سرمقاله

کریدور زنگزور؛ بازی بزرگ ژئوپلیتیکی علیه ایران / سعید پای بند

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • فراخوان عمومی توسعه‌دهنده و پشتیبان سامانه آرشیو الکترونیک و دیجیتال‌سازی اسناد
  • حضور همراه اول با سبدی از سرویس‌های هوشمند در جیتکس 2025
  • ایران رکورد تولید نفت را پس از جنگ ۱۲ روزه جابه‌جا کرد
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 50522  |  صفحه ۱۱ | ایران و جهان  |  تاریخ: 19 مرداد 1404
    واقعیت‌های مناقشه با ایران که ترامپ نادیده می‌گیرد
    پیش‌شرط‌های توافق پایدار با تهران
    «موفقیت، نیازمند آن است که واشنگتن از این خیال که فشار به‌تنهایی منجر به تسلیم می‌شود، دست بکشد و واقعیت پیچیده‌تر را بپذیرد: توافق‌های پایدار، نیازمند مصالحه دوجانبه‌اند. ممکن است این کار از نظر سیاسی در آمریکا دشوار باشد، اما تنها مسیر واقع‌بینانه برای مدیریت یکی از مهم‌ترین روابط در سیاست بین‌الملل معاصر است.»
    به گزارش سیاست خارجی ایرنا، وب‌سایت تحلیلی سیاسی The American Conservative مستقر در ایالات متحده که رویکردی محافظه‌کارانه اما منتقد جریان اصلی نئومحافظه‌کار دارد در تازه ترین نوشتار به سراغ انتقاد از سیاست فشار حداکثری دولت دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده در قبال ایران رفته و می‌نویسد:
    رویکرد کنونی حاکم بر روابط ایالات متحده با ایران، نماد تنش همیشگی میان آرمان‌گرایی و محدودیت‌های واقع‌گرایانه‌ای است که مدت‌هاست سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه را شکل داده‌اند. با مشاهده کمپین جدید «فشار حداکثری» دولت ترامپ در کنار تلاش‌های دیپلماتیک همزمان در قبال ایران، بار دیگر به یاد می‌آوریم که واقعیت‌های ژئوپلیتیکی اغلب بر ترجیحات ایدئولوژیک غلبه دارند.
    تناقض آشکار در رویکرد دونالد ترامپ، ترکیب تحریم‌های شدید با مذاکرات مستقیم، بیانگر درک نادرست از چگونگی عملکرد مؤثر دیپلماسی قهری است.
    مذاکرات اخیر میان آمریکا و ایران که از آوریل ۲۰۲۵ آغاز شد، پس از ارسال نامه ترامپ به رهبر ایران، همزمان با بازگرداندن سیاست فشار حداکثری رخ داد. این مسیر دوگانه، باور کهنه آمریکا را نشان می‌دهد که تصور می‌کند تنبیه اقتصادی می‌تواند زمینه را برای پیشرفت دیپلماتیک فراهم کند.
    اما تاریخ چیز دیگری را نشان می‌دهد: برجام دقیقاً به این دلیل موفق بود که در ازای محدودیت‌های هسته‌ای، کاهش ملموس تحریم‌ها را برای ایران فراهم کرد. حفظ فشار حداکثری در حالی‌که خواستار امتیازات هسته‌ای هستید، انگیزه‌های وارونه‌ای ایجاد می‌کند که پایبندی ایران را کاهش می‌دهد، نه افزایش.
    بمباران سایت‌های هسته‌ای ایران توسط آمریکا در ژوئن ۲۰۲۵، تشدید خطرناک تنش است که اساساً چشم‌انداز حل و فصل بحران از طریق مذاکره را تضعیف می‌کند. اقدام نظامی علیه تأسیسات هسته‌ای ایران، فارغ از توجیهات تاکتیکی، این پیام را می‌رساند که واشنگتن، ایران را بیشتر از منظر تهدید امنیتی می‌بیند تا یک شریک بالقوه در دیپلماسی.
    این رویکرد نظامی‌گرایانه، بازتاب گرایش گسترده‌تر آمریکاست که به‌جای دیپلماسی، از زور به‌عنوان ابزار اصلی استفاده می‌کند. حمله نظامی نه‌تنها اهرم مذاکرات را ایجاد نمی‌کند، بلکه مواضع طرفین را سخت‌تر کرده و دستیابی به مصالحه‌ای آبرومند را دشوارتر می‌سازد.
    وضعیت رابطه اسرائیل–ایران لایه‌ای دیگر از پیچیدگی به مسئله می‌افزاید که سیاستگذاران آمریکایی به‌طور مداوم آن را دست‌کم می‌گیرند. اعلام آتش‌بس میان ایران و اسرائیل از سوی ترامپ، حاکی از درک این نکته است که نمی‌توان مناقشات منطقه‌ای را از روابط دوجانبه ایران و آمریکا جدا کرد. با این حال، سیاست آمریکا همچنان همبستگی با متحدان را بر انسجام راهبردی ترجیح می‌دهد.
    یک رویکرد واقع‌گرایانه واقعی باید بپذیرد که منافع اسرائیل و آمریکا در قبال ایران، با وجود همپوشانی، یکسان نیستند. نگرانی‌های وجودی اسرائیل درباره نفوذ منطقه‌ای ایران، ممکن است با منافع آمریکا در ثبات منطقه‌ای و عدم اشاعه سلاح هسته‌ای در تعارض باشد. مدیریت این تنش، مستلزم پذیرش این واقعیت است که حمایت بی‌چون‌وچرا از مواضع اسرائیل، الزاماً به نفع اهداف راهبردی آمریکا نیست.
    فرصت و خطر در کنار یکدیگر قرار دارند. تمایل هر دو طرف برای گفت‌وگوی مستقیم، علی‌رغم تنش‌ها، نشان می‌دهد که مسیر دیپلماتیک همچنان باز است. با این حال، تشدید هم‌زمان فشارهای نظامی و اقتصادی، جریان‌هایی متضاد ایجاد می‌کند که ممکن است پیشرفت دیپلماتیک را خنثی سازد.
    موفقیت، نیازمند آن است که واشنگتن از این خیال که فشار به‌تنهایی منجر به تسلیم می‌شود، دست بکشد و واقعیت پیچیده‌تر را بپذیرد: توافق‌های پایدار، نیازمند مصالحه دوجانبه‌اند. ممکن است این کار از نظر سیاسی در آمریکا دشوار باشد، اما تنها مسیر واقع‌بینانه برای مدیریت یکی از مهم‌ترین روابط در سیاست بین‌الملل معاصر است.