کد خبر: 53079 | صفحه ۱۱ | ایران و جهان | تاریخ: 05 مهر 1404
تناقضات رویکرد دولتمردان آمریکا در قبال ایران را بررسی شد؛
نوسان استراتژیک واشنگتن در قبال تهران
وزیر خارجه کابینه ترامپ از نزدیکترین چهرههای سیاسی در آمریکا به رژیم اسرائیل شناخته میشود، بسیاری در واشنگتن معتقدند که روبیو بیش و پیش از آنکه دربرابر ترامپ و آمریکا خود را مسئول بداند، در برابر «بنیامین نتانیاهو» و رژیم اسرائیل احساس مسئولیت میکند.
به گزارش خبرنگار سیاست خارجی ایرنا؛ رفتار سینوسی و نوسان استراتژیک در رویکرد سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران، گرچه تاریخچهای به قدمت ۵۰ سال دارد اما آنچه از ژانویه ۲۰۲۵ در عرصه دیپلماسی آمریکا و روابط با ایران تجربه شد، شاید شدیدترین این نوع نوسانات در ۵ دهه گذشته است. همزمان با روی کار آمدن دولت دوم «دونالد ترامپ» در واشنگتن، وی «استیو ویتکاف» یکی از دوستان و مشاوران خود و چهرهای نسبتا مهم را مسئول شماری از پروندههای مهم جهان از جمله پرونده ایران کرد و این در حالی بود که سکان وزارت امور خارجه خود را به «مارکو روبیو» از سناتورهای تندرو و از رقبای پیشین خود سپرده بود. در کنار تمام نقاط مشترک این دو، آنچه اما آنها را در منتهی علیه بُردار دیدگاهها در کاخ سفید قرار میداد؛ نگاه آنها به حل این پروندهها بود.
این تفاوت در رویکرد را گروهی از تحلیلگران گرچه با نگاهی بدبینانه به بازی در نقشهای «پلیس بد» و «پلیس خوب» تفسیر میکنند اما بر مبنای نگاهی فکتمحور میتوان گفت که از دیدگاه ویتکاف روابط با تهران میتوانست از گذر دیپلماسی و تعامل مشروط بگذرد اما نگاه روبیو همچنان در مدار فشار حداکثری و مهار به ویژه در پرونده ایران میچرخید.
مارکو روبیو، سناتور جمهوریخواه آمریکایی که پیش از این از مخالفان سرسخت توافق برجام بود؛ از همان روز نخست سوگند، مدعی شد که ایران مهمترین منبع بیثباتی در خاورمیانه است و به دلیل آنچه او «حمایت از تروریسم و کارنامه حقوق بشری» خواند هرگز نباید اجازه پیدا کند تا به سلاح هستهای دست یابد. او بارها و به تأکید و از هر تریبونی که در اختیار داشته اعلام کرده است که ایران نباید غنیسازی انجام دهد و ایالات متحده باید از همه ابزارها اعم از تحریمهای حداکثری تا حمله نظامی برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای و محدود کردن نفوذ منطقهای آن استفاده کند.
وزیر امور خارجه کنونی آمریکا، سال ۲۰۱۵ و در قامت نماینده، برجام را اشتباه راهبردی دولت باراک اوباما رئیسجمهور اسبق آمریکا، توصیف کرد، بارها به لوایح تحریمی ایران رای مثبت داد و سالهاست که از صریحترین سیاستمداران مخالف ایران در کنگره آمریکاست.
روبیو، از نزدیکترین چهرههای سیاسی در آمریکا به رژیم اسرائیل شناخته میشود، بسیاری در واشنگتن معتقدند که روبیو بیش و پیش از آنکه دربرابر ترامپ و آمریکا خود را مسئول بداند، در برابر «بنیامین نتانیاهو» و رژیم اسرائیل احساس مسئولیت دارد و به نظر میرسد یکی از اهرمهای پیشبرنده خواستههای نتانیاهو در آمریکا، وزیر امور خارجه لاتینیتبار ترامپ باشد.
بر همین اساس هم میتوان ریشههای ادعاهای ضد ایرانی وی درباره حضور منطقهای تهران را دریافت. روبیو معتقد است که ایران منبع بیثباتی منطقه است و این ادعا را در حضور نتانیاهو و در سفر به سرزمینهای اشغالی مورد تأکید قرار میدهد که «هیچ کشوری به اندازه ایران مسئول بیثباتی در خاورمیانه نیست. از سوریه تا یمن، ردپای تهران آشکار است.» تا از این رهگذر ابتدا تأیید تلآویو و سپس لابیهای صهیونیستی را در سنا، کنگره و کاخ سفید به دست آورد.
حضور قدرتمند نظامی در خاورمیانه، گرچه ایده تازهای نیست اما وزیر امور خارجه آمریکا بر آن تأکید ویژه دارد، همانگونه که استفاده از نیرو و سلاح نظامی را هم نه به عنوان گزینهای نهایی بلکه یکی از ابتداییترین راهحلهای چالشهای منطقه میداند.
روبیو پیرو دیدگاهی در ایالات متحده آمریکاست که مبنای نگاه خود را بیاعتمادی به جهان و اعتماد بیش از حد به خود میدانند، نگاهی که ایران را نه سرزمینی مستقل و محترم که مطیع و در دسترس میخواهد از این روست که توقف کامل غنیسازی؛ به عنوان دانش و توانی بومی را به عنوان پیششرط هر توافقی اعلام و از نظریه فشار حداکثری برای به زانو درآوردن اقتصاد ایران حمایت کرده و در نهایت زمانی که تهران تن به هیچ یک از این موارد نداد و تسلیم نشد، آمادگی برای حمله نظامی را در دستور کار قرار میدهد.
به کارگیری شمشیر دولبه فشار اقتصادی و تهدید نظامی علیه ایران که مبنای تفکر قدرتمحور ترامپ هم است، در برهه کنونی تنها یک هوادار در منطقه دارد و آن رژیم اسرائیل است. غرب آسیا و خاورمیانه گرچه در یک دهه گذشته تا حدودی از انزوای ایران و تهدید و تحریم تهران استقبال میکرد اما رفتار و اقدام رژیم اسرائیل، در نسلکشی در غزه، حمله به ایران و در نهایت حمله به قطر، کشورهای منطقه را به این نتیجه رساند که تداوم این نگاه آمریکا و غرب به ایران در بلندمدت موجب بیثباتی خواهد شد.
تمایل به دیپلماسی و مقصدی که دور است
«فرصت به دیپلماسی» را میتوان قطب مخالف، دیدگاه روبیو در آمریکا دانست؛ گرچه نوع، کیفیت و انگیزه دولت مردان آمریکا از مجال به دیپلماسی را بیش از هر چیز دیگری منافع واشنگتن تعیین میکند اما طرفداران این نگاه که فرصت و اعتماد به گفتوگو و مذاکره را بهترین مسیر حفظ منافع آمریکا میدانند؛ تعدادشان در دولت ترامپ با توجه به منطق قدرتمحور او کم است و ویتکاف را در نگاهی خوشبینانه میتوان نماینده این نگاه در دولت کنونی مستقر در کاخ سفید دانست.
آنچه در طول ماههای گذشته در سخنان و اقدامات ویتکاف مشخص شد، این بود که دستکم در پرونده ایران بر دیپلماسی تأکید بیشتری داشته و مدعی بوده است که نتیجه فشار حداکثری به واکنش بیشتر تهران خواهد انجامید. تأکید ویتکاف بر توافقهای مرحلهای به منظور حل مسئله هستهای ایران، یکی از مهمترین دلایل تداوم گفتوگوهای غیرمستقیم ایران و آمریکا در مسقط و رم بود و به نظر میرسید تاجر آمریکایی تا زمانی که در این دو مکان در حال گفتوگوست، موضوع را منطقی و قابل حل میداند اما به محض بازگشت به واشنگتن تحت تاثیر فشارهای جناح روبیو، دچار تردید میشود.
ویتکاف فشار بر ایران، خروج ترامپ از برجام و بازگشت تحریمها را نه تنها عامل توقف فعالیتهای هستهای ایران نمیدانست بلکه این عوامل را از مهمترین تقویتکنندههای گسترش فعالیتهای هستهای ارزیابی میکرد. او گرچه در برهههایی اظهارات متناقضی داشت اما میتوانست با توافقی که در آن حق غنیسازی ایران در چارچوب نظارت بینالمللی پذیرفته شده باشد، یکی از مهمترین پروندههای دولت ترامپ را بدون درگیری نظامی حل کرده و حتی از قدرت ایران برای حل دیگر پروندههای منطقهای و بینالمللی هم بهره برد اما دکترین روبیو و نتانیاهو بر این پتانسیل غلبه کرد و حمله نظامی به ایران ورق را برگرداند و سناریوها را تغییر داد.
امروز ویتکاف در مقام نماینده و فرستاده ویژه رئیسجمهور آمریکا به خاورمیانه ۱۰۰ روز پس از حمله نظامی رژیم اسرائیل و دولتش به ایران و در آستانه بازگشت تحریمهای شورای امنیت علیه ایران، بار دیگر از آمادگی برای مذاکره سخن گفته و تصریح کرده است «ما با ایرانیها صحبت میکنیم و تمایل داریم با آنان گفتگو کنیم، چرا نکنیم؟». او با ادعای اینکه «ایران در موقعیت دشواری قرار دارد» اعلام کرده است که مذاکرات احتمالی بیشتر حول محور راستیآزمایی در غنیسازی و اطمینان از عدم دستیابی ایران به سلاح هستهای خواهد بود.
«اسماعیل بقائی» سخنگو و «کاظم غریبآبادی» معاون حقوقی وزارت امور خارجه این اعلام آمادگی را فریب و تناقض آشکار دانستند؛ سخنگوی وزارت امور خارجه در این زمینه گفت: ادعای آمریکا مبنی بر تمایل به دیپلماسی چیزی جز فریب و تناقض آشکار نیست؛ نمیتوان همزمان کشوری را بمباران کرد و در عین حال به مذاکرات دیپلماتیک مشغول شد و از دیپلماسی سخن گفت.
با چنین توصیفاتی حتی اگر ویتکاف را نقطه مقابل روبیو فرض کنیم و معتقد به وجود دو قطب نسبتا متضاد در سیاست خارجی آمریکا هم باشیم، آنچه مسلم است نابودی اندک اعتماد موجود ایران به آمریکاست که پس از حمله به ایران آنهم در میانه مذاکرات به آتش کشیده است.
حال برای برخاستن ققنوس دیپلماسی از این آتش، ایالات متحده آمریکا ابتدا باید مشخص کند که در قبال ایران طرفدار کدام یک از دو نگاه موجود است؟ اگر به سیاق آنچه تاکنون رفته، لابیهای اسرائیل بر کاخ سفید حکمرانی کنند باید منتظر دور جدید ماجراجوییهای مشترک نتانیاهو-روبیو باشیم اما اگر محک هزینه-فایده مبنای اقدام در کاخ سفید قرار گیرد، ویتکاف باید با حداکثر توان خود برای جلب اعتماد از دست رفته ایران گام بردارد هرچند که واقعیت میدانی حکایت از آن دارد که در صورت بازگشت قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران که دلیل آن را باید در بالارفتن تروئیکای اروپایی و آمریکا از پلکان تشدید تنش خواند، بازگشت به نقطه پیش از پنجم مهرماه بسیار سخت خواهد بود.