهش تحریمهای کلیدی، و احترام به تعهدات برجامی، میتواند آغازی برای این مسیر باشد.
منطقه غرب آسیا، امروز بیش از هر زمان دیگری، نیازمند عقلانیت، خویشتنداری و شجاعت در پذیرش گفتوگو است. جنگ، نه افتخار میآورد و نه امنیت؛ آنچه ملتها را نجات میدهد، اراده برای مصالحه در اوج قدرت است.
ایالات متحده اگر میخواهد نقش سازندهای در منطقه ایفا کند، باید به مسیر گفتگو بازگردد. مسیر ماجراجویی نظامی و تحریم بیپایان، بارها آزموده و ناکام شده؛ اکنون نوبت آن است که عقلانیت، دیپلماسی و حقوق ملتها در اولویت قرار گیرد.