سرمقاله

اعتراضات استادان و دانشجویان / سیف الرضا شهابی

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • بسته تخفیفی ایرانسل به مناسبت روز مادر و روز پدر
  • ارائه بسته‌های ویژه همراه اول به‌مناسبت روز مادر
  • حضور همراه اول با مجموعه‌ای از سرویس‌های فناورانه در نمایشگاه تلکام 2024
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 27111  |  صفحه ۳ | جامعه  |  تاریخ: 09 اردیبهشت 1403
    کدام نواحی ایران در معرض خشکسالی شدید هستند؟
    کاهش ۱۱ درصدی بارش‌ها در دهه ۱۳۹۰-۱۴۰۰
    کارشناس محیط‌ زیست می‌گوید: در دهه ۱۳۹۰-۱۴۰۰ بارندگی ایران به طور متوسط  حدود ۱۱ درصد، آب‌های سطحی حدود ۴۴ درصد و آب‌های تجدیدپذیر حدود ۳۲ درصد کاهش یافته است. در دهه‌های اخیر میانگین دمای شهرهای اصلی ایران حدود ۰.۶ درجه سانتی‌گراد افزایش یافته است. پیش‌بینی‌ها تا ۱۴۱۵ بین ۰.۷ (در سناریوی متوسط) تا ۱ (در بدترین حالت) درجه افزایش دما را نشان می‌دهد.
    به گزارش خبرآنلاین، بارندگی‌های اخیر این پرسش را پر رنگ کرده است که از نظر بارش در چه وضعی هستیم؟ آیا خشکسالی تمام شده است؟
    مهدی زارع، کارشناس محیط‌ زیست، در این‌باره می‌گوید: خشکسالی هواشناسی یک نیروی محرکه طبیعی اصلی بیابان‌زایی است و به دلیل دوره‌های طولانی مدت کم بارش رخ می‌دهد. کمبود آب و همچنین استفاده بی رویه از منابع آبی، عمدتاً برای کشاورزی، تعادل آبی منفی و تغییر در پوشش گیاهی ایجاد می‌کند و بیابان‌زایی را تسریع می‌کند.
    او با بیان اینکه علی‌رغم اقدامات سیاسی مختلف در گذشته، بیابان‌زایی همچنان یک معضل جدی زیست‌محیطی در بسیاری از مناطق ایران است، ادامه می‌دهد: شاخص‌های خشکسالی و خشکی حاصل از داده‌های بلندمدت دما و بارندگی وقوع خشکسالی طولانی‌مدت در مناطق مختلف اقلیمی ایران را نشان می‌دهد. خشکسالی‌های شدید و فوق‌العاده شدید هواشناسی در دهه‌های اخیر با رشد سریع جمعیت، شور شدن خاک و مدیریت ضعیف منابع آب نیز به عنوان محرک‌های اصلی انسانی در نظر گرفته می‌شوند.
    این استاد پژوهشکده زلزله‌شناسی توضیح می‌دهد: درصد جمعیت روستایی در ایران رو به کاهش است و مناطق شهری به سرعت در حال رشد هستند. از دهه پنجاه شمسی، میزان استفاده از آب‌های زیرزمینی در ایران حدود ۴ برابر شده و میانگین کاهش سالانه سطح آب زیرزمینی حدود ۵۰ سانتی‌متر بوده است. بیابان‌زایی را نمی‌توان به طور کامل متوقف یا مدیریت کرد، اما می‌توان با اتخاذ برخی راهبردهای مدیریت پایدار زمین آن را کاهش داد.
    زارع با اشاره به اینکه رویدادهای طبیعی شدید مانند خشکسالی و سیلاب می‌تواند با تغییرات اقلیمی مرتبط باشد، می‌گوید: بررسی شاخص خشکسالی نشان داده است که روندی منفی به ویژه در فلات مرکزی با اقلیم خشک و نیمه خشک برقرار است. این روند منفی منجر به افزایش خشکی در آینده و بدتر شدن وضعیت خشکسالی شدید فعلی در مناطق خشک و نیمه خشک خواهد شد.
    او در پاسخ به این سوال که کدام نواحی ایران در معرض بیابان‌زایی هستند، ادامه می‌دهد: مردم فلات مرکزی ایران نسبت به سایر نقاط کشور در معرض خطر خشکسالی شدید و بیابان‌زایی هستند. افزایش مدت و شدت خشکسالی منجر به افزایش مهاجرت خواهد شد.
    زارع معتقد است: مشارکت سازمان‌های مردم نهاد محلی در تصمیم‌گیری‌های مدیریت آب برای دستیابی به مدیریت پایدار حوزه آبخیز، مطالعه بهترین روش‌های تأمین و ذخیره‌سازی آب و سامانه‌های آبیاری اصلاح‌شده برای افزایش بهره‌وری مصرف آب، انتخاب مدیران مناسب و چارچوب‌های مدیریتی مناسب در طرح‌های توسعه روستایی برای ایجاد بستر مناسب برای تسریع در روند مبارزه با بیابان‌زایی و توسعه برنامه‌های چند رشته‌ای برای ترکیب یافته‌های علمی مدرن با دانش بومی از روش‌هایی است که می‌توان در مدیریت خشکسالی به کار بست.
    استاد پژوهشگاه بین‌المللی زلزله‌شناسی و مهندسی زلزله اظهار می‌کند: در دهه ۱۳۹۰-۱۴۰۰ بارندگی ایران به طور متوسط حدود ۱۱ درصد، آب‌های سطحی حدود ۴۴ درصد و آب‌های تجدیدپذیر حدود ۳۲ درصد کاهش یافته است. در دهه‌های اخیر میانگین دمای شهرهای اصلی ایران حدود ۰.۶ درجه سانتی‌گراد افزایش یافته است. پیش‌بینی‌ها تا ۱۴۱۵ بین ۰.۷ (در سناریوی متوسط) تا ۱ (در بدترین حالت) درجه افزایش دما را نشان می‌دهد.
    او با بیان اینکه در ایران کاهش حدود ۱۵ درصدی بارش و از سوی دیگر افزایش تا حدود ۴.۵ درجه سانتی گراد در میانگین دمای ایران در هفت دهه آینده پیش‌بینی شده و اگر اقدامات فوری برای حل این مشکلات انجام نشود، وضعیت می‌تواند به زودی فاجعه‌بارتر شود، می‌گوید: آب تنها منبع طبیعی است که جایگزینی ندارد و نیاز به آن طاقت فرسا، ثابت و فوری است. رقابت برای دستیابی به منابع کمیاب آب، حداقل به صورت ناخودآگاه، می‌تواند افراد را به رفتارهای خودخواهانه، غیرهمکاری و حتی تهاجمی و خشونت‌آمیز سوق دهد. علاوه بر این، کمبود بارش ممکن است درآمد مردم را کاهش دهد، مثلاً در بخش کشاورزی، و بنابراین، اضطراب و استرس مرتبط می‌تواند مردم را به سمت خشونت سوق دهد.