سرمقاله
صفحات روزنامه
اخبار آنلاین
حجم سوتفاهم و تنش حاکم بر روابط ایران و همسایگان عرب نه محدود به دوره جمهوری اسلامی و نه محدود به موضوع جزایر سه گانه می شود، بلکه ریشه تاریخی طولانی دارد. البته هرچه جلوتر رفته ایم این تقابل ابعاد تازه و پیچیده تر پیدا کرده است. علل و دلایل مختلفی برای عمیق تر شدنِ شکاف ایران و این همسایگان وجود داشته که در این یادداشت فرصت پرداختن به آنها و چرایی شکلگیری این دیوار بی اعتمادی نیست. در این مجال به بهانه تحول ناگهانی و گشایش روبه جلو در روابط ایران با عربستان و سایر کشورهای عربی، به یکی از علل این تحول از منظر عرب ها می پردازم. به گمانم در کنار همه عوامل دخیل در این تحول، می توان پوست اندازی نسلی حاکمان عرب را به عنوان عاملی جدی در این پوست اندازیِ سیاستی نام برد. حاکمان جوان عرب به خوبی به آفات حکمرانی مرسوم پدران خود پی برده اند. آنان در موارد متعددی نشان دادند که چندان علاقهای به ادامه دادن راه پدران خود ندارند. هرقدر پدرانشان نمونه رادیکال در حکمرانی سنتی بودند اینان اما در عبور از سنت به طور رادیکال عمل کردند. رویکرد اینان برخلاف رویکرد محافظه کارانه پدران، به شدت توسعه محور است. هر اقدامی را که مناسب توسعه می دانند هرقدر هم که خلاف سنت حکمرانی شان باشد بدون ذرهای محافظه کاری انجام می دهند.
در این سالیان کم سنت شکنی از حاکمان جوان و نوظهور عربها ندیدهایم. به قسمی در این رویکرد رادیکال و بی باک اند که از اتخاذ هیچ سیاست خلاف عرف و سنت واهمه ندارند. محمد بن سلمان از ابتدای حضور در قدرت به تدیج دست به نوعی رنسانس در ایدئولوژی وهابیت زد و در این مسیر هر نوع مخالفتی را هم در نطفه خفه کرد. نه به مخالفان داخلی رحم میکرد و نه در رفع موانع خارجی (به بهای هر تجدیدنظر سیاستی) تردید داشت. او نرخ رشد هشت و نیم درصدی را هدفگذاری کرده و در این مسیر نه تنها به رنسانس داخلی نیاز دارد بلکه به امنیت خارجی هم نیازمند است. بنابراین نیازمند اصلاح رابطه اش با ایران با پادرمیانی چین شد. چین نیز البته به اندازه کافی انگیزه لازم برای این پادرمیانی را دارد. اما حضور چین در این وسط منحصر به این دلایل نیست. به نظر من پای امر معنادار دیگری هم درمیان است. پس از بهار عربی مطالبات جدیدی به ادبیات عرب ها راه یافت. پاسخ به این مطالبات نیازمند تجدیدنظرهای جدی حاکمان عرب بود. اما حاکمان عرب برغم نزدیکی راهبردی به دولتهای غربی همواره از سایه دموکراسی غربی وحشت دارند. قطعاً برای چنین تجدیدنظری مدل حکمرانی سنتی آنان ظرفیت لازم را ندارد. در این میان مدل توسعه چینی شاید مطلوبترین مدل در دسترس آنان باشد. در این دهه بارها از پاره ای از تاجران و فعالان عرب شنیدهام که حکومت چین به علت ثبات رهبری و سیاستهایش مدلی بهتر از دموکراسی غربی است. بهترین مدل حکمرانی برای این دست حکومتها مدل تکنوکراسی چینی است. شاید به این هم فکر میکنند که با انتخاب مدل چین باتوجه به نرخ بالای تولید ناخالص ملی و سرانه درآمد هم رضایت شهروندانش را در پی دارد و هم از خطر تهدید دموکراسی غربی خود را میرهانند. تا کنون داده قابل اعتنایی وجود ندارد که اگر چنین مدلی به خوبی در این کشورها اجرا شود نشان دهد شهروندان آنان هوس دموکراسی به سرشان میزند! موقعیتی برعکس مختصات جامعه ایران؛ جامعهای با بیش از یکصد سال دموکراسی خواهی با استانداردهای بالا.
درواقع به گمانم هرقدر کشورهای عرب خلیج فارس در اتخاذ مدل چینی تردید ندارند اما پذیرش مدل توسعه منهای دموکراسی برای ایران تردیدآمیز است.