سرمقاله

آمریکا و خاورمیانه؛ وکالت موقت به چین ‪/‬ جلال خوش‌چهره

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • پارک کوهستان کرمانشاه کجاست؟ کرمانشاه زیر پای شما
  • بهترین روش یادگیری زبان کدام است؟
  • بهترین لپ تاپ دانشجویی
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 6949  |  صفحه ۱  |  تاریخ: 16 فروردین 1402
    آمریکا و خاورمیانه؛ وکالت موقت به چین ‪/‬ جلال خوش‌چهره

    به‌ طور طبیعی باید نگاه واقع بینانه‌ای به این تصور ساده اندیشانه داشت که ایالات متحده، خاورمیانه را به نفع رقابت با چین در اقیانوس هند و آرام و جنگ نیابتی‌اش با روسیه در اوکراین به دیگران واگذاشته است. بر‌عکس، برخی تحولات در حوزه ژئواکونومیک و ژئواستراتژیک در شرق - غرب آسیا و جنوب اروپا، خاورمیانه را همچنان در صدر توجهات ایالات متحده و بلکه متحدان اروپایی آن نگه داشته است. از این رو نمی‌‌توان خوش‌دلانه چنین تصور کرد که سرگرمی اتاق‌های فکر واشنگتن با جنگ اوکراین و مشغله‌هایش در شرق آسیا، غرب این قاره که خاورمیانه و به ویژه منطقه نفتی خلیج فارس را در بطن خود دارد، نزد آمریکاییان به حاشیه برده است. برخی نشانه‌ها در منطقه، ممکن است سبب این باور نزد ناظران شود که اکنون ابتکار عمل در مدیریت تحولات خاورمیانه در اختیار آمریکاییان و به ویژه متحد سنتی آن یعنی بریتانیا نیست. برعکس، آنها نه تنها در صحنه حضور دارند؛ بلکه با رصد رخدادها و تحولات در پی بهره‌گیری از فرصت‌‌‌سازی‌هایی هستند که درنهایت امکان محدود سازی چین و تقلیل قدرت روسیه را فراهم کند. با درک همین وضع است که پکن هشیارانه مفهوم گسترش حضور خود را در خاورمیانه «تعاون» با غرب و نه «تقابل» تعریف می‌کند. خاورمیانه و به ویژه منطقه نفتی خلیج فارس پس از تحریم‌های فرساینده غرب علیه روسیه در پی جنگ اوکراین، برجستگی خود را باردیگر به رخ جهانیان کشید. این دومین دفعه در تاریخ سیاسی جهان است که نفت‌وگاز خلیج فارس در اندازه یک متغیر تأثیر گذار در تحولات منطقه‌ای و جهانی، جایگاه خود را باز می‌یابد. دفعه نخست، جنگ اعراب و اسراییل در سال ۱۹۷۳ بود. حالا قطع صادرات نفت و گاز روسیه به اروپا این قاره پیر را به انرژی صادراتی خلیج فارس وابسته کرده است. درست در همین نقطه کانونی، رقابت و تنازع بقا میان اقتصاد چین و اروپا و به تبع آن جنگ پنهان پکن – واشنگتن، دراین‌حال جنگ فرساینده علیه روسیه نمود بیشتری می‌یابد. اگر قرار غرب بر محدود سازی چین است و این غول از بطری خارج شده برای بقای خود به نفت و گاز و گسترش نفوذ اقتصادی در منطقه محتاج است، چرا غرب به راحتی جاده را برای او صاف کند؟ قبول این وضع به معنای نشان دادن چراغ سبز به چشم بادامی‌ها برای تحقق ایده «یک جاده – یک کمربند» خواهد بود. در این صورت وارثان «مائوتسه‌تونگ» و «دنگ شیائوپینگ» ایده‌های بزرگشان را با کمترین هزینه محقق خواهند کرد. پرسش این است؛ چرا واشنگتن و متحدان غربی آن از ایده میانجیگرانه پکن برای تنش زدایی و عادی سازی روابط تهران – ریاض استقبال کرده‌اند؟ چرا پکن این اقدام را در خدمت به منافع غرب توصیف کرده و کوشیده است برخلاف گذشته، چهره‌ای نرم از خود در منازعات و مناقشه‌های منطقه‌ای به نمایش گذارد؛ آن‌هم در میانه معرکه‌ای که با غرب و ایالات متحده دارد؟ عادی شدن روابط تهران با پایتخت‌های کشورهای عرب جنوب خلیج فارس و به تبع آن خاورمیانه بیرون از سیاست عملگرایانه واشنگتن نیست. در این‌حال، نرمش دولت‌های منطقه به میانجیگری پکن، مفهوم جابه‌جایی هژمونیک قدرت‌های بزرگ در منطقه نخواهد بود تا وقتی که دولت‌های عربی امنیت خود را همچنان به حضور نظامی آمریکا گره زده‌اند. حدود تحمل واشنگتن و متحدان غربی آن در درازپایی پکن تا جایی است که حداقل فرصت‌ها -نه موقعیت‌های – برابر را برای طرف‌ها ایجاد کند. پس از آن منازعه جای خود را به قبول تعاون خواهد داد. شکل منازعه از یک‌سو به ماهیت رقابت ژئوپلتیک و ژئو استراتژیک واشنگتن با پکن مربوط خواهد بود. از سوی دیگر، ساخت و بافت خاورمیانه که شوربختانه، آرامش در آن مانند ابرهای زود گذر تابستانی است. ماهیت استقبال پایتخت‌های عربی از عادی سازی روابط با تهران از دو حال خارج نیست: انتخابی «استراتژیک» یا اقدامی «تاکتیکی» برای گذار از مرحله معلق کنونی. انتخاب نخست، چشم انداز امید بخش را نزد آحاد ملت‌های خاورمیانه ایجاد خواهد کرد. در این صورت، واشنگتن با چالش جدی در حفظ موقعیت هژمونیک خود در منطقه روبرو خواهد شد. اما در صورت «تاکتیک» بودن نزدیکی به تهران، نیات دولت‌های عربی را باید در مدیریت اوضاع و آنچه منطقه آبستن آن است، تفسیر و تحلیل کرد. تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در سال‌های اخیر به ویژه تجربه دو رخداد «بهار عربی» و جزر و مد سیاست‌های واشنگتن در قبال استقرار و ثبات دولت‌های عربی، آنان را بیش از همیشه نگران تحولاتی کرده که دیر یا زود با آن دست به گریبان خواهند شد. بنابراین اصلاح در قطب‌بندی‌های قدرت در جامعه بین المللی و حمایت از آن، می‌تواند گریزگاهی برای مصون شدن از آسیب‌هایی باشد که کیان نظام‌های سیاسی در خاورمیانه را تهدید می‌کند. نقطه کانونی و پاشنه آشیل رویکرد به شرق دولت‌های منطقه نیز همین مهم خواهد بود. به عبارت دیگر، واشنگتن و متحدان غربی آن، ممکن است از  عادی سازی روابط دولت‌های منطقه در خدمت به نگرش عملگرایانه‌ خود استقبال کنند، اما این فرصت را به عنوان یک موقعیت به چین و به تبع‌ آن‌ روسیه‌ هدیه‌ نخواهند کرد.‌ واشنگتن‌ خاورمیانه را نه به راحتی، بلکه حداقل تا تعیین تکلیف رقابت‌ها بر سر شکل‌گیری نظم یا نظام جهانی به حال خود رها نمی‌کند. خاورمیانه به لحاظ موقعیت ژئو استراتژیک و ژئواکونومیک خود، اکنون مرکز رقابت منازعه آمیز  واشنگتن است که از یک‌سو می‌خواهد چین را محدود کند و از سوی دیگر، روسیه را تا یک قدرت منطقه‌ای‌تقلیل‌ دهد. تا عادی شدن اوضاع در خاورمیانه، راه دشواری در پیش است.