کد خبر: 18357 | صفحه ۴ | فرهنگ و هنر | تاریخ: 17 آبان 1402
۹۲ سالگی مردی با حرفهای تند و تیز
وقتی از عبدالعلی دستغیب درباره آدمها و شخصیتهای ادبی میپرسید خود را پشت واژهها پنهان نمیکند، تند و تیز درباره آنها حرف میزند و در بیان نظراتش صریح است؛ مثلا ابایی ندارد بگوید شعر ابتهاج در قیاس با شاعران نوپرداز قابل اعتنا نیست یا احمدرضا احمدی در شعر بزرگسال شاعر موفقی نبود یا علیمحمد افغانی فقط در کتاب اولش موفق بوده است. او معتقد است نقد یک مقوله خانوادگی نیست.
به گزارش ایسنا، عبدالعلی دستغیب در ۱۶ آبان ۱۳۱۰ در شیراز متولد شد و نود و دومین صفحه زندگی خود را ورق میزند.
او پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی وارد دانشسرای مقدماتی شیراز شد. پس از فراغت از تحصیل به تدریس در دبستانهای کازرون و نورآباد ممسنی پرداخت. به گفته خود، زمانی که غالبا مردم بیسواد بودند و کتابخوانی هم اساسا وجود نداشت به واسطه پدرش که رئیس فرهنگ شهرستانهای فسا و فیروزآباد و جهرم بوده، کتاب و روزنامه میخوانده، هرچند بسیاری از کتابها مناسب سنش نبوده به گونهای که در کلاس ششم ابتدایی تقریبا همه نویسندگان و رجال سیاسی ایران، از جمله کسروی، راشد، احسان طبری، و نیز محمد مسعود، محمد حجازی، بزرگ علوی، مشفق کاظمی، زینالعابدین مراغهای و دیگران را میشناخته و با کتابهای آنها آشنا بوده است.
از همان دوران نوجوانی نقد مینوشت
دستغیب اولین نقدهایش را زمانی که دانشآموز ششم ابتدایی بوده در مجله نور دانش منتشر کرده است. خود میگوید: «بعد از شهریور ۲۰ روزنامههای زیادی منتشر شدند و آزادی بیان در مطبوعات به وجود آمده بود. من چون روزنامه و مجله میخواندم، اطلاعات جنبی به غیر از معلوماتی که در مدرسه آموخته بودم، داشتم. در انجمنهای ادبی اندکی که در آن زمان بود، با پدرم شرکت میکردم. روزنامهنگاران و شاعرانی چون مهدی حمیدی و فریدون توللی در این جلسات حضور پیدا میکردند و من همراه با پدرم و دوستش به این جلسات میرفتم و اگرچه سنم کم بود اما چیزهایی یاد میگرفتم.
سال ششم ابتدایی با مجله «سخن» آشنا شدم و برخی از مطالب آن را که متوجه میشدم، میخواندم. همچنین آثاری از جمالزاده، محمد حجازی و بزرگ علوی را میخواندم. بعد از شهریور ۱۳۲۰ که مطبوعات بیشتر شد، من هم برای مجلههایی که در تهران و شیراز بودند، مطالبی مینوشتم و میفرستادم و آنها هم بدون اینکه سن و سال مرا بدانند، مطالبم را چاپ میکردند؛ مجلههایی چون صبا، خواندنی، تهران مصور، ترقی و آشفته.»
البته او تأکید دارد نقدهایی که در دهههای ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ مینوشته بیشتر جنبه ذوقی داشته و گاه نمیتوانسته دلیل محکمی برای آنها ارائه دهد و از خود دفاع کند. دستغیب از نقدی که در دهه ۱۳۳۰ بر کارهای جمالزاده نوشته است یاد میکند و میگوید: «جمالزاده نامهای از ژنو برای من نوشتند و گفتند کاری که تو میکنی، نامش نقد ادبی است و به من توصیه کرد کتاب بخوانم.» و همچنین گفته بود که «اگر در اروپا کتابی نقد نشود، این مسئله موجب ناراحتی نویسنده کتاب میشود، چرا که به گمان او این مسئله به معنای دیده نشدن کتابش است.»
دستغیب از دوران دانشسرا اینگونه یاد میکند: «زمانی که وارد دانشسرای عالی شدم، آثاری را از گی دو موپاسان و شکسپیر خواندم و به فلسفه و نقد ادبی علاقهمند شدم. بعد مجلههای دیگری چون فردوسی و نگین منتشر شد و من که به تهران آمدم، با این مجلهها همکاری کردم. در اطلاعات و کیهان هم مینوشتم. اینها وسیلهای شد که من کتابهای بیشتری بخوانم. در این زمان، کتابهایی چون «بابا گوریو» بالزاک هم بر من اثر گذاشت و دیدم را به زندگی عوض کرد.
من آثاری را از دیکنز، آندره ژید، تولستوی و داستایوفسکی میخواندم. در تهران با مترجمان و نویسندگان آشنا شدم و میرفتم آنها را ببینم. اگر استادانی چون سعید نفیسی یا استاد یارشاطر سخنرانی داشتند، میرفتم که گوش بدهم. در مجله راهنمای کتاب هم که یارشاطر مسؤول آن بود، جلسه هفتگی برگزار میشد و کسانی چون دانشپژوه و باستانی پاریزی به آنجا میآمدند و من میرفتم و شاگردی میکردم.»
میخواسته نویسندهای مانند بالزاک شود اما...
او کتاب «بابا گوریو» را کتابی تأثیرگذار میخواند و میگوید: «زمانی که این کتاب را خواندم، شاید خوشایند هم نبود، با شخصیت اصلی این کتاب احساس نزدیکی کردم؛ شخصیت اصلی دانشجویی است که به پاریس میآید و وارد محافل اشرافی میشود و از طبقه پایین خود را بالا میکشد که به نوعی داستان بالزاک است، او در تپه مشرف پاریس ایستاده و این شهر را تماشا میکند و میگوید «ای پاریس اینک من و تو». من در یکی از عمارتهای تهران بودم در سال ۱۳۳۸_۱۳۴۰، رمان هم مینوشتم، فکر کردم همین را میتوانم به تهران بگویم، «تهران، اینک من و تو». و فکر میکردم اگر ادامه دهم بشوم بالزاک. این آرزوی دوره جوانی بود.»
اولین کتاب دستغیب «آیین نگارش» است؛ این کتاب طرز نگارش و انشانویسی را به دانشآموزان دبیرستانها آموزش میداد و با کتابهای کمکآموزشی که آن زمان منتشر میشد، متفاوت بود. این کتاب در سال ۱۳۴۵ در انتشارات سپهر منتشر شد.