سرمقاله

گنجی که باید قدرش را بدانیم ‪/‬ آرین احمدی

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • اعلام تعرفه‌های تخفیفی ایرانسل ویژه حج
  • آغاز نمایشگاه ایران اکسپو ۲۰۲۴ با حضور ایرانسل
  • گام بلند برای جهش تولید با برات الکترونیک/ سککوک ابزار موثر زنجیره تامین مالی
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 10207  |  صفحه ۱  |  تاریخ: 18 خرداد 1402
    گنجی که باید قدرش را بدانیم ‪/‬ آرین احمدی

    در سفری که اخیرا به استان زیبای مازنداران داشتم با مواردی مواجه شدم که احساس کردم بهتر است همانند اهالی فیلم و سینما در چند سکانس آن ها را به صورت سینمایی بیان کنم. همانطور که می دانیم استان مازنداران با وجود دریای خزر، جنگل های پهناور و طبیعت زیبایش و همچنین مردمان خونگرم و میهمان نوازش یکی از قطب های مهم گردشگری در ایران به شمار می رود، استانی که اگر بیشتر روی آن تمرکز شود می‌تواند به یکی از قطب های بزرگ گردشگری جهان نیز بدل شود و امید است مسئولان ذیربط با در نظر گرفتن پتانسیل‌های بسیار بالای این استان اقدامات بسیار موثر تری در جهت این مهم به عمل آورند. سکانس اول - با زمین‌های کشاورزی مواجه شدم که توسط صاحبانشان خشاکانده و جهت فروش برای ساختن ویلا و آپارتمان قطعه بندی شدند، جالب‌تر آن که بسیاری از این زمین‌ها در مناطق دوردست و غیر قابل رویت نبودند بلکه بعضا در نزدیکی دهیاری ها واقع شده بودند و همین امر باعث تعجب فراوان من بود چرا که با وجود نزدیکی این زمین‌ها به دهیاری‌ها باز هم صاحبانشان توانسته‌اند آنها را خشک کرده و قطعه بندی کنند. سکانس دوم - کارگاه‌های تولید زغال در روستاها و در مجاورت خانه‌های روستایی و مزارع، نظرم از دو وجه جلب کرد؛ اول آنکه این میزان چوب آیا به صورت قانونی دراختیارشان قرار داده شده است و دوم آن که اهالی روستا و خانه های مجاور به چه میزان در مجاورت گازهای حاصل از سوختن چوب و تولید زغال قرار دارند و آیا وجود این کارگاه ها قانونی و با مجوز است؟ و اگر قانونی است چگونه و با چه تدبیری مجوز تاسیسشان در مجاورت خانه‌های روستایی داده شده است؟ و اگر هم قانونی نیستند چرا با وجود نزدیکی آنها به مراکز قانونی آن روستا همچنان فعالیت می کنند؟ سکانس سوم - وجود فراوان بنگاهای معاملات ملکی نظر هر بیننده ای را به خود جلب می کند، به جرات می توان گفت در برخی از مناطق هیچ مغازه ای جز بنگاه معاملات ملکی که به صورت انبوه در کنار یکدیگر قرار گرفته اند مشاهده نمی شود! سکانس چهارم - در یکی دو ساحل در کمال تعجب با زنجیری مواجه شدم که جلوی ورودی ساحل بسته شده بود و از ورود مردم جلوگیری می کردند و بابت افراد پیاده هم مبلغ سی هزار تومان بدون آنکه کوچک‌ترین خدماتی ارائه دهند دریافت می‌کردند و در پاسخ به شکایت مردم می گفتند این خواست پیمانکار است که ساحل را اجاره کرده است، البته من دقیقا متوجه منظورشان از پیمانکار ساحل نشدم‌! سکانس پنجم - و همچنان وجود زباله های فراوان در جنگل و ساحل‌ها و کیسه های رقصان در باد که مجال هیچ سخنی جز ابراز تاسف را برای انسان باقی نمی گذارد ، که البته در کنار این که به نظر می رسد باید در این زمینه کار فرهنگی بیشتری صورت پذیرد بهتر است شهرداری ها هم سطل های زباله بیشتری را چه در جنگل ها و چه در ساحل ها تعبیه نمایند. البته این فیلم سکانس های بیشتری هم داشت که باید به طور مفصل در آینده به آن ها پرداخت.