سرمقاله

اقتدار شورای رقابت در هاله‌ای از ابهام ‪/‬ کیکاوس پورایوبی

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • اعلام جزییات بسته‌های رومینگی همراه اول ویژه عرفه تا اربعین بسته‌های رومینگ همراه اول ویژه ایام عرفه تا اربعین، برای استفاده در کشور عراق اعلام شد.
  • فعال‌سازی بسته اینترنت رایگان ایرانسل ویژه انتخابات
  • تماشا و پیش‌بینی مسابقات یورو ۲۰۲۴ از لنز ایرانسل
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 10360  |  صفحه ۴ | فرهنگ و هنر  |  تاریخ: 21 خرداد 1402
    ساترا با فرضیه‌ای اشتباه همه را محکوم می‌کند
    «رهایم کن» قصه جدال بر سر زندگی
    شهرام شاه حسینی در تنها مصاحبه خود درباره سریال «رهایم کن» در کافه خبر خبرآنلاین از چرایی و چگونگی ساخت این سریال در دهه پنجاه، مهندسی کاراکترها، داستانک های کوتاه که مانند موتیف کلیت داستان را روایت می کرد سخن گفت. شاه حسینی همچنین در بخش دیگری از صحبت های خود به صراحت درباره ساترا و دخالت های گاه و بی گاه آن در حوزه سریال سازی صحبت کرد و تاکید داشت ساترا معمولا فرضیه ای را ترسیم می کند و با همان اشتباه همه را محکوم می کند.
    مخاطب در نگاه اول و در مواجهه با سریال «رهایم کن» فکر می کند که قرار است بیننده یک داستان مثلث عشقی باشد. اما روایت داستانک های فرعی در لایه های دیگر این سریال، مانند نشان دادن مسائل سیاسی دهه ۵۰، اهمیت در روابط خانواده و تلاش برای حفظ کیان آن توسط شخصیتی مثل «حاتم» و بسیاری از ریزه کاری ها در فیلمنامه مانند شخصیت پردازی کاراکترها، طراحی صحنه و غیره از نکات قابل توجه در این سریال است که داستانی به اندازه و لازم را روایت می کند. برای آغاز «رهاین کن» دقیقا چه مقطعی از تاریخ معاصر ایران را تعریف می کند؟
    شهرام شاه حسینی کارگردان سریال «رهایم کن»: با توجه به کدهایی که در سریال وجود دارد داستان مربوط به دهه ۵۰ خورشیدی و اواسط این دهه است. قبل از اینکه ادامه بدهم از شما به عنوان مخاطبِ این سریال سئوال می کنم که آیا این فیلم از خط قرمزها عبور کرده یا خیر؟
    شاید به نظر آید که در بحث پرداخت به درگیری های سیاسی دهه ۵۰ از خط قرمزها عبور شده است.
    برای موردی که شما گفتید بهتر است که بررسی شود میزان پرداخت به این موضوع در سریال «رهایم کن» تا چه اندازه است؟ آیا قرار بوده از آغاز یک سریال سیاسی بسازیم یا اینکه سیاست هم در این برهه از تاریخی که در سریال مطرح می شود؛ بخشی از روایت و کمک کننده برای پیشبرد داستان است؟ ضمن اینکه «رهایم کن» یک داستان زندگی مانند دیگر داستان های آدم ها در این دینا است که در آن هم عشق، هم خیر و هم شر وجود دارد. درست مثل زندگی من و شما و دیگران. و خب همه داستان های زندگی هم بالاخره در یک مقطع زمانی می گذرد. «رهایم کن» هم در دهه ۵۰ می گذرد که وجود نشانه ها مانند کافه ها و نوع لباس پوشیدن ها و یا معاشرت های مردم با یکدیگر از لوازم رواقت داست است تا به مخاطب کمک کند که بداند بیننده چه نقطه ای از تاریخ است. از همین رو نمی توان و نباید چشم بر تاریخ معاصر بست. در ادامه شما در صحبت های خود به خانواده و حفظ کیان آن اشاره کردید که برای من جالب و ارزشمند بود که اشاره درستی بود. موضوع خانواده در سایر آثارم مثل سریال «می خواهم زنده بمانم» و «رهایم کن» برای من اهمیت ویژه ای دارد.
    این اهمیت از کجا می آید؟
    یادمان نرود ما در سرزمینی زندگی می کنیم که پراکندگی اقوام بسیار است و گسترش پهنای لشگری و کشوری از درون خانواده های ایرانی تبلور پیدا کرده است. برخلاف غرب که به دلیل مهاجرت ها، تاخت و تازها و غیره شکل گرفته است و براساس شرایطی که بر آنها گذشته، وابستگی‌های عمدتا عاطفی در میان خانواده‌ها کمرنگ تر بوده است. به همین دلیل فرزندان در آغاز جوانی از خانواده جدا می شود و مستقل زندگی می کنند. این در حالی است که در میان مردمان ما میزان وابستگی افراد به خانواده بسیار زیاد است و به نظر می رسد این میزان از وابستگی کار دست ما داده است. زیرا این روش در حالی که مانع دست یابی انسان به آرزوها و تجربه راه‌های نرفته است؛‌ در عین حال خانواده را از استحکام برخوردار می کند. به همین دلیل چون خانواده برای حاتم همیشه مهم بوده، می‌بینیم که او در ماجراهای گوناگون بستر حوادث است و قربانی می‌شود.
    در صحبت‌های خود از استحکام خانواده صحبت کردید، این در حالی است که اتفاقا برخی از رسانه ها معتقدند این استحکامی که از خانواده صحبت می کنید در سریال وجود ندارد.
    ببینید سازنده‌های این سریال که شامل تهیه کننده، دو نویسنده، محسن تنبانده من هوتن شکیبا و غیره می شود؛ سالها هم تجربه زیست کف خیابانی داریم و هم کتاب خوانده ایم و از همه مهمتر ما هم خانواده دار هستیم و زندگی های قرص، محکم و پابرجا داریم و هیچ یک از ما قائل نبودیم که در سریال از ارزش های خانواده بکاهیم. گاهی در فیلمنامه می خواندم که حاتم سر پدر داد می زند یا برعکس. من با این موضوع بسیار مخالف بودم و می گفتم باید بتوانیم تحت هر شرایطی با یکدیگر گفتگو کنیم. بنابراین با یک سریال قرار نیست کیان خانواده از بین برود که ما خودمان خانواده دار هستیم و دوست شان داریم.
    منتها حرف من با افراد، گروه ها و ارگان هایی است که بی خود و بی جهت از کار ایراد می گیرند. اگر یک کاری تا این اندازه فاجعه است چرا رسانه ای مثل کیهان آن را بررسی می‌کند؟ زیرا «رهایم کن» قرار نیست چیزی را تغییر دهد فقط شاید من را به عنوان مخاطب و یا سازنده به چالش بکشد که بتوانم آدم بهتری شوم.
    اهمیت حاتم به مقوله خانواده از یک سو و عشق بی مانند او به فرزندی که سندروم دان دارد؛ از سوی دیگر موجب شده از او کاراکتری با ویژگی های منحصر به فرد بسازد. در داستان پر فراز و نشیب خانواده نائب سرخی‌ها داستان «راما» از کجا آمد و چگونه پخته شد؟ به خصوص اینکه نوع ارتباط با انسان هایی مثل «راما» را در دهه ۵۰ بسیار خوب و مهربانانه به تصویر کشیدید.
    چرا فکر می کنید که رفتار با افراد سندرم دان در دهه ۵۰ نادرست و یا ناپخته تر از روزگار امروز بوده؟
    در دیالوگ هایی که از کاراکترهای مختلف در مسیر داستان شنیده می شود. به عنوان مثال در گفتگوی حاتم با «نغمه» مادر «راما» که این مادر با گلایه به حاتم می گوید که تو به خاطر پسرت مرا رها کردی. این دیالوگ به معنای نگاهی است که به زن در معلول به دنیا آمدن یک بچه مشکل دار در دهه ۵۰ وجود داشته است؟
    مگر در حال حاضر چنین نگاه هایی وجود ندارد؟
    حتما وجود دارد. اما یادمان نرود به واسطه تغییر و تحولات اجتماعی و آموزش هایی که انسان ها در طول زمان به فراخور زندگی می بینند؛ آگاهی های اجتماعی و بهداشتی خانواده ها بالا رفته است.
    بله قبول دارم آگاهی، آدم ها را در طول زمان بزرگ تر کرده است. اما درباره «راما» باید بگویم که هم من بچه دارم و هم محسن. و معتقدم افرادی که بچه دارند جهان متفاوت تری از افرادی که ازدواج کردند و بچه ندارند؛ پیدا می کنند. وقتی محسن پیشنهاد داد حاتم فرزندی داشته باشد، من بر حضور کودکی با سندروم دان تاکید کردم و یکی از مهمترین فاکتورهایی که هردو ما برآن اتفاق نظر داشتیم و درباره آن صحبت می کردیم این بود که برای راما دلسوزی و ترحم نمی کردیم. زیرا او یک بچه کاملا معمولی با همه محدودیت های فردی است. بنابراین به شکل بنیادی به این موضوع فکر می کردیم که اهمیتی که حاتم برای زندگی و زیست خود قائل است؛ تنها به واسطه عشق ورزیدن به «راما» است و آنچه در این سریال به ثمر نشست ارتباط بین حاتم و راما بود که بسیار پدرانه و گریزناپذیر بود. البته نا گفته نماند که محمدصادق میر محمدی بازیگر نقش «راما» پسر بسیار باهوش و دوست داشتنی بود.
    چرا دهه ۵۰ را بستر روایت این داستان انتخاب کردید؟
    چون من در دهه ۵۰ متولد شدم و این دهه را بسیار دوست دارم و علاقمند به داستان های آن دوران هستم و تا جایی که موقعیت اجازه دهد قصه های خود را در آن زمان با الزمات مربوط به همان دوران روایت می کنم.
    دیدن داستان‌های مختلف به واسطه سینما و سریال سازی بخشی از تاریخ دوره های مختلف زمانی را به مخاطب ارائه می کند و این موضوع الزما در فیلم‌ها و سریال‌های تاریخی نیست. نمونه‌های مختلفی از روایت داستان‌های اجتماعی و ملودرام های خانوادگی در دهه‌های مختلف ساخته شده که مخاطبان خاص خود را داشته‌اند. درواقع نوعی تاریخ شفاهی است که در خور اعتنا است.
    در ادامه صحبت شما بگویم که دوست داشتم در «رهایم کن» جنگ برای عشق اتفاق افتاده باشد که البته امیدوارم افتاده باشد. چون در دهه ۵۰ مردم عاشق می شدند، بهتر از زمان حال حرف می زدند سرعشق دعوا می‌‌کردند. دوست داشتن به معنای واقعی وجود داشته که سر آن می‌شد جنگید. اما در حال حاضر این شکوه دوست داشتن و دوست داشته شدن را نمی‌توان دید و درک کرد.
    درباره موضوع تاریخ شفاهی که گفتید کاملا درست است مثلا شاید بتواند به عنوان سند به این سریال برای یافتن بخش مهمی از تاریخ درگیری گروهک‌های سیاسی قبل از انقلاب مراجعه کرد که از این منظر با شما موافق هستم. جدا از این موضوع به لحاظ بصری خانه‌ها زیبا، لباس‌ها خوب، روابط تماشایی انسانی بسیار دلنشین است و بار دیگر بر واژه دوست داشتن اصرار می کنم که یک زمانی بر این حس خوب آدم ها می جنگیدند و نمی توانستند به سادگی یکدیگر را خط بزنند. از این جهت داستان عاشقانه ساختن سخت و طاقت فرسا است.
    چرا نام این سریال عاشقانه را «رهایم کن» انتخاب کردید؟ چون داستان سریال اتفاقا در تضاد با نامِ انتخابی پیش می رود. در واقع به نظر انتخاب نام ها برای سریال هایی که می سازید همیشه این تضاد یا بهتر بگویم عمل و عکس العمل را با خود به همراه دارد.
    این تناقض را همیشه دوست داشتم. جنگیدن برای عشق درست نقطه مقابل نام سریال «رهایم کن» است. واقعیت این است که وقتی یک اثری از یک کارگردان دیده می شود نباید همه آن چیزی باشد که مخاطب دوست دارد. و این کلنجار رفتن و کنش و واکنش را همواره در روایت داستان دوست داشته ام. جالب است بدانید که در روز آخر فیلمبرداری همچنان نویسنده کنار دست من نشسته بود و همچنان داستان را می نوشت. به همین دلیل است که نویسنده ها کمتر با من کار می کنند چون تا روز آخر فیلمبرداری درگیر نوشتن هستند و داستان مدام در حال تغییر است.
    درباره کاراکتر حاتم صحبت کردید، اما هاتف به لحاظ اعتقادی جز آن دسته از کتاب خوانده ها و تحصیل کرده‌های محافظه کار و ترسویی است که به صراحت در سریال هم این ترس بیان می شود.
    هاتف نماینده نسل روشنفکری است که با نقطه نظرها و اپوزسیون بودن آینده نسل های دیگر را دچار چالش می کند. زیرا آنها نسلی هستند که با عملکرد خود به روشنفکر ضد خود را تبدیل می شوند که مدام پیرامون خود را دچار دردسر می کنند و نمی گذارند مسائل به روال طبیعی پیش برود و به اقتضای زمان تغییر کند. حتی سنت که طیف گسترده ای از جماعت از آن گریزان هستند که به اعتقاد من خیلی از نیازهای زندگی ما را جوابگو است. ولی به وضوح ما از آن فرار می کنیم و دوست داریم نوعی دیگر از زندگی را تجربه کنیم که اصلا مال ما نیست و متاسفانه آن را یاد هم نگرفته ایم. در نتیجه از ادامه راه جا می مانیم. برای همین آرزوی من حاتم بودن است. سکوت، تعقل، به موقع حرف زدن و خانواده دوست بودن و تعادل برقرار کردن بین عمل و عکس العمل. و متاسفانه آدم هایی مثل حاتم پیرامون زندگی و درجامعه بسیار کم هستند و یا حداقل من آدم‌هایی شبیه او را در نسل‌های جدید دیگر سراغ ندارم.
    درواقع کنش و واکنشی که در روایت داستان وجود دارد از مهندسی کاراکترها هنگام نگارش سریال می آید که در مجموع خیر و شر و به عبارت بهتر جدال را در پی دارد که هریک از آنها نقش مهمی را در روند سریال ایفا می کند. اما کاراکتر ناصر بخش عمده‌ای از بار دراماتیک سریال را به دوش می‌کشد.