سرمقاله
صفحات روزنامه
اخبار آنلاین
در روزهایی که جامعه ایران با انبوهی از مسائل اقتصادی، چالشهای اجتماعی و تنشهای منطقهای دستوپنجه نرم میکند، مسئولیت سخنان رئیسجمهور نهتنها در حوزه سیاستگذاری، بلکه در حوزه روان عمومی نیز تعیینکننده است. اظهارات اخیر دکتر مسعود پزشکیان در جمع مدیران رسانهها، بهویژه آنجا که در پاسخ به مخالفان مذاکره با غرب گفته بود: «نمیخواهی حرف بزنی؟ خب میخواهی چکار کنی؟ بجنگی؟ خب آمد و زد؛ الان برویم درست کنیم، دوباره میآید میزند» از همین منظر قابل تأمل و نقد جدی است. در فضای عمومی کشور، آنچه بیش از همه به چشم میآید، فقدان امید و احساس بیافقی نسبت به آینده است. مردمی که تورم روزافزون، نابرابری، محدودیتهای معیشتی و انسدادهای سیاسی را تجربه میکنند، اگر قرار باشد صدای رئیسجمهور منتخب خود را بشنوند، انتظار دارند زبان او حامل تدبیر، آرامش، و باور به اصلاح باشد، نه واژگانی از جنس تهدید، هشدار یا نوعی بیپناهی در برابر ساختار قدرت جهانی. دکتر پزشکیان، پیش از آنکه یک سیاستمدار باشد، پزشکی است که سوگند خورده برای «تسکین درد» تلاش کند. این سوگند، وقتی در قامت رئیس دولت بروز مییابد، معنا و بُرد اجتماعی دوچندانی مییابد. اما وقتی او، به جای ارائه راهکارهای فعال، سیاست خارجی را به شکلی منفعلانه و در قالب جملاتی چون «آمد و زد، دوباره میآید میزند» ترسیم میکند، تصویر ارائهشده نه تنها اقتدار ملی را خدشهدار میسازد، بلکه روان جامعه را هم پریشان میکند. این سخنان بهویژه در شرایطی که بخشی از مردم نسبت به توان دیپلماسی کشور امید بستهاند، میتواند بهانهای برای یأس جمعی و احساس بیتفاوتی اجتماعی شود. خطر این وضعیت در درازمدت، کاهش مشارکت عمومی، تشدید مهاجرت نخبگان، و گسترش انزواطلبی اجتماعی خواهد بود. رئیسجمهور بهدرستی میداند که مسیر مذاکره، بهویژه با قدرتهایی چون ایالات متحده مسیر پرچالشی است. اما هنر سیاستورزی آن است که حتی سختترین موقعیتها با زبان قدرت و عزت روایت شود. مردم ایران نهتنها از شعارهای پوچ خستهاند، بلکه از روایتهایی که آنان را در موضع ضعف یا ترس قرار میدهد نیز دلزدهاند. در سیاستورزی امروز، زبان رهبر سیاسی باید برانگیزاننده اعتماد و مشارکت باشد؛ نه افزایشدهنده اضطراب. تفاوت زیادی وجود دارد میان گفتوگو برای حفظ منافع ملی با دست بالا، و تصویری که از یک گفتوگوی ناگزیر و از سر ترس ارائه میشود. مرز این دو را ادبیات سیاسی تعیین میکند، رأی مردم به پزشکیان، بیش از آنکه از روی شور سیاسی باشد، حاصل یک نوع امید به بازگشت عقلانیت و سلامت گفتار به دولت بود. در چنین شرایطی، سخنان نسنجیده حتی در لفافه صداقت، میتواند این اعتماد نوپا را مخدوش کند. دولتها از جنس پروژه نیستند، بلکه از جنس روایتاند. آنچه یک دولت را موفق یا شکستخورده میکند، گاهی نه آمار و شاخصها، که احساس مردم نسبت به آینده و جایگاهشان در آن آینده است. پزشکیان، که در مبارزات انتخاباتیاش بر شعار «صدای مردم بودن» تأکید میکرد، امروز باید بیش از پیش نسبت به لحن، زبان، و تأثیر کلماتش بر افکار عمومی حساس باشد. اگر سیاستورزی در ایران امروز معنا دارد، آن معنا بیشک در پرتو امید و شفافیت تعریف میشود. جامعهای که درگیر هزاران مشکل روزمره است، نمیپذیرد که زبان رئیسجمهورش نیز آغشته به هشدار و پیشبینی بحران باشد. از رئیسجمهور انتظار میرود در گفتار و رفتار، ناجی اعتماد عمومی باشد، نه ناقض آن. مردمی که پای صندوق آمدند تا تغییری ببینند، با تکرار هشدارهایی از جنس «حمله و تکرار ویرانی»، نه قانع میشوند، نه آرام. مردم از رئیسجمهور انتظار دارند که با هوشمندی، زبان دیپلماسی را بهکار بگیرد؛ نه اینکه وضعیت را با عباراتی چون "میخواهد بیاید بزند" به شکلی خطرناک و تهدیدآمیز توصیف کند. حتی اگر واقعیت بینالمللی تلخ باشد، زبان رئیسجمهور باید انرژیبخش، امیدوارکننده و مسئولانه باشد؛ نه ترویجکننده بیپناهی یا تن دادن به سرنوشت. تجربه دولتهای موفق در ایران و جهان نشان داده که مدیریت افکار عمومی، نیمی از حکمرانی است.