کد خبر: 22017 | صفحه ۴ | فرهنگ و هنر | تاریخ: 20 دی 1402
اظهارات احمد الستی درباره یک فیلم با بازی حامد بهداد
احمد الستی با بیان اینکه «همنسلان من فیلم «گیجگاه» را بهتر میفهمند»، این اثر سینمایی را در زبان آکادمیک یک فیلم بینامتنی راجع به سینمای ایران معرفی کرد. به گزارش ایسنا، دکتر احمد الستی - پژوهشگر سینما، مترجم و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و نیز مدیرگروه رشته سینما در پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران - در اکرانی خصوصی پس از تماشای فیلم سینمایی «گیجگاه» به کارگردانی عادل تبریزی نظرات خود را درباره این فیلم مطرح کرد.
وی با اشاره به فضای دهه ۶۰ و ۷۰ حاکم بر فیلم سینمایی «گیجگاه» میگوید: «این فیلم ارجاعات بسیاری به گذشته سینمای ایران دارد و واقعاً به منظور فهم کامل این فیلم باید مثلا حتی تا ۶۰-۷۰ سال قبل را مرور کرد. چیزهایی که در این فیلم هست کاملا حاکی از این است که فیلمساز چقدر تسلط به تاریخ سینمای ایران داشته است و بعد لحظه به لحظه ما میدیدیم که با سینمای ایران دارد پیش میرود. هم نسل های من این فیلم را بهتر میفهمند چون از جایی شروع می شود که سینمای ایران واقعا حرکتی به خودش داد؛ می توان گفت در زبان آکادمیک گیجگاه یک فیلم بینامتنی راجع به سینمای ایران است و من بابت ساختش به کارگردان آن افتخار میکنم»
الستی همچنین به فرم و موارد فنی فیلم گیجگاه اشاره کرد و گفت: «آنچه که واقعا به لحاظ فنی کار باید اشاره کرد این است که این فیلم از یک ریتم بسیار خوبی برخوردار بود؛ غالباً ما در فیلمها میبینیم که ممکن است لحظاتی فیلم افت کند یا تدوینش کند بشود یا درام یک کمی تزلزل پیدا کند ولی این دو تا به کمک هم تا آخر فیلم قوت بسیار زیادی به فیلم داده بودند و من واقعاً دیدم که لحظهای نیست که تماشاگر فیلم گیجگاه را رها کند. این نکته خیلی خوبی است و ما به ندرت این را در فیلمها میینیم. حتی لحظاتی از فیلمها هستند که غالباً شما دوست دارید به آنها توجه نکنید ولی در فیلم «گیجگاه» همه لحظات، جان سینمایی خودشان را داشتند و ریتم کاملا رعایت شده بود و درام را خوب جلو میبرد.»
این استاد دانشگاه همچنین یک از نقاط قوت فیلم را پایان بندی آن دانست و افزود: «به نظرم فیلم زیبا تمام شد، جایی که مرد مجبور میشود سبیل و موهایش را بزند، چیزی که المان مردانگی در سینمای ایران است و این نشان میدهد شخصیتی ساخته شده بود که از اول فیلم خیلی متکی بود در داشتن آن سبیل، ولی آن را زد و به نظر من آنجا به کاراکتری رسیدیم که آن خصوصیات متظاهرانه مردانگی ایرانی را از دست داد و به یک انسان فوقالعاده دوست داشتنی تبدیل شد. دو شات آخر فیلم هم زیبا بود و عمل و عکسالعمل را در ارتباط با تدوین رعایت کرده بود. کلوزآپزن و بعد آن شات آخری که داشتند با چتر میرفتند مرا برانگیخت و احساس کردم که این فیلم هم درام را حفظ کرده و هم به اصطلاح با یک درس بزرگ انسانی فیلم را خاتمه داده است. هر دوی اینها کنار هم پایان قشنگی برای فیلم رقم زدند؛ به عبارت دیگر این فیلم لحظه به لحظه دراماتیکتر میشود و سرانجام به اوجش که یک درام پرشکوه انسانی است منجر میشود. من تلاش میکردم که برای زیبایی زیاد آن دو شات آخر جلوی اشکهایم را بگیرم ولی خوب سینما است دیگر، ما را برمیانگیزد، به ستایش وا میدارد، میخنداند و گاهی من در اوج خنده احساس میکردم که این یک تراژدی است.