کد خبر: 28394 | صفحه ۴ | فرهنگ و هنر | تاریخ: 30 اردیبهشت 1403
بازیگری که زیر سایه همسر و دخترش ماند
کام تلخ زری خوشکام!
گروه فرهنگ و هنر - زهرا حاتمی که در یاد سینماروهای دهه ۵۰ ایران با نام زری خوشکام در خاطرهها مانده است، ستاره آیندهداری بود که فقط با یک فیلم قضاوت شد و از حضور در سینمای بعد از انقلاب بازماند.
اگر به تیترهای فوت زری خوشکام نگاهی ساده بیاندازید متوجه میشوید او بیشتر از آنکه به خاطر هویت فردی خودش مورد توجه قرار گیرد به خاطر همسر علی حاتمیبودن و مادر لیلا حاتمیبودن مورد توجه رسانهها قرار گرفته است. خوشکام پیش از ازدواج با این کارگردان مشهور سینما هم بازیگر مطرحی بود که در فضای مطبوعاتی آن سالهای سینمای ایران از او به عنوان سوپراستار آینده سینمای ایران نام برده میشد. سرنوشت تلخ خوشکام نشان میدهد یک زن ایرانی برای اینکه از خودش هویت فردی داشته باشد باید با مسائل مختلفی بجنگد.
به گزارش رویداد24، نگاهی اجمالی به زندگی خانم خوشکام نشان میدهد که او میان بازیگری مشهوربودن و همسر خوببودن ناگزیر دومی را انتخاب کرد. چه آنکه علی حاتمی برای خوشکام شرط گذاشته بود که باید از نقشهای گذشتهاش فاصله بگیرد و نقشهایی را بازی کند که او برایش در نظر گرفته است. علی حاتمی در یک گفتوگو دراینباره گفته بود: «در فیلمهای جدیدم زری نقش ستاره زن را به عهده خواهد داشت و کاراکتر او از این پس با گذشتهاش فرق میکند. تهیه فیلم جدیدم که «خواستگار» نام دارد، از چند روز پیش شروع کردهام. نیمی از سرمایه این فیلم به عهده من است و زری هم نقش اول آن را به عهده دارد.»
اما این پایان ماجرا نبود. زمانی که لیلا حاتمی در سال ۱۳۵۱ متولد شد، خوشکام عملاً از کار سینما کنار کشید و تنها در سریال «سلطان صاحبقران» ساخته همسرش بازی کرد. خوشکام تصمیم گرفته بود تمام وقت خودش را مصروف تربیت فرزند و ادای وظایف همسری کند.
زری خوشکام کارش در سینما را با بازی در فیلم «آدمک» ساخته خسرو هریتاش یکی از کارگردانان جریان روشنفکری سینمای ایران آغاز کرد. اما با فیلم دوم خود «کلبه آنسوی رودخانه» بود به شهرت رسید. حضور در این فیلم مانند یک شمشیر دو دَم برای خانم خوشکام عمل کرد؛ هم او را به شهرت رساند و هم باعث شد در آیندهای نه چندان دور خانهنشین شود.
شهرت خانم خوشکام بعد از حضور در این فیلم به قدری زیاد شد که او مورد توجه کارگردانان و تهیه کنندگان مختلف قرار گرفت. در همان سال ۱۳۵۰ و بعد از بازی در «کلبه آنسوی رودخانه» در پنج فیلم بازی کرد و در سال ۱۳۵۱ هم در سه فیلم دیگر بازی کرد.
اما این آشنایی با علی حاتمی بود که مسیر زندگی او را برای همیشه تغییر داد؛ آشنایی که حتی باعث شد فیلم بعدی که علی حاتمی قرار بود با حضور خوشکام در شمال بسازد نیمهتمام باقی بماند و کل گروه به تهران برگردد و حاتمی با خوشکام ازدواج کند. حاتمی درباره ازدواج خود با خوشکام به خبرنگار «اطلاعات هفتگی» میگوید:« سکوت سهماههٔ من بهخاطر ازدواج با زری است که ازاینپس در کارهایم شریک خواهد بود. بهزودی کارم را شروع میکنم و کارهای جدیدم ازاینپس از فرم فانتزی بیرون خواهد بود و سناریوهایی را که نوشتهام بر روال تازه میباشد که باز در سینمای فارسی کار تازهای خواهد بود.» اما زندگی خوشکام قرار بود مسیر تازهای را طی کند. مسیری که ارتباطی به بازیگری نداشت و به زندگی دیگری ختم میشد.
با پیروزی انقلاب اسلامی، سرنوشت زری خوشکام پیشاپیش معلوم بود. او خیلی زود ممنوعالکار شد. ممنوعالکاری به واسطه بازی در «کلبه آن سوی رودخانه» قابل پیشبینی بود. بازی خوشکام در سریال «هزاردستان» سانسور شد و هیچ گاه به نمایش درنیامد. خوشکام باید برای تماشای مجدد بازیاش در این سریال بیست و یک سال صبر میکرد و تا بعد از تدوین مجدد «هزاردستان» در قالب دو فیلم توسط واروژ کریم مسیحی خودش را بر روی پرده نقرهای مشاهده کند.
بعد از این فیلم هم بازیهایش به حضور کوتاه و حاشیهای در فیلمهای «تختی»، «سیمای زنی در دوردست»، «در دنیای تو ساعت چند است؟»، «شعلهور» و «طلاخون» محدود ماند. که در میان این فیلمها حضورش در «در دنیای تو ساعت چند است؟» از باقی فیلمها ماندگارتر است.
زندگی متفاوت و سرنوشت زری خوشکام باعث میشود نتوان درباره کیفیت بازی او نظر قطعی داد. شاید اگر خوشکام میتوانست کارنامه حرفهای پرباری از خودش به جا بگذارد داوری درباره او راحتتر میشد. بدون شک او میتوانست به واسطه فیزیک ظاهری و نحوه بازی بیپروایش نقش یک زن فمفتال را که در سینمای نوآر جهان صاحب هویتی مستقل است، با ظرافت بازی کند. یا میتوانست با حضور در فیلمهای مختلف ردپای پررنگی از خودش در سینمای ایران به جای بگذارد. مشکل این جا بود که خوشکام به واسطه بازی در تنها یک فیلم که شاید محتوای آن مورد تایید جامعه ایران نبود، قضاوت شد و دیگر اجازه یافت با حضور در فیلمهای دیگر، خودش را در سینمای ایران اثبات کند.
زری خوشکام قربانی ساختار فرهنگی ایران در یک قرن گذشته است؛ ساختاری که هنوز نمیداند از فرهنگ و هنر چه میخواهد. ساختاری که دوست دارد در عین حفظ سنتها مدرن هم باشد و این عملاً غیرممکن است. همین ندانستن و بلاتکلیفی است که باعث شده تا این ساختار فرهنگی دست اندرکارانش را به مسیری سوق دهد که انتهایش تلف شدن استعدادها است.