کد خبر: 14150 | صفحه ۳ | جامعه | تاریخ: 28 مرداد 1402
چرا همه میخواهند بروند؟!
سونامی مهاجرت
۵۳ درصد استادان و پژوهشگران، ۴۵ درصد پزشکان و پرستاران، ۴۳ درصد فعالان استارتاپی و ۴۰ درصد دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشگاهی میل دارند از ایران مهاجرت کنند. این موج مهاجرت ایرانیها، با هر پدیده تلخ اجتماعی در کشور آغاز میشود. مهاجرت نیروی کار، دانشجویان، استادان، متخصصان و به طور کلی، سرمایههای انسانی به کشورهای توسعه یافته در آسیا، اروپا و آمریکا، در سراسر جهان پدیدهای اجتنابناپذیر و طبیعی است. جستوجوی فرصتهای تحصیلی، پژوهشی و حتی شغلی بهتر در خارج از زادگاه هر فرد، میتواند نشانه کمالطلبی و تمایل به رشد در او باشد. در ایران اما، «رفتن به هرقیمتی و بازنگشتن به هیچ قیمتی»، سالها است که فضای انسانی و اجتماعی را با بحرانی کمسابقه روبهرو کرده است.
به گزارش فراز، طبق آمار رصدخانه مهاجرت ایران، تعداد دانشجویان مهاجر ایرانی به مقصد امریکا طی یک دهه گذشته تقریبا ۶۵درصد افزایش داشته است. در سال ۲۰۱۰ تعداد دانشجویان ایرانی ۵هزار و ۶۲۶ نفر بود اما در سال ۲۰۲۰ تعداد آنها به ۹هزار و ۲۹۵ نفر رسید. شنیدههای غیر رسمی حکایت میکنند که این تعداد در سال اخیر، با رشدی بیسابقه به ۳۰۰هزار نفر نیز رسیده است.
رصدخانه مهاجرت ایران همچنین در پژوهشی دیگر، به بررسی شاخص میل به مهاجرت میان دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشگاهی، پزشکان، پرستاران، اساتید، محققان، پژوهشگران و فعالان کسب و کارهای نوپا یا همان استارتاپها پرداخته است. در این گزارش ذکر شده که شاخص میل به مهاجرت در همه گروههای بررسی شده بیش از ۴۰ درصد است. به عبارتی ۵۳ درصد استادان و پژوهشگران، ۴۵ درصد پزشکان و پرستاران، ۴۳ درصد فعالان استارتاپی و ۴۰ درصد دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشگاهی میل دارند از ایران مهاجرت کنند.
همانطور که گفته شد، پدیده مهاجرت دانشگاهیان در ایران، پدیده تازهای نیست اما در بزنگاههایی با افزایش چشمگیری مواجه بوده است. در سالهای اخیر اما، گسترش این پدیده با سرعت و شتاب بیشتری صورت گرفته است. دلیل چیست؟ چه بر سر محیط دانشگاهی کشور آمده که میل به مهاجرت و بازنگشتن را چنین در وجود دانشجویان و اساتید دانشگاهی بارور کرده است؟
«الهه کولایی» استاد دانشگاه تهران، نویسنده و نماینده مجلس ششم اما در گفتوگویی با فراز این روند را توضیح میدهد:
مهاجرت دانشگاهی در ایران، پدیدهی مستمری بوده اما در بزنگاههایی به موج تازهای بدل شده که هربار، رکورد دفعات پیشین را شکسته. این اتفاق در سالهای ۷۸، ۸۸، ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ به وضوح قابل مشاهده بود. در طی سال اخیر اما این موج گستردهتر و به عبارتی تبدیل به «رفتن به هر قیمتی» شده؛ علت چیست؟
موضوع مهاجرت و تلاش دانشآموختگان برای یافتن فرصتهای پژوهشی و علمی مناسب، پدیده ویژه کشور ما نیست. این روند در سراسر جهان وجود دارد و همواره افت و خیز هم داشته است. اما آنچه در کشور ما از سال ۵۷ به بعد اتفاق افتاده و در دورههای مختلف با فراز و نشیبهایی مواجه بوده، مسالهی رفتن و بازنگشتن دانشآموختگان و نخبگان از کشور است. بررسی آمار برندگان مدالهای طلا در المپیادهای دانشآموزی، میتواند به خوبی نشاندهنده این روند در کشور و تهدید ناشی از آن باشد. مساله نیروی انسانی امروز برای همه جوامع در جهان، به عنوان یک سرمایه و دارایی برای رشد، توسعه و پیشرفت همهجانبه مورد توجه قرار دارد. در کشور ما نیز نیروی انسانی کارآمد، با کیفیت بالا و با هوش و استعداد فراوان همواره به عنوان یک سرمایه عظیم مورد توجه بوده است. اما مساله مهاجرت و خارج شدن دانشآموختگان دانشگاهی و حتی افراد در سطوح بالای شغلی در رشته های مختلف به ویژه در رشته پزشکی، یک تهدید برای کشور است. همانطور که اشاره کردم، ما در این زمینه با فراز و نشیبهای قابل توجهی روبهرو بودهایم. ما در نیمه دهه ۷۰ با بازگشت دانشآموختگان به کشور مواجه بودیم. این روند را در نخستین سالهای پس از انقلاب نیز شاهد بودیم. حتی در سالهای بعد نیز شاهد بودیم که دانشآموختگان، نخبگان و سرمایههای انسانی، متناسب با فضای امید و چشمانداز امید به بهبود شرایط به کشور بازگشتهاند. بنابراین شرایط داخلی کشور، چه از نظر سیاسی و چه از نظر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، تاثیر مستقیمی بر این پدیده داشته و متناسب با ایجاد امید به آینده، این روند تغییر پیدا کرده است. تا جایی که در دو سال اخیر شاهد گسترش و افزایش نگرانکننده خروج نخبگان و دانشآموختگان دانشگاهی، به ویژه در حوزه پزشکی از کشور بودهایم. این گروه شامل دانشجویان، دانشآموختگان و حتی پزشکان باتجربه و کارآزموده است که در دهههای اخیر، بالاترین ظرفیت انسانی را در روند کنکور سراسری دانشگاهها جذب کرده و مزیت قابل توجهی را برای کشور ایجاد کردهاند. ما امروز شاهد خروج نه تنها دانشآموختگان جوان دانشگاهها، بلکه متخصصان حوزه پزشکی و پزشکان کارآمد از کشور هستیم. این پدیده، با فضای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور ارتباط مستقیم دارد. بنابراین باید به مسوولان به طور جدی در مورد این تهدید و آثار و پیامدهای غیرقابل جبرانی که حتی در کوتاهمدت و میانمدت برای کشور در بر دارد، هشدار داده شود.
طبق شنیدهها و بر اساس آنچه در گزارشها به چشم میخورد، پیشنهاد کمکهزینههای سالانه ۲۰۰ تا ۲۵۰هزار دلاری توسط کشورهایی مثل چین و مکزیک، اغلب استادان را متمایل به مهاجرت میکند. فضای غالب این روزها در دانشگاه را چطور توصیف میکنید؟ به عبارت دیگر، علاوه بر دغدغههای معیشتی، چیست که تمایل به مهاجرت را در دل اساتید پررنگتر میکند؟
دانشگاهها همواره یکی از سیاسی ترین محیطها در جامعه ما بوده و در تحولات سیاسی کشور نیز بسیار تاثیرگذار ظاهر شدهاند. یکی از مهمترین دلایل آن، ارتباط مستقیم دانشگاهیان، از دانشجو تا استادان، با محیط بینالمللی و دستاوردهای علمی منطبق با روند تحولات جاری در جهان است. این مساله، اهمیت بها دادن به جایگاه علم، پژوهش و موقعیت و حیثیت اصحاب دانش را برجستهتر از گذشته میکند. مهمترین سرمایهای که امروز کشورهای جهان به دنبال آن هستند، نیروی انسانی است. یعنی صاحبان و حاملان دستاوردهای علمی که جایگاه دانشگاهی دارند، انتظار دارند موقعیت، صلاحیت و حیثیتشان مورد توجه قرار گرفته و امنیت لازم برای فعالیتشان فراهم شود. تامین بستر و امنیت لازم، امید به آینده، محترم شمرده شدن، تامین نیازهای اولیه و داشتن چشماندازهای امیدبخش، برای دانشجویان و استادانی که در فرایندی طولانی و پراسترس وارد دانشگاهها میشوند، بسیار مهم است و زمینهساز ادامه فعالیت و تلاش آنها است. وقتی چنین چشماندازهایی با سیاستهای نادرست، روشهای نامناسب و مداخلههای نابهجا در محیط دانشگاهها دچار اختلال شود، طبیعی است که عقل سلیم حکم میکند که نخبگان و دانشآموختگان دانشگاهی مانند تمام افراد دیگر در جامعه، به دنبال جستوجو و انتخاب فرصتها و موقعیتهای بهتر باشند. ما کشور فقیری نیستیم. کشوری هستیم که امکانات و سرمایههای عظیمی برای تامین نیاز نخبگان و جامعه در اختیار داریم. اگر منابع مناسب به دانشگاهها اختصاص داده شود و مدیریت مناسب برای استفاده از این منابع در دانشگاه فراهم آید و از آن مهمتر، امید به امکان بهرهمندی از دستاوردهای تلاش های دانشگاهیان ایجاد شود، آثار و نتایج مثبت آن را خواهیم دید. اما همانطور که اشاره کردم، امروز نه تنها با تلاش دانشآموختگان برای خروج از کشور و یافتن فرصتهای شغلی مناسب روبهرو هستیم، بلکه در سطح متخصصان در حوزه مختلف و به ویژه پزشکی و استادان باتجربه در دانشگاههای علومپزشکی نیز این پدیده را مشاهده میکنیم. متاسفانه شاهد مهاجرت استادانی هستیم که سرمایههای انسانی دانشگاههای ما هستند و باید تربیت دانشجویان گروههای مختلف به ویژه پزشکی را بر عهده بگیرند. این استادان در انتظار شرایط بهتری برای موقعیتهای کنونی شغلیشان در کشور نیستند؛ بلکه دغدغه فضا و مدیریت حاکم بر دانشگاهها و در واقع بیاحترامی به حقوق و شئون انسانی دانشگاهیان را دارند.
با استمرار مهاجرت استادان به کشورهای خارجی، تصورتان از آنچه در سالهای آتی از فضای آکادمیک، تکنوکراتیک و ایدئولوژیک برای دانشگاه و دانشجو باقی میماند چگونه است؟
دانشگاه محیطی برای اندیشه آزاد و انتقادی، بررسی بیطرفانه مسایل، به ویژه در حوزه علوم انسانی و اجتماعی و کمک به دستگاههای تصمیمگیری و اجرایی برای یافتن راهکارهایی برای حل و فصل مشکلات جامعه بوده و بر همین اساس شکل گرفته است. دانشگاه باید بتواند دستگاههای حکومتی و نهادهای اجرایی را متناسب با نیازهای جدید جامعه یاری کند. اگر دانشگاه ها از این کارکرد تهی شوند، یعنی سازوکارها، برنامهها، روشها و محتوای مناسب برای تامین این هدف، از دانشگاه سلب شود و صرفا به محیط صدور مدرک برای تصدی سمتهای اجرایی یا پرداختن به محتواهای خاص بدون ارتباط با تحولات داخلی و خارجی و بیتوجه ظرفیتهای علمی تبدیل شود، آنگاه دچار نوعی رویازدگی و توهم خواهیم شد. شرایطی که در آن، مدارک و عنوانها به میان آمده و مُهر میخورند، اما محتوای مناسب و لازم برای حل و فصل نیازهای جامعه امروز در پی آن دیده نمیشود. در این صورت، دانشگاه نتوانسته کارکرد خود را به خوبی اجرا کند و دانشآموختگانش نیز به آگاهی لازم برای برخورد با مسایل جامعه مجهز نخواهند شد. این مصیبتی است که جدید نیست و متاسفانه چند دهه است که در کشور ما رخ داده است. مدارک دانشگاهی صادر شده، اما محتوای لازم برای صدور این دانشنامهها ایجاد نشده است. امروز شاهدیم که بهرهبرداریهای گوناگونی نیز از این شیوه شده است. این مساله نشان میدهد که به ضرورت کارکرد طبیعی، منطقی و خردمندانه کارکرد دانشگاه توجه نشده و تنها به یک شکل و به یک صورت اکتفا شده است. در نتیجه ما افرادی داریم که عناوین استاد دانشگاه را به یدک میکشند، اما در بینش، روش و رویکردشان به هیچ وجه جنبههای علمی را به کار نمیگیرند و این هزینه گزافی است که جامعه به دلیل این نوع سیاستگذاریها میپردازد.