سرمقاله

استراتژی ایران و آمریکا: تعیین سرنوشت «غزه در غزه» ‪/‬ ابوالفضل فاتح

مشاهده کل سرمقاله ها

صفحات روزنامه

اخبار آنلاین

  • اعلام تعرفه‌های تخفیفی ایرانسل ویژه حج
  • آغاز نمایشگاه ایران اکسپو ۲۰۲۴ با حضور ایرانسل
  • گام بلند برای جهش تولید با برات الکترونیک/ سککوک ابزار موثر زنجیره تامین مالی
  • مشاهده کل اخبار آنلاین

    کد خبر: 21837  |  صفحه ۱  |  تاریخ: 18 دی 1402
    استراتژی ایران و آمریکا: تعیین سرنوشت «غزه در غزه» ‪/‬ ابوالفضل فاتح

    در برابر رویکرد تهاجمی و بدون چارچوب اسرائیل، تاکنون تهران، حزب‌الله و آمریکا و غرب با رویکردهای متفاوت، رفتار نسبتا کنترل شده ای را از خود بروز داده‌اند تا دامنه جنگ عمدتا در غزه و زدوخوردهای مرز‌های شمالی فلسطین اشغالی محدود بماند و به جنگی منطقه‌ای تبدیل نشود و در حقیقت استراتژی ایران و آمریکا هر دو این بوده که سرنوشت «غزه در غزه» تعیین شود با این تفاوت که ایران این مهم را به نفع فلسطین و حماس و جهاد اسلامی، و آمریکا نتیجه را به نفع اسرائیل و مصالح بلند مدت خود می‌خواهد. اما اسرائيل به گونه ای دیگر فکر می‌کند و یکی از راه‌های خروج از بن بست و حصول نتیجه را گسترش دامنه‌ی بحران به مرزهای دورتر و درگیر ساختن مستقیم آمریکا و غرب می بیند تا الف: توجه از غزه و بحران انسانی آن به نقطه ای دیگر معطوف شود، ب: گرهی برای باز شدن بن بست نظامی و انسانی غزه پیدا شود، ج: با گسترش بحران، احتمال درگیری مستقیم تهران با واشینگتن فزونی یافته و به شکل مستقیم تری هزینه ی درگیری نظامی با ایران بر عهده ی آمریکا گذاشته شود. تاکنون به دلیل خسارت بار بودن، کشدار بودن، بی‌فرجام بودن و احتمال فراگیرتر شدن این نوع منازعات در خاورمیانه، ایران و آمریکا از درگیری مستقیم پرهیز کرده‌اند. ضمن اینکه می‌دانند اساسا این درگیری به نفع رقبای منطقه‌ای و جهانی هر دو طرف تمام خواهد شد و فرجام روشنی هم نخواهد داشت. اما سیر تحولات نشان می دهد با روند فعلی، تضمینی برای محدود ماندن دامنه ی جنگ وجود ندارد و تشدید بحران، گرچه قطعی نیست اما یک احتمال واقعی و فزاینده است. دلیل این احتمال نیز در توازن قدرت و به نوعی گره خوردگی توانایی‌های تهاجمی و دفاعی است. این توازن موجب می‌شود تا اندک اشتباه یا کنش غیر محاسبه شده یا عملیات فریب جریان سومی به توسعه ی جنگ بیانجامد. و اسرائیل با رویکرد تخریبی – تروریستی خود مایل است محور مقاومت را در شرایطی قرار دهد که مجموعه آنها و نهایتا ایران را به واکنش نظامی تمام عیار بکشاند. از سوی دیگر با همه رفتار کنترل شده ی ایران و آمریکا، آرام آرام دامنه ی بحران در حال گسترده شدن است و گرچه این گسترش اخیر بیشتر نشان دادن چنگ و دندان و خطرات احتمالی به یکدیگر است، اما چنان که می‌دانیم ماهیت جنگ آتش و بعضا انفجاری است و پیشگیری از دامنه آن نیازمند مراقبت مضاعف است به ویژه که هم اسرائيل هم بعضی قدرت‌های جهانی که فعلا نقش ناظر را دارند اهدافی را در سر می پرورانند. در این شرایط که دو عنصر جنگ و دیپلماسی در کنار هم سرنوشت نهایی را رقم خواهند زد، ایران و آمریکا هم در کنترل و هم در گسترش بحران می توانند محوریت داشته باشند. در رابطه با کنترل گسترش بحران در بخش های بالاتر سخن به میان آمد، اما در عرصه ی دیپلماسی تفاوت بزرگی وجود دارد. ایران به عنوان یک کشور بسیار موثر بر شکل گیری و توانمندی نظامی جریان مقاومت در کشورهای منطقه که هزینه بسیاری نیز پرداخته است، در حوزه دیپلماسی دچار محدودیت های فراوان حتی در گفت‌وگو با آمریکا است، اما آمریکا هم در حمایت نظامی و هم حمایت دیپلماتیک از اسرائيل دامنه عمل گسترده ای دارد. شرایط به گونه‌ای پیش رفته است که گویی ایران بخش بزرگی از هزینه‌های نظامی جنگ با اسرائیل و فشار به منافع آمریکا را می پردازد، اما نقش آفرینی در مذاکرات به قطر و ترکیه و مصر و ... واگذار شده است. دیدیم که ترکیه حتی حاضر نشد به شکل موقت رابطه ی سیاسی خود با اسرائيل را قطع کند. این پرسش مهمی است که چرا وقتی سخن از گسترش بحران و صف آرایی نظامی به میان می‌آید، سخن از ایران و آمریکا است، اما وقتی سخن از دیپلماسی به میان می آید میدان به دیگر کشورها واگذار می شود؟ تصمیم نهایی با ملت فلسطین و تعیین کننده نهایی مقاومت ملت فلسطین است، اما این پرسش جدی است که چرا ایران به عنوان یک کشور مدافع فلسطین، به صحنه ی دیپلماسی مستقیم با ارباب اسرائیل یعنی آمریکا وارد نمی شود، تا با استراتژی «فشار در میدان، چانه زنی در مذاکرات»، هم اسرائيل را از ادامه شرارت باز دارد و هم حمایت دیپلماتیک قوی تری از مقاومت فلسطین داشته باشد. این رویکرد که تهران از فلسطین حمایت نظامی کند و فشار نظامی به منافع آمریکا وارد کند، اما مذاکرات سیاسی به مصر و قطر و ترکیه و یا برخی کشورهای دو نبش عربی واگذار شود، باید از نظر استراتژیک ارزیابی مجددی شود. به‌ علاوه، گفت‌وگوی دو طرف نه تنها منطقه را از احتمال جنگ دور می‌سازد بلکه می‌تواند، اسرائيل را به آتش بس سریعتری واداشته و از آلام مردم فلسطین بکاهد، به ویژه که پای منافع مسلمانان در میان است و مذاکره ایران در موضوع فلسطین از موضع قدرت است نه موضع ضعف. اگر کشوری می‌خواهد در موضوعی بازیگری منطقه ای در تراز جهانی باشد، آیا می‌تواند، چشم خود را به بازیگران جهانی داستان ببندد؟ بن‌بست دیپلماتیک تهران و واشینگتن، هرچه باشد به نفع فلسطین و منطقه نیست. ایران و آمریکا هر دو اعلام کرده اند عزمشان در پیشگیری از گسترش جنگ است. آیا برای نجات خاورمیانه از احتمال جنگی ویرانگر، عقلانیت نرم را در پشت قدرت سخت خود به کار خواهند بست؟