سرمقاله
صفحات روزنامه
اخبار آنلاین
رهبری در ضیافت افطار مسئولان نظام از آنان خواستند که راهبرد انتخابات مشارکتی، رقابتی و سالم را فراهم کنند. بیان این راهبرد در شرایطی که فضای کشور در نتیجه یکدستی حاکمیت دچار رخوت، بن بست و سردرگمی شده معنای خاصی دارد. به گمانم حاکمیت تحت تاثیر تحلیلهای پایداریها پروژه خالص سازی و ناب سازی را به اجرا گذاشت. تصور می کردند که حضور به تعبیر آنان ناخالص ها و وجود نوتهای ناهماهنگ با پروژههای رادیکال آنان، علتالعلل شکست این پروژههاست. بنابراین دموکراسی را با ادعای احیای کارآمدی قربانی کردند. اما باخالص سازی حاکمیت نه تنها توفیقی حاصل نشد بلکه سرعت شکستها دوچندان شد. به نظرم اکنون دیگر بخش زیادی از جریان اصولگرا نیز این یکدستی در حاکمیت را هم به ضرر نظام و کارآمدی آن و هم باعث انشقاق و تضعیف حزب خودشان میدانند. بسیاری از نخبگان این جریان خواهان فراهم آوردن زمینه حضور سلایق مختلف جامعه در اداره کشور شدهاند. اکنون معلوم شد با یکدست سازی نه تنها کارآمدی به کف نیامد بلکه دقیقاً حذف چند صدایی به بی تفاوتی اکثریت ملت و خروج بخش نخبه جامعه از چرخه مدیریت جامعه و در نتیجه افت کارآمدی انجامید. پیشتر همیشه یادآور می شدیم که بین دو سناریوی انتخابات خوب با نتیجه نامطلوب حزبی و انتخابات بد با نتیجه مطلوب حزبی، گزینه اول به منافع ملی بیشتر کمک می کند. تجربه جمهوری اسلامی نیز این را نشان میدهد. ما هرگاه انتخابات خوب (مشارکتی) داشتیم در نتیجه آن کارآمدی ارتقاء پیدا کرد. با اینکه نظراً نمی توان اثبات کرد که در همه حال از صندوق رایِ رقابتی گزینه کارآمدتر خارج میشود اما گویا ترکیب نیروهای سیاسی در ایران گونهای است که عملاً و غالباً تا کنون نتیجه انتخابات رقابتی به نفع کارآمدی بوده است. در آستانه انتخابات گذشته جمله ای گفتم که حاشیه زیادی به پا کرد. پیش بینی کردم که در آن انتخابات اگر کسی ردصلاحیت هم نمیشد نتیجه انتخابات تغییر چندانی نمیکرد و توصیه میکردم که اینگونه شود و زمینه انتخابات مشارکتی فراهم شود. همچنان معتقدم اگر انتخابات ۱۴۰۰ رقابتیتر برگزار میشد و آقای رئیسی نیز پیروز میشد دولتی کارآمدتر از اکنون میداشت. دولت برآمده از انتخابات حداقلی اساساً اعتماد بنفس حل بحرانهای بزرگ را ندارد. به هر روی تجربه انتخابات حداقلی هیچ گاه به کارآمدی کمک نکرده. مردم همیشه از مشارکت بالا خاطره خوبی داشتند. به گمانم جمهوری ستیزان به همین علت سعی کردند ساختارها را طوری بههم بریزند و کشور را به جایی بکشانند که این انگاره درهم بشکند. یعنی مردم را از صندوق رای ناامید کنند. با کم اختیار کردنِ مناصبِ انتخابی و کند کردن تیغ نمایندگان مردم، ملت را از جمهوریت این نظام ناامید کنند. حتی پاره ای از نخبگان و روشنفگران نیز با چنین تحلیلی به این نتیجه رسیده بودند که با حاکمیت یکدست، موانعِ برساخته برطرف میشود و حاکمیت میتواند تصمیمات بزرگ بگیرد. اما انگار در عمل چنین نمی شود. عناصر دیگری درکار بودند که در این تحلیل ملاحظه نشده بودند. اکنون این سخن رهبری این امید را می دهد که پروژه خالصسازی/شخصیسازی میخواهد متوقف شود. اما این شورای نگهبان، وزارت کشور و دیگر دستگاههای نظارتی است که باید بجای تفسیر مقابل نص، به خود نص رجوع کنند و زمینه را برای یک انتخابات رقابتی فراهم کنند. البته این زمینه تنها با فراخ کردن دامنه تایید صلاحیتها فراهم نمیشود بلکه باید اقتدار به نهادهای انتخابی و نمایندگان ملت برگردد تا افق تغییر از صندوق رای دوباره متولد شود.مجلس کنونی باشأن تنزل یافتهاش و تیغ کند شدهاش هیچ جذابیتی برای حضورنخبگان و چهرههای تاثیرگذار و ملی را ندارد.