سرمقاله

پیام صلح از مسکو، هشدار جنگ از وین / سعید پای بند

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • تابلوهای تبلیغاتی مدرن که مشتری را به فروشگاه می ‌کشانند.
  • شرایط و قوانین ازدواج با اتباع خارجی
  • فروش قطعات لودر داخلی وارداتی
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 54755  |  صفحه ۴ | فرهنگ و هنر  |  تاریخ: 04 آبان 1404
    رمان ناتوان اثر لورن رابرتس ترجمه لیلا رعیت انتشارات آذرگون
    مدت زمان طولانی نیست که مجموعه پنج جلدی رمان ناتوان اثر لورن رابرتس ابتدا در آمریکا و بعد در سراسر دنیا به انتشاررسیده، بااین‏حال ظرف همین مدت زمان کوتاه توانسته نظر بسیاری از مخاطبین را به خود جلب کند. کتاب خیلی زود در فهرست پرفروشترین‏های نیویورک تایمز قرارگرفت و در صف انتظار تبدیل شدن به فیلم قرارگرفت. رمانی که اولین اثر نویسنده جوان خودش است. لورن رابرتس در سن هجده سالگی برای نوشتن اولین جلد آن دست به قلم شد و در بیست و سه سالگی نگارش پنجمین جلدش را به پایان رساند.
    اما ماجرا چیست؟ چرا جلدهای قطور این رمان فانتزی عاشقانه نتوانست مانع جذب مخاطب خود شود؟
    داستان از سرزمین‏های دوردست شروع می‏شود. جایی که انسان‏ها با اندکی تفاوت از عالم ما حیات دارند. حدود سه دهه پیش در کشوری ناشناس بیماری به نام طاعون، متفاوت از طاعون دنیای ما، شایع شد و عده زیادی را به کام هلاکت خود کشاند. بااین‏حال تعدادی از مردم توانستند جان سالم به در ببرند و جمعیت سرزمین را حفظ کنند. راه بقاء هم آن بود که خود را به نیرویی خاص و فرابشری مجهزکنند. یکی توانایی غیب شدن و پدیدارشدن پیداکرد، دیگری خود را از قالب انسانی درمی‏آورد و به شکل گرگ و ببر و شغال هویدامی‏شد، بعدی اجسام را در هوا معلق نگاه می‏داشت، و به همین ترتیب.
    دراین میان، بودند افرادی که نتوانستند هیچ نیروی خاصی پیداکنند، بااین‏حال زنده ماندند. آنها «معمولی» هستند. شاید معمولی بودن در هرجایی از دنیا کاملاً عادی باشد، اما به حکم پادشاه در این سرزمین معمولی‏ها محکوم به تبعیدند و اگر بخواهند میان توانمندان زندگی کنند اعدام می‏شوند. هرکس که بخواهد در خانه خود به یک معمولی پناه بدهد هم به همین سرنوشت دچارمی‏شود.
    شخصیت اصلی رمان هم یکی از همین معمولی‏هاست. دختری هجده ساله، یتیم و زاغه‏نشین به نام پایدن که به هر لطایف‏الحیلی است راز مخوف معمولی بودن خود را پشت نقابی ساختگی پنهان کرده و لابلای خرابه‏ها و زاغه‏ها با دزدی و گرسنگی روزگار می‏گذراند.
    کمی صبرمی‏کنم تا اینکه مطمئن می‏شوم دیگر عطسه‏ای در کار نیست تا نگهبانانی که دوروبر مخفیگاهم کمین کرده‏اند را خبرکند. بعد دستم را روی دیوار چرکی می‏گذارم که پشتم را به آن تکیه داده‏ام. پاهایم روی زمین جاگیر شده. نفسی عمیق می‏کشم، بازهم دوده مشامم را پرمی‏کند و من را به مرز خفگی می‏رساند. بعد صعودم را آغازمی‏کنم. پاهایم مثل بینی‏ام می‏سوزد، بااین‏حال به پیچ و تاب دادن بدنم ادامه می‎دهم درحالی‏که همچنان مراقبم عطسه نکنم.
    دختر دردوران کودکی مادر معمولی‏اش را از دست داده. پدرش هم که توانایی شفابخشی داشته به جرم کمک به معمولی‏ها به دست پادشاه کشته شده. پایدن به طوری کاملاً تصادفی در برخوردی غیرمنتظره روبروی شاهزاده کای قرارمی‏گیرد. کای از دوران کودکی تحت تعلیم‏های پدر، انواع شکنجه و قتل را یادگرفته و مامور کشتن معمولی‏هاست.
    کای و پایدن برای شرکت در مسابقه‏ای مهم انتخاب می‏شوند و به همین دلیل، آن دیدار کاملاً تصادفی به درکنار هم بودن‏های طولانی تبدیل می‏شود. پایدن از هنگام مرگ پدر، کینه پادشاه را در دل داشته و حاضر است برای خونخواهی او دست به هرکاری بزند. کای هم به حکم پدر پادشاه خود مامور کشتن معمولی‏هاست. هرچند پایدن توانسته معمولی بودن خود را از او پنهان کند.
    یکی از امتیازات این رمان جذاب و پرکشش، کلیشه‏ای نبودن شخصیت‏های داستان است. در اینجا دختر فقیر و یتیم روبروی پسر شاهزاده توانمند قرارمی‏گیرد. اما دختر به هیچ عنوان خیال ندارد دل به عشقی سیندرلایی بسپارد. پایدن با وجود گذراندن یک زندگی سخت، هرگز تن به این ناتوانی تحمیلی نداده. او خود را مجهز به انواع توانایی‏های ذهنی و مهارت‏های مبارزه‏ای، ازجمله مشت‏زنی و تیراندازی کرده است. تمام وجود این دختر، او را به یک سو هدایت می‏کند: انتقام خون پدر.
    حال تکلیف کای چیست؟ او از سوی پدر حکم کشتن معمولی‏ها را دارد. اما این معمولی که اصرار به پنهان کردن راز خود دارد در دل او ریشه دوانده. کای بیشتر از قلب خود دستور می‏گیرد تا مغز.
    کتم همچنان روی شانه‏هایش آویزان است. آب از صورت و موهایش می‏چکد. قطرات درشت باران روی مژگانش نشسته و آرایشش به طورکلی برهم خورده است. دانه‏های آب شریک کک‏ومک‏های روی بینی‏اش شده، شریک هر بیست و هشت‏تایشان شده. باران شدید سنگفرش‏های زیر پایمان را پر از آب کرده، آب را تا استخوان پایمان حس می‏کنیم.
    رمان ناتوان به تازگی به قلم لیلا رعیت ترجمه شده و توسط نشر آذرگون به انتشار رسیده است. متن اصلی فاخر و شیواست و این ترجمه همتای قلم اصلی است. چهارجلد دیگر این رمان به نام‏های بی‏پروا، قدرتمند، بی‏باک و بیمناک توسط همین نشر به قلم شیوای پریسا رجوند ترجمه و همگی از نشر آذرگون منتشر شده‏اند. نشر آذرگون این مجموعه را با کیفیت بالای ترجمه و ویرایش و پایینترین قیمت موجود در بازار برای مخاطبین خود فراهم کرده است.