سرمقاله
صفحات روزنامه
اخبار آنلاین
در روزگاری که تورم، افزایش هزینهها و دغدغههای معیشتی در صدر گفتوگوهای روزانهی خانوادهها قرار گرفته، شاید طبیعی بهنظر برسد که بسیاری از مردم در تلاش برای حفظ حداقلهای زندگی، به ناچار دست به حذف یا کاهش برخی هزینهها بزنند. اما وقتی این حذفها به کالاها و خدمات فرهنگی میرسد — از خرید کتاب و بلیت سینما گرفته تا ثبتنام در کلاسهای هنری یا سفرهای فرهنگی — موضوع دیگر تنها یک تصمیم اقتصادی نیست، بلکه به مسئلهای اجتماعی و فرهنگی تبدیل میشود که پیامدهای آن در درازمدت به مراتب عمیقتر از کاهش قدرت خرید است.
فرهنگ، برخلاف کالاهای مصرفی، فقط یک هزینهی اختیاری نیست؛ سرمایهای نرم و زیرساختی است که کیفیت زندگی را تعریف میکند. خانوادهای که فرزندانش کتاب نمیخوانند، موسیقی نمیشنوند، فیلم خوب نمیبینند و تجربهی حضور در فضاهای فرهنگی را ندارند، شاید در ظاهر از هزینههای اضافی کاسته باشد، اما در واقع از رشد فکری، خلاقیت و حتی آرامش روانی خود کاسته است. حذف کالاهای فرهنگی یعنی کاستن از فرصت گفتگو، تخیل و تفکر ؛ یعنی محدود کردن دنیای درونی انسانها در حصار نیازهای صرفاً مادی.
البته نمیتوان از خانوادهها انتظار داشت در شرایط دشوار اقتصادی، بیتفاوت به دخلوخرج باشند. اما در این میان، آنچه اهمیت دارد، نگاه ما به «فرهنگ» است. اگر فرهنگ را کالایی لوکس بدانیم، حذفش در دوران تنگنا منطقی بهنظر میرسد. اما اگر آن را یک نیاز ضروری و بخشی از سلامت اجتماعی تلقی کنیم، آنگاه باید برای حفظش در هر شرایطی راهی بیابیم. درست همانطور که در سختترین زمانها هم مردم برای خوراک و درمان خود برنامهریزی میکنند، فرهنگ نیز باید سهم خود را در بودجهی خانواده حفظ کند، هرچند کوچکتر از قبل.
شاید زمان آن رسیده که تعریف «کالای فرهنگی» را هم بازبینی کنیم. فرهنگ لزوماً در خرید گرانترین کتابها یا بلیت تئاتر خلاصه نمیشود. کتابخانههای عمومی، نمایشگاههای خیابانی، پویشهای کتابخوانی، تماشای فیلمهای باکیفیت در خانه، یا حتی گفتوگوهای خانوادگی دربارهی موضوعات فرهنگی، همه میتوانند جایگزینهایی کمهزینه و مؤثر باشند. خلاقیت در مصرف فرهنگی، میتواند همان چیزی باشد که خانوادهها را در روزهای دشوار از «فقر فرهنگی» دور نگه دارد.
در این میان، نهادهای فرهنگی و رسانهها نیز مسئولیتی جدی دارند. اگر مردم احساس کنند که فرهنگ فقط در قالب کالاهای گرانقیمت قابل دسترسی است، طبیعتاً از آن فاصله میگیرند. اما اگر امکان تجربهی فرهنگ را در شکلهای سادهتر و جمعیتر بیابند، پیوندشان با آن حفظ میشود. برگزاری برنامههای فرهنگی رایگان یا کمهزینه، تقویت کتابخانههای محلی، تولید محتوای باکیفیت در رسانههای عمومی و آموزش مهارتهای فرهنگی در مدارس، همگی میتوانند بخشی از این راهحل باشند.
حفظ فرهنگ در دوران دشوار، فقط وظیفهی دولتها یا نهادها نیست؛ هر خانواده، هر فرد و هر رسانهای میتواند سهمی در آن داشته باشد. شاید لازم باشد گاهی از خرید یک کالای غیرضروری صرفنظر کنیم تا سهم کوچکی برای کتاب، فیلم یا تجربهای فرهنگی باقی بماند. چون همانطور که بدن بدون تغذیه ضعیف میشود، جامعه نیز بدون فرهنگ فرسوده خواهد شد.
فرهنگ را نمیتوان به تعویق انداخت. درست در همان زمانی که فکر میکنیم «فعلاً وقتش نیست»، بیش از هر زمان به آن نیاز داریم.