کد خبر: 33707 | صفحه ۱ | تاریخ: 11 شهریور 1403
گفت و گویی منتشر نشده با محمد علی بهمنی شاعر و ترانه سرای بزرگ
از به دنیا آمدن در قطار تا اشتباه خواندن حبیب
ژوبین صفاری- فاطمه امین- نمایشگاه مطبوعات سال 95 بود من و همکارانم با ذوق و امید فراوانی که آن روزها در جامعه فراوان بود در غرفه روزنامه ابتکار میزبانی بسیاری از اهل فرهنگ، هنر و سیاست بر عهده گرفته بودیم. در یکی از این رفت و آمدها فاطمه امین الرعیا که در بخش فرهنگ و هنر روزنامه فعال بود از دور محمدعلی بهمنی را دید و به یک باره چشمانش برق زد و به سمت او رفت تا از او درخواست کند سری هم به غرفه ما بزند. استاد بهمنی با همان روی گشاده و چشم هایی که همواره می خندید آمد و کمی با هم گپ زدیم.
از او درخواست کردیم که گفت و گویی کوتاه داشته باشیم که ایشان پذیرفت و البته آن فایل صوتی ذخیره شد تا فردای آن روز در روزنامه منتشر شود. اما به یک باره همان شب یا شب بعد از آن برنامه دورهمی با حضور محمدعلی بهمنی پخش شد. برنامه ای که ظاهرا مصادف با حضور وی در تهران ( استاد بهمنی در بندرعباس زندگی می کرد) ضبط و از اتفاق خیلی زود پخش شده بود. نکته اما اینجا بود که سوالهای مهران مدیری و سوالهای ما به جز یکی که درباره مرحوم حبیب بود یکی از آب درآمد و پاسخ ها هم طبیعتا از زبان استاد بهمنی یکی بود.
فردای آن روز خیلی نا امید تصمیم گرفتیم که انتشار این مصاحبه را به وقت دیگری موکول کنیم. زمانی که البته هیچ وقت نیامد. بعدها انگار آنقدر درگیر گفت و گوهای پی در پی شدیم که به کل انتشار این گفت و گو را فراموش کردیم تا اینکه دو شب گذشته خبر فوت استاد بهمنی منتشر شد و من یادم آمد به آن گفت و گویی که حتی پیاده هم نشده بود. با سختی در میان گفت و گوهای تلگرامی ( که آن زمان فیلتر نبود) با خانم امین الرعایا آن فایل را پیدا کردم که در پایین می بینید.
واقعیت آن است که هیچ گاه در سابقه کاریام هیچ گفت و گویی را برای بعد از فوت عزیزی نگه نداشتم اما این بار به طور سهوی این اتفاق رخ داد. در این گفت و گو سعی کردم حرف های ایشان به طور کامل و بدون دخل و تصرفی ذکر شود. روح این بزرگمرد شعر و ادب گرامی باد
آقای بهمنی به عنوان سوال نخست مرحوم حبیب محبی ترانه ای از شما را خوانده به نام خرچنگ های مردابی که از اتفاق طرفدار زیادی هم دارد اما قسیمتی از شعر را ایشان اشتباه خواند جایی که باید می خوانده کمالِ دار را برای منِ کمال پرست می خواند کمالدار را برای من کمال پرست. آیا تا به حال در این خصوص به ایشان چیز گفتید؟
واقعیت این است که در جشنواره موسیقی سال پیش مرحوم حبیب در تالار وحدت من را دید و گفت همه میگویند من این قسمت ترانه خرچنگ های مردابی را غلط خواندم ( کمالِ دار را کمالدار خواند) و من در پاسخ گفتم که خب آن را عوض میکردی و خب مرحوم حبیب که خدایش رحمت کند در پاسخ گفت آخه همه این ترانه را به همین شکل بلد هستن و سخت بتوانیم تغییر دهیم. هر چند قولی برای تغییر هم نداد اما عمرش هم به دنیا نبود. در هر حال این موضوع تمام شد و این ترانه هم به این شکل باقی ماند.
آقای بهمنی آن طور که شنیدیم شما در قطار به دنیا آمدید ماجرا چیست؟
به یک شکلی قطار در من به دنیا آمد ( می خندد) البته من که طبیعتا چیزی از ماجرا به یاد ندارم اما ظاهراً برادرم در دزفول بیمار میشود و من هم دو ماه تا به دنیا آمدن فاصله داشتم و خانواده هم از این فرصت استفاده میکنند تا به عیادتش بروند. این است که در قطار بهدنیا آمدم و در شناسنامهام درج شد «متولد دزفول»، چون دایی من در ثبت احوال آن منطقه بود، شناسنامهام را همان زمان میگیرد. البته زیاد آنجا نبودم، همان زمان ۱۰ روز یا یکماه را در آنجا سپری کردیم، در اصل تهرانی هستیم و لی هم اکنون بندرعباس زندگی می کنم.
یک جایی گفته بودید اگر حافظ در زمانه امروز زندگی می کردید غزل پست مدرن می گفت؟
هنوز هم بر این باورم و علاوه بر پست مدرن انواع و اقسام دیگر فرم شعری را می سرود. برای اینکه شکل های شعری به محیط و زمانه انسان بر میگردد. از کجا معلوم که اگر حافظ بزرگ همچنان سایه اش بالای سرمان بود و هم نفس بودیم شعر به گونه امروز نمی گفت؟ چرا نباید به یک شکل معاصرتر روزگار خود بیندیشد. کسی که در زمانه خودش به گونهای شعر سروده که هم چنان تازه است چرا برای نسل های بعدی معاصرتر نباشد.
حرف من با بچههایی که علاقمند به این شکل شعری هستند این است که همچنان که گذشتگان برای ما امروز چنین میراث شعری بزرگی به جا گذاشتند وظیفهی این نسل هم آن است که میراث تازهای برای نسل آینده به جا بگذارد. اگر بخواهد همان چیزی را بگوید که بافتار و ساختار و معنای آن همان باشد که گذشتگان سوده اند که آثار همان ها وجود دارد. چه نیاز به خلق دوباره آن. بنابراین باید پرسید که این نسل قرار است چه کار کند؟
شکل های شعری فرصتهایی برای استفاده شعری است برای بعضیها در استفاده از آن ضعف هایی وجود دارد که اگر حافظ بود خیالمان راحت بود که این ضعف ها را هم ندارد.
به نظرتان در نسل امروز شاعران هستند که بتوانیم به آن ها لقب حافظهای پست مدرن را بدهیم؟
این باور یقینی من است که فرزندان امروز که به هر دلیلی شنیده هم نمی شوند که یا به دلیل آن است که دلشان نمی خواهد درگیر هیاهوهای مرسوم شوند و یا در شهرستان های گمنام زندگی می کنند و فرصت های کمتری دارند آنقدر در غزل معاصر پیشرفت دارند که دلخوشی من این است که در دورهای زندگی می کنم که جوان تر ها آینده را می سازند.
نسل ما در قالب ها و فرم های تکراری غزل گیر کردند و همتی برای تغییر نکرد اما به نسل جدید بسیار امیدوارم.