کد خبر: 9342 | صفحه ۱ | تاریخ: 01 خرداد 1402
خروجی گروه ۷ و سیگنال تازه برای احیای برجام / امین جمشیدزاده
رهبران کشورهای گروه۷ پس از اجلاس این گروه به میزبانی ژاپن بیانیه ای درباره برجام مخابره و منتشر کردند که خروجی در رسانه های غربی و اروپایی بازتاب وسیعی داشت که در این بیانیه آمده است: ما مجددا بر عزم آشکار خود مبنی بر اینکه ایران هرگز نباید سلاح هسته ای تولید کند تأکید می کنیم؛ ما عمدتا نگران تشدید مداوم برنامه هسته ای ایران هستیم، در بخش هایی از این بیانیه ادعا شده است برنامه هسته ای ایران هیچ توجیه غیر نظامی معتبری ندارد.
جوبایدن رئیس جمهوری ایالات متحده دو سال پیش در کنفرانس امنیتی مونیخ به میزبانی آلمان بیان کرده بود که امیدواریم فرصتی درباره توافق هسته ای ایران فراهم شود و از نزدیک با ایران همکاری کنیم که امانوئل مکرون رییس جمهور فرانسه صحبتهای ناتمام او را تکمیل کرد و اعلام کرد که باید با کمک شریکانمان به راه حل مناسبی در خصوص پرونده هستهای ایران دست پیدا کنیم که در ادامه و پایان بخش سخنان جمع حاضر در کنفرانس امنیتی مونیخ گفت که از اروپای واحد حمایت می کنیم و خواستار همکاری با اروپا برای مقابله با اقدامات روسیه هستیم چرا که روسیه به دموکراسی ما حمله می کند و پوتین به دنبال جلوگیری از اتحاد اروپا و آمریکاست و در این میانه چین هم سوءاستفاده میکند و رقابت ما با چین سخت و طولانی خواهد بود.
همزمان با ورود به اوایل قرن بیستم، اتمسفر نظام بین بین المللی به واسطه داشتن نگرش دولت هایی چون آلمان نازی و ژاپن در افزایش تصاعدی توازن نظامی-سیاسی و مدرنیزاسیون دچار دگردیسی،تحول و دگرگونی هایی شد.البته افزایش قدرت نظامی و به نوعی مسابقه تسلیحاتی،بویژه در حوزه نیروی دریایی و افزایش بودجه های اختصاص داده شده به تجهیز تسلیحات نشان دهنده بسط خرده سیستم نظامی در سپهر سیاست نظام بین الملل است.همین امر نه تنها باعث ثبات و امتداد دوران صلح مسلح۱۹۱۴-۱۸۱۵می شد،بلکه به نوعی قدرت های بزرگ اروپایی را با مطرح کردن سیاست جهانی خاص تحت عنوان قدرت جهانی (weltmacht) از سوی آلمانها و پارادوکس و تضاد بین منافع قدرتهای عمده اروپایی انگلستان، روسیه و فرانسه با سایر رقبا اتریش، مجارستان، آلمان، ایتالیا و شرق دور ژاپن وارد مرحله تازه ای می کرد که تالوگ و فضای نظام بین المللی اوایل قرن بیستم را حتی تا نیمههای آن،حتی پایان جنگ جهانی دوم تحت تأثیر قرار می داد. محیط نظام بین المللی بین سال ها و دهههای اول قرن بیستم تا شروع جنگ جهانی اول را می توان در دو بخش سیستم دلکسه و اتفاق مثلث خلاصه نمود که هرکدام از این بخشها در زیرمجموعه خود تحت عنوان کنشگران عمدی محیط سیستم بینالمللی در قالب خرده سیستمهای منطقهای اروپا، آفریقا، آسیا و خاورمیانه تحت تأثیر این دو دیدگاه به تعامل و کنش بین المللی پرداختند؛ اما با ورود به قرن بیست و یکم و پس از دو جنگ فاجعه بار که تلفات زیادی روی دست جامعه بین المللی گذاشت و در واقع شروع دوران جنگ سرد آن دو قطبی کووالانسی جای خویش را به یکه تازی ینگه دنیا به عنوان ارباب جهان داد و در این برهه ایالات متحده حوزه نفوذ خود را تا دل خاورمیانه و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و شمال آفریقا بسط و گسترش داد و عملا توازن قوا که در آن روسیه در یک طرف و آمریکا در روی دیگر این سکه ضرب شده سپهر سیاست نظام بینالملل بود عملا دچار واگرایی، یکجانبهگرایی و افراطیگری دولتمردان کاخ سفید کرد و آنها با همان سیاست یک بام و دو هوا و به اصطلاح ما ایرانیها چماق و هویج با دنیا و کشورهای جهان سوم که تحت سیطره آن ها نبودند رفتار می کردند؛ آمریکا در نوامبر۲۰۱۶ با انتخاب دونالد ترامپ دچار یک نوسان پاندولی و دگردیسی فرساینده شد و شانه راست گرایی بر گرده چپ مدرن قرار گرفت با خارج شدن آمریکای ترامپ در۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ از معاهده بین المللی برجام که بین ایران با ۱+۵ منعقد شد و استراتژی فشار حداکثری که در عمل و به اذعان جو بایدن رییس جمهور کنونی ایالات متحده یک راهبرد کور بود و سپس مداخله ترامپ با چین بر سر تایوان این واگرایی و گسست روز به روز وسعت یافت و در دوره جوبایدن از نوامبر ۲۰۲۰ هم با اینکه گفته می شد او با ترامپ در اصول و سیاست فاصله معناداری دارد ولی در عمل با اینکه بعضی پیمان های بین المللی نظیر معاهده آب و هوایی پاریس، آسمانهای باز و اجلاس گروه هفت و...که ترامپ از آنها خارج شده بود را دوباره احیا کرد و گفته می شد برجام نیز در دوره او احیاء می شود اما در سومین سال سکانداری او بر کاخ سفید هنوز برجام در کما است و تروریسم تمام قد اقتصادی ایالات متحده علیه ایران پابرجاست و با جنگ فرسایشی روسیه و اوکراین در یک سال و نیم گذشته این دامنه بیشتر شده و بارها با پاک کردن صورت مسأله ایران را متهم به همکاری نظامی پهپادی با روسیه در جنگ علیه اوکراین نشان داده اند که فرافکنی و سیاستی کور در ادامه مهندسی معکوس یکجانبهگرایانه بازمانده دوران دونالد ترامپ است و با این واگرایی سیاسی آمریکا با متحدانش او را بیش از پیش دچار اضمحلال کرده است و آن دموکراسی آمریکایی که روزگاری آن را به رخ نظام بین الملل می کشید دچار یک شیب سینوسی عمیق شده است و آمریکا یک به یک متحدان خویش را از دست می دهد و روزی روزگاری آمریکا را تنها می توان بر پرده نقره ای سینمای هالیوود برای تفنن و وقت گذرانی به نظاره نشست.