سرمقاله

توصیه تغذیه‌ای یا عادی‌سازی بحران‌های اقتصادی در رسانه ملی؟ / امجد عبدی

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • تحول دیجیتال راه‌آهن؛ از هم‌افزایی با همراه اول تا تعریف شراکت راهبردی فناورانه
  • نخستین ارائه VoLTE در رومینگ بین‌الملل توسط همراه اول
  • فرانسه؛ سرزمین فرصت‌ ها، فرهنگ و آینده‌ ای نو برای مهاجران
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 57143  |  صفحه ۱  |  تاریخ: 26 آذر 1404
    توصیه تغذیه‌ای یا عادی‌سازی بحران‌های اقتصادی در رسانه ملی؟ / امجد عبدی

    پاسخ یک کارشناس در صداوسیما به پرسشی ساده درباره جایگزینی برنج با جو، فراتر از یک اظهار نظر تغذیه‌ای، حامل نشانه‌هایی از تغییر نگران‌کننده در گفتمان رسانه رسمی است؛ تغییری که به‌جای واکاوی ریشه‌های گرانی، جامعه را به پذیرش و تطبیق با فروکاستن سطح معیشت فرا می‌خواند. بخشی از گفت‌وگوی مجری تلویزیون و یک کارشناس درباره جایگزین کردن برنج با جو، آن‌هم در قاب تلویزیون، نمونه‌ای گویا از نحوه بازنمایی بحران‌های اقتصادی در رسانه‌ای است که قرار بوده صدای مردم و ناظر قدرت باشد. پرسش مجری و پاسخ کارشناس، به‌ظاهر بی‌حاشیه و کاربردی است، اما در لایه‌های پنهان خود نوعی سیاست‌گذاری نرم را بازتولید می‌کند؛ سیاستی که به‌جای مطالبه اصلاح ساختارها، شهروند را به تغییر عادت‌ها برای تحمل فشار دعوت می‌کند. نقطه عزیمت این گفت‌وگو، «گران شدن برنج» است؛ گزاره‌ای که بدون هیچ توضیحی پذیرفته می‌شود و از همان ابتدا، مسئله را از حوزه تصمیم‌گیری و مسئولیت خارج می‌کند. وقتی گرانی به‌عنوان یک واقعیت طبیعی مفروض گرفته می‌شود، دیگر نیازی به پرسش از سیاست‌های ارزی، کشاورزی، واردات، انحصار و ناکارآمدی نظارت نیست. رسانه در اینجا به‌جای طرح پرسش، نقش مُسکّن را ایفا می‌کند. سطح تحلیل ارائه‌شده از منظر تغذیه نیز قابل تأمل است. مقایسه ساده «ارزان‌تر بودن جو» با «کم‌ بودن غذاییت برنج و گندم» نه‌تنها تقلیل‌گرایانه است، بلکه علم تغذیه را به ابزاری برای توجیه تنگنای اقتصادی فرو می‌کاهد. امنیت غذایی تنها به وجود یک ماده جایگزین خلاصه نمی‌شود، بلکه دسترسی پایدار، کیفیت، تنوع و تناسب با الگوهای زیستی و فرهنگی از مؤلفه‌های اساسی آن است که در این گفت‌وگو کاملاً نادیده گرفته شده‌اند. بُعد اجتماعی این اظهارات از باقی موارد مهم‌تر است. چنین توصیه‌هایی در فضای عمومی، حامل پیامی ضمنی‌اند، پیامی که کاهش سطح مصرف و رفاه را اجتناب‌ناپذیر و حتی عقلانی می‌داند. این پیام به‌تدریج فقر را از یک وضعیت بحران‌زا به یک «شرایط جدید زندگی» بدل می‌کند که شهروند باید خود را با آن وفق دهد. در این چارچوب، مسئولیت از دوش سیاست‌گذار برداشته و بر شانه مردم گذاشته می‌شود. کاربرد واژه‌هایی مانند «رژیم لاغری» در متن یک بحران معیشتی، نشانه‌ای آشکار از گسست میان گفتمان رسمی و تجربه زیسته جامعه است. در شرایطی که حذف گوشت، لبنیات و حتی وعده‌های غذایی برای بسیاری از خانوارها به یک اجبار بدل شده، ارجاع به رژیم انتخابی، نوعی بی‌اعتنایی ناخواسته به واقعیت تلخ سفره مردم محسوب می‌شود. نقش رسانه ملی در چنین بزنگاه‌هایی، بیش از هر زمان دیگری حیاتی است. رسانه می‌تواند محل طرح پرسش‌های سخت، پیگیری پاسخ مسئولان و بازتاب صدای اقشار آسیب‌پذیر باشد. با این حال، این گفت‌وگو نشان می‌دهد که گاهی رسانه به بازتولید منطق سازگاری با بحران تن می‌دهد. نتیجه چنین رویکردی، فرسایش اعتماد عمومی است. مخاطبی که از رسانه انتظار روشنگری دارد با توصیه‌هایی مواجه می‌شود که به‌جای توضیح چرایی وضعیت، او را به تحمل آن فرا می‌خواند. تا زمانی که روایت رسمی از بحران اقتصادی، به نسخه‌های جایگزین برای کوچک‌شدن سفره محدود بماند و پرسش از ریشه‌ها به حاشیه رانده شود، چنین گفت‌وگوهایی نه راه‌حل، بلکه بخشی از مسئله خواهند بود؛ مسئله‌ای به نام عادی‌سازی بحران‌ها در زبان رسمی.